بحران و استعفا در حیات سیاسی جزیره

الف پنج شنبه 16 تیر 1401 - 20:07



     روزگاری (جان استوارت میل) از اندیشه مندان مکتب اصالت فایده، حزب محافظه کاران را حزب (آدم های احمق) خوانده بود.

البته مراد و منظور استوارت میل در متصف ساختن حزب محافظه کار به حماقت و کودنی آن بود که محافظه کاران اساسا فکر و فلسفه و اندیشه ندارند و همچون کرم ابریشم خود محصور خود خواهی، اندیشه های خشک و جمود خود شده اند و به ریسک آزادی و رهایی از تعصب، اعتقاد