به گزارش خبرگزاری برنا؛ زنده یاد مهندس علیرضا افضلیپور مردی که عمر 84 ساله خویش را به حیاتی ابدی مبدل ساخت و برگی از دفتر ایثار را جاودانه به نام خود رقم زد. وی دوران کودکی و تحصیل را در مدارس شهر تهران سپری کرد و پس از گرفتن دیپلم در سال 1310 در امتحان اعزام دانشجو به خارج از کشور شرکت نموده و عازم فرانسه شد .وی در رشته مهندسی شیمی گرایش شیمی کشاورزی به مدت 6 سال به تحصیل عالیه مشغول بود. سپس در سال 1316 پس از پایان تحصیل به ایران بازگشت و تا سال 1319 به انجام خدمت مقدس سربازی مشغول گردید و پس از پایان خدمت با سرمایه بسیار اندکی تجارت را آغاز کرد و حدود 50 سال به تجارت وسایل و تجهیزات الکتریکی پرداخت.
وی همواره خود را مدیون کشور و ملت شریفش می دانست چرا که به عزم خویش سرمایه ای را کشور به تحصیل وی اختصاص داده بود امانتی می دانست که باید به ملت خویش بازگرداند و جدا از آن به گفته خودش اندوخته ای که از تجارت بدست آورده بود بخش دیگری از امانت همین ملت بود که باید روزی به ایشان باز پس داده می شد.
افضلی پور در میانسالی به فکر ساختن یک دانشگاه می افتد و تصمیم میگیرد که به بهترین نحو ممکن این فکر را عملی سازد. سالها بعد زمانی فرا میرسد که درمی یابد به لحاظ مالی توان کافی برای تحقق بخشیدن به این نیت خیرخواهانه و بی نظیر را دارد. از سال 1349 به بررسی دانشگاه های مختلف میپردازد. در اروپا حدود 11 دانشگاه را با دقت و وسواس ارزیابی میکند و در ایران نیز اکثر شهرهای دانشگاهی و دانشگاه ها را می بیند و در نهایت با بلند نظری و آینده نگری تصمیم به ساخت دانشگاه در کرمان میگیرد که به گفته وی استانی دور افتاده و فراموش شده با مردمی خالص و بکر بوده و به دلیل کم توجهی مسئولین مدتها جز محرومیت چیزی به خود ندیده ولی شرایط اقلیمی کافی را برای جذب متخصصین و اساتید داشت.
سرانجام در سال 1351 پس از مشورت با همسر هنرمند و دانش دوست خویش بانو فاخره صبا تصمیم قطعی خود را با گرفتن مجوز ساخت دانشگاه از وزارت علوم و آموزش عالی آن زمان به عمل نزدیک می سازد و آن گاه کل سرمایه و پس انداز هنگفت خود را به مبلغ 60 میلیون تومان که در آن زمان از بودجه عمرانی استان کرمان بیشتر بود یکجا در طبق اخلاص می نهد و با نظارت دقیق و حسابگری آن را در راه تاسیس دانشگاه صرف می نمایید.
پس از مطالعات بسیار در تاریخ 4 دی ماه 1353 زمینی به وسعت 500 هکتار به دانشگاه اختصاص یافته و در تاریخ 15 دی ماه 1351 قرارداد انجام خدمات مهندسی برای برنامه ریزی کالبدی طرح ساختمانها و نظارت بر اجرای آنها بین مهندس افضلی پور و مهندسان مشاور منعقد میگرددو بلافاصله پس از قطعیت یافتن زمین تخصصیی افضلی پور به حفر چاه و غرس نهال در اراضی کویری مربوطه میپردازد و چنانچه میگویند تمام درختان اطراف دانشگاه را که بخش اولیه فضای سبز آنجاست به دست پرتوان خویش در زمین کاشته است.
پس از این اقدام و تلاشهای بسیار دیگر و با فراهم آمدن امکانات اولیه کار بالاخره در مردادماه 1353 کلنگ اول احداث دانشگاه به زمین زده شد. اینک افضلیپور میتوانست با دستی به مراتب پرتر رو به وزارت علوم و آموزش عالی آورده و مشارکت فعالتر آن وزارت را در طرح دانشگاه بطلبد.
اعزام حدود 50 دانشجو به خارج از کشور برای تحصیلات عالیه و از این رهگذر تامین هسته اولیه هیات علمی دانشگاه از مهمترین نتایج تلاشهای این دوره بود. در جریان ساخت بناها مشکلات بسیاری پیش رو داشت ولی جدیت و پشتکار وی در انجام این مهم سبب شد تا در دورانی که کشور با بحران شدید بعضی از مصالح ساختمانی مواجه بود کارگاه های ساختمانی دانشگاه هیچ وقت دچار رکود یا کندی کار نشود. او میگوید "... پانزده سال رنج و مرارت کشیدم. خیلی مشکل بود. هرچه میخواستیم نبود. آب نبود. سیمان نبود. خاک نبود. سه میلیون آجر برای نمای ساختمان از یزد آوردم. دو مرتبه در یزد گریهام گرفت. دسته چکم را جلوی آجر فروش گرفتم و گفتم هر چه پول میخواهی بردار..."
در هر حال به دلیل پاکی نیتش و عشق سرشار به میهنش و همت والای خود و همکارانش و بالاتر از همه یاری پروردگار متعال موفق میشود. در روز 24 شهریور 1364 ثمره همه اندوختهها و تلاش خود را در قالب دانشگاهی زیبا و عظیم رسما به مردم کرمان هدیه میکند. پنج سال بعد یعنی در سال 1369 ساختمانهای دانشکده پزشکی و پیراپزشکی که هشت سال قبل افضلیپور تهیه برنامه و طرح آن را تقبل کرده بود افتتاح شد و به پاس خدمات بیدریغ ایشان به همراه بیمارستان آموزشی نام مهندس علیرضا افضلی پور را به خود گرفت و زیباتر و شور انگیزتر از آن فارغ التحصیلی اولین دکترای ریاضی دانشگاه های کشور از دانشگاه کرمان در همان سال بود.
در بهمن ماه سال 1371 همزمان با اولین سال بهره برداری از ساختمانهای دانشکده پزشکی مسئولین دانشگاه علوم پزشکی مهندس افضلی پور را به جشن فارغ التحصیلی ششمین گروه دانشجویان پزشکی کرمان دعوت کردند. هیچ یک از حاضران آن مراسم شوق و هیجان پیرمردی را که حاصل سالها جهد و تلاش خود را در آن لحظات به شادی نظاره می کرد از یاد نبرده اند.
در بازگشت از این مراسم بود که او به همسرش گفت:"مثل اینکه دیگر در این دنیا کاری ندارم."
سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز مرده آنست که نامش به نکویی نبرند
انتهای پیام