به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، هوشنگ ابتهاج پس از تحمل یک دوره بیماری، بامداد 19 مرداد در سن 94سالگی درگذشت. با رفتن سایه آخرین برگ از دفتر پرحادثه غزل معاصر ورق خورد و شعر پارسی واپسین بازمانده سترگ خودش را از دست داد.
«سایه در هندسه زمان» بر آن است که با گشودن پنجرهای به جهان شعری و هنری هوشنگ ابتهاج، پرتوی روشنگر بر برخی زوایای مغفولمانده شعر و هنر او بتاباند و این کار را از رهگذر گفتوگو با کارشناسان و درج و بازتاب وفادارانه آرا و نظریات آنها پی میگیرد.
احمد نادمی، شاعر و منتقد ادبی، در ادامه این پرونده به بررسی تاثیر سایه در ادامه راه غزل و تفاوت او در غزل و شعر نیمایی پرداخته است، او در گفتوگو با خبرنگار تسنیم میگوید که سایه از امکانات موجود در شعر بهترین استفاده را کرده و در تثبیت شعر خود موفق بوده است. به گفته نادمی؛ سایه در شعر نیمایی برخلاف غزل شاعری نیمایی است که به وقایع اطراف خود واکنش نشان داده است. او سایه و منزوی را ادامهدهنده راه غزل میداند. مشروح این گفتوگو را میتوانید در ادامه بخوانید:
* تسنیم: مرحوم ابتهاج عمدتاً در دو قالب شعر نو و غزل طبعآزمایی کرده است؛ به نظر شما روحیه حاکم بر این شعرها چه تفاوتی با هم دارند؟ اصلا شما تفاوتی بین سرودههای سایه در این دو قالب شعری میبینید؟
اینطور که از پرسش شما بر میآید، شما دو سایه در شعر برایتان قابل تشخیص است، سایهای که غزل و مثنوی میگوید و سایهای که شعر نیمایی کار میکند، برای من این تفات یا تمایز وجود ندارد، به نظر من از لحاظ نگاه سایه به جهان، به انسان در غزل و شعرهای نیمایی هیچ تفاوت بنیادینی نیست، سایه هم در غزل و هم در شعر نیمایی شاعری نبود که بخواهد راههای کشف نشده را طبعآزمایی کند و مثلا شاعر متفاوتی با غزلهای پیش از خودش باشد یا در شعر نیمایی بخواهد اتفاق خاصی را ارائه دهد که متفاوت با کارهای دیگران باشد و بتوانیم آن را به عنوان نقطه مشخصی برای ابداع در شعر نگاه کنیم. نوآوری در شعر سایه چه در غزل و چه در شعر نیمایی همان معنا را دارد که در شعر گذشته ما داشته است.
اینگونه نیست که ما سایه را شاعری بدانیم که شکلهای جدیدی را در یک قالب ایجاد کرده است. همان قدر که سایه را در یک نگاه عام و غیردقیق در غزلها حافظ گونه است، در کتابهای بعدیاش به شدت از غزلیات مولوی تاثیر گرفته است. در شعر نیمایی نیز یک شاعر نیمایی است، بدون اینکه بخواهد نوع جدیدی برای شعر گفتن ایجاد کند. پس سایه نیز به شعر نیمایی همانطور نگاه کرده است که شاعران دیگر شعر نیمایی سعی کردند نگاه کنند.
در عین حال باید گفت که سایه شاعری است که از امکانات موجود شعر بهترین استفاده را کرده است. اما من بین غزل و شعر نیمایی سایه به لحاظ ساختار تفاوتی نمیبینم.
سایه در شعر نیمایی انسانی اجتماعی است و موضعگیریهای اجتماعی دارد
از سوی دیگر اگر بخواهیم ببینیم از لحاظ سویههای اجتماعی چه تفاوتی بین شعر نیمایی سایه و غزل او وجود دارد، باید بگویم که من این را کار دقیقی نمیدانم، چرا که در اجتماعیترین و سیاسیترین شعرهای سایه همان ساز وکار و درونمایهای را که در شعرهای غزلگونه و مثنویگونه او میبینیم، شاهد هستیم. اینگونه نیست که یک نوع رفتار ادبیاتی متفاوتی را در کارهایش شاهد باشیم.
درست است که در شعر نیمایی، مصرعها کوتاه و بلند شدهاند، روی یک سوژه خاص به عنوان یک روایت خطیتری نسبت به غزلیات مانور داده شده است، اما درونمایه شعری، ترکیببندیها نوع استفاده از آرایههای ادبی و ... تقریباً یکسان است.
در شاعران دیگری مثل فروغ این تفاوت وجود دارد، اتفاقی که در شعرهای آزاد فروغ میافتد با چهارپارههای فروغ متفاوت است.
*تسنیم : شعر سایه چقدر در بازتاب دادن روح زمانه و دردها و دریغهای انسان معاصر موفق بوده است؟
این شاید همان چیزی باشد که به نظر برخی از دوستانی تفاوتی بین غزل و شعر نیمایی سایه ایجاد کرده است. سایه در غزل شاعر سیاسی و اجتماعی نیست، بیشتر شاعر انسانی و شاعری است که عاطفه و تصویر برای نشان دادن روحیات و تغزل برایش کفایت میکند. اما در شعرهای نیمایی به شدت از عقاید حسی سالهای اولیه خود دفاع میکند، به شدت انسانی اجتماعی است به شدت انسانی است که نسبت به مسائل اطراف خود موضعگیری میکند.برای همرزمهای خود بدون تعارف شعر میگوید و شعرهای مؤثری هم میگوید که بسیاری از آنها در ذهن مانده است.
