به گزارش خبرگزاری فارس از سنندج، شهید ملامحمد کریمیان در سال 1296 در روستای «مران علیا» از توابع شهرستان دیواندره در میان خانوادهای متدین دیده به جهان گشود و نزد ملا عبدالحکیم به آموختن مقدمات دینی مشغول شد، بعد از فراگیری دوره مقدماتی برای استفاده از محضر ملا محمدامین راهی شهر سقز شد.
مدتی نیز به بیاره عراق رفت و در خانقاهی در آنجا معتکف شد و به سلوک عوالم روحانی پرداخت ضمن سلوک برخی کتابهای مهم در زمینه بلاغت، کلام تفسیر و نحوه عرب را مطالعه کرد.
دیوان شاعرانی همچون مولوی و قانع را نیز در طول این سالها از نظر گذراند، و بعد از آن برای ترویج احکام و معارف اسلامی به مران علیا بازگشت و ضمن فعالیت علمی و دینی در زادگاهش به روستاهای اطراف نیز رفت و آمد میکرد و مردم آن نواحی از خرمن فضل او بهرهمند میشدند.
وقتی منطقه سارال آوازه فضل و تقوای ملامحمد کریمیان را شنیدند با اصرار وی را به منطقه خود دعوت نمودند ملامحمد دعوت آنان را پذیرفت و در روستای «گیزمل سفلی» ساکن شد.
در زمان رژیم پهلوی در خطبههای جمعه و منبر جماعت روستای گیزمل مردم را ارشاد میکرد و آنان را از مظالم حکومت آگاه میساخت.
پس از انقلاب به افشای هویت پلید گروهکها پرداخت و مردم را از نیتهای شوم آنان برای نابودی اسلام و حذف آئین اسلام از زندگی مردم آگاه میساخت، گفتارها و کردارهای ملامحمد موثر واقع شد بدین دلیل بود که افراد ضد انقلاب به آزار و اذیت او روی آوردند.
شب شهادت
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در محله حاجیآباد شهر سنندج ساکن شده بود، افراد ضدانقلاب در 21 فروردین سال 61 شب هنگام به منزل وی هجوم آورده و او را به شهادت رساندند و در کمال بیرحمی پیکر این شهید بزرگوار را نیز در میان قرآن و کتابهای دینیاش در منزلش به آتش کشیدند.
پیکر نیمسوخته شهید ملامحمد در میان حزن و اندوه مردم سنندج در بهشت محمدی به خاک سپرده شد.
ماجرای قلبی که در آتش کومله نسوخت
یکی از رزمندگان آن دوران ماجرای شهادت ملامحمد را اینطور روایت میکند؛ ملامحمد در مساجد مختلف رفت و آمد داشت و قرآن میخواند. برای همین چند بار ایشان را تهدید کردند اما وقتی دیدند اثر ندارد یک شب در سنندج وارد محلهای به نام حاجیآباد شدند به هوای اینکه امام جمعه وقت سنندج را که بسیار علیه ضدانقلاب سخنرانی کرده بود را ترور کنند.
از ساعت 12 تا 2 شب درگیری ادامه داشت و ضدانقلاب در این دو ساعت هر کسی را که مشکوک بودند با نظامیها در ارتباط است کشتند و شکمش را پاره کردند. بعد وارد منزل سیدصلاح امام جمعه وقت سنندج شدند. سیدصلاح و محافظ و همسرش، هر سه با کومله درگیر شدند.
آنها بعد به سمت منزل شهید کریمیان رفتند. شهید کریمیان مسلح بود، او نیز با اینها درگیر شده و شروع به تیراندازی کرد. اما منزل او را محاصره کرده و او را به رگبار بستند و نهایتا او را نیز شهید کردند. همسر ایشان هم در این ماجرا زخمی شد اما به کمک همسایهها از معرکه نجات پیدا میکند.
بعد از اینکه این عالم را به شهادت رساندند هرچه کتاب و قرآن داشت روی سینهاش ریختند و به آتش کشیدند. کمکم خبر به گوش مردم رسید. مردم صبح زود هنگام سحر به محله آمدند تا ببینند چه کسانی شهید شدهاند.
شاهدان ماجرا و کسانی که جنازه ملا محمد را پیدا کرده بودند، با تعجب با جنازه سوخته ای مواجه شدند که قلب او از آتش در امان مانده بود و نسوخته بود! در فیلمهای مستندی که از شاهدان ماجرا تهیه شده خواهید دید که همه این افراد به این قسمت ماجرا که میرسند شروع میکنند به گریه کردن و معتقدند که این قلب محل عبور قرآن بوده و به همین خاطر هم نسوخته است.
براساس آنچه نقل شده است؛ ملامحمد کریمیان روحانی شریف و محبوب مردم سارال بود وی همواره به کمال میاندیشید و واماندن در مرحلهای که قرار داشت او را راضی نمیکرد.
علوم دینی را به بهترین شکل فرا گرفته بود ولی همچنان در پی کشف نکتههای تازه بود. به آموزش علوم دینی علاقه شدیدی داشت و شاگردانی زیادی در این مسیر تربیت کرد که به وی ارادت خاصی داشته است.
کتابهای عربی که توسط این شهید بزرگوار به زبان کردی ترجمه شده بود در میان شاگردانش دست به دست میشد تمام کتابهایی که ترجمه میکرد به خط خوش مینوشت در سرودن اشعار کردی و فارسی نیز توانمندی خاصی داشت.
در سخنرانیهایش برای آنکه دیگران را به سر ذوق آورد از اشعار و سرودههایش استفاده میکرد.
شهید کریمیان مردی شجاع بود و از گفتن کلام حق از هیچ کسی ترسی نداشت، در برابر کوچکترین ظلمی که میدید خاموش نمینشست در مورد ظلم و ستمهای حکومت طاغوت برای مردم سخنرانی میکرد و شیوه مبارزه با آنان را میآموخت زمانی که انتخابات فرمایشی مجلس سنا برگزار شده بود مردم را نسبت به فرمایشی بودن انتخابات آگاه کرد و هویت نمایندگان خودفروخته و معلومالحال را برای آنان روشن میکرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز ستمها و ناپاکیهای افراد را آشکار میکرد و برای نابودی آنان تلاش مینمود، همواره جان را عاریتی از سوی خداوند میدانست که برای احقاق حق به انسان سپرده شده است، بدین دلیل از دست دادن جان برایش گران نبود، تهدیدها، فشارها و تحقیرهای ضد انقلاب نتوانست او را مبارزه منصرف کند.
ملامحمد برای امرار معاش خویش به کشاورزی و باغداری میپرداخت و از حاصل کار خویش، نیازمندان و درماندگان را نیز بهرهمد میساخت و سفره گشاده داشت.
پیام شهید
مراقب دشمن درون باشید اگر کسی بخواهد از درون به شما آسیب برساند از آن جهت که روش او روش مبارزه رویارویی نیست راحتتر میتواند بر شما غالب شود، در مثل است که در برابر بادی که از درون خانه بوزد مقاومت نمیتوان کرد.
روزگار ما، روزگار وزش چنین بادهایی است بدین جهت باید خود را برای مقابله با آنان آماده و مجهز کنیم، گروهکهای که به اسمهای مختلف و با وعدههای میان تهی میخواهند جوانان را بفریبند.
هدفی جز از میان بردن مردم و جوانان رشید و زدودن اسلام از زندگی ما ندارند بدین لحاظ مراقب باشید که فریب ظاهر و گفتار آنها را نخورید.
انتهای پیام/2330/70