استعارههایی مثل «ارغوان» و «سرو»، تبدیل به یکی از نشانههای آشکار شعر اجتماعی سایه میشوند. سایه در شعرهای نیمایی، شاعری اجتماعی و سیاسی است، اما در غزل عمدتا اینگونه نیست. در غزلیاتش همان شاعر تغزلی است که باید باشد. غزل را به عنوان تغزل به رسمیت میشناسد، نه اینکه قالب شعری باشد که بخواهیم بیانیه سیاسی ارائه دهیم.
* تسنیم: شما در گفتوگویی فرمودید که پس از نیما شخصیتهایی همچون هوشنگ ابتهاج و حسین منزوی توانستند جایگاه غزل را حفظ کنند، مرحوم ابتهاج چگونه توانست جایگاه غزل را حفظ کند؟
جایگاه منزوی و ابتهاج در غزل امروز جایگاه غیر قابل انکاری است، به خاطر اینکه غزلهای سایه از آن غزلهایی هستند که به راحتی در ذهن و زبان مخاطبهای غزل امروز جای گرفتند، سایه از امکاناتی که شعر قبل از خودش داشته است، بهترین استفاده را کرده است، توانسته شعرهایی را بگوید که در ذهن مخاطب براحتی ثبت شود.
جایگاه سایه در فضای ادبی کشور موجب ادامه راه غزل شد
جایگاه خاصی که سایه در فضای ادبی ما داشته موجب شده است که این شکلهای ادبی یعنی غزل و شعر نیمایی مورد تاکید مداوم قرار گیرد و علاقهمندن به این شعرها بیشتر و با پشتگرمی به سایه به سرودن بپردازند. البته این به آن معنا نیست که سایه موجب شده باشد تا رفتارهای جدیدی در غزل امروز ایجاد شود. نه چنین نبوده است. سایه بیشتر شعر خود را تثبیت کرد تا اینکه بخواهد جریانی را تثبیت کند.
*تسنیم: برخی بر این باورند که سایه در زمانه خود قدر دانسته نشد، شما با این موافقید؟
خیر، موافق نیستم، سایه هم در جوانی و هم در کهنسالی همیشه در منظر دیگران بوده است، من به دلایل سلامتی و غیرشاعرانه کاری ندارم، ولی در زمان خودش بسیاری از کارهایش از طریق موسیقی به گوش مخاطبانی که حتی سواد خواندن و نوشتن هم نداشتند، رسید. خوانندگان زیادی شعرها را خوانده و به آواز رساندند و اکنون به عنوان یکی از شاعران تثبیت شده هم درمجامع دانشگاهی و هم در مجامع غیردانشگاهی شناخه شده و شعرش خوانده میشود. سایه از شاعرانی بود که هم در زمان جوانی و هم در اواخر عمر شعرهایش به شدت دیده شد و کتابهایش فروش رفت. سایه شاعری بود که همیشه قدر دید. آنقدر که این شاعر و کارهایش در معرض دیگران قرار گرفت، شاعران دیگر قرار نگرفتند و به این اقبال نرسیدند.
غزل نو و پیشرو امروز وامدارغزل سایه نیست
البته در درگیریهای ادبی که در دهه 50 بین شعر آوانگارد آن زمان و شعر تثبیت شده وجود داشت، سایه در معرض هجوم هم قرار داشت، اما همیشه شاعر محترمی بوده است.
*تسنیم: اشاره کردید که سایه از امکانات شعر قبل از خود استفاده کرده است، برخی میگویند که مرحوم ابتهاج پلی بی غزل امروز و غزل دیروز زده است و به نوعی ادامه دهنده راه غزل از دنیای دیروز به دنیای امروز بوده است، به نظر شما غزل امروز وامدار غزل سایه است؟
وقتی من گفتم که سایه از امکانات شعر قبل از خود استفاده کرده است، منظورم دقیقا همین بود که او پلی بین غزل امروز و دیروز زد، ولی از آن عبور نکرد. اگر قرار باشد که منتخبی از غزل در دههها و سدههای مختلف ارائه بدهیم، که هم خانواده باشند، غزل سایه براحتی میتواند در آن منتخب قرار گیرد. یعنی غزل سایه در ادامه غزل سعدی است، در ادامه غزل مولانا است، این کاملاً یک گزاره قابل قبول است چون سایه از ساز و کار شعری ارائه شده توسط غزل سرایان در طول تاریخ استفاده کرده است. البته به عنوان غزل سرایی که در قرن بیستم زندگی میکند. اما این قطعا با تلاشهایی که در غزل امروز ما به عنوان غزل نو و پیشرو داریم، متفاوت است و این نوع غزل، وامدار غزل سایه نیست.
غزلی که قصه روایت میکند و سعی میکند از وزنهای تازهتر ناشنیده استفاده کند، غزلی که کارکرد قافیه و ردیف را به چالش میکشد، غزل نو و پیشرو است که این اتفاقات در شعر سایه نیفتاده و حتی پیشنهادی به این سمت هم نشده است.
غزل سایه برای خواننده شعر امروز بسیار آشنا است، البته زبان با طراوت است، زنگارهای کهنگی را گرفته است اما همان جایگاهی را دارد که یک غزل امتحان پس داده دارد.
انتهای پیام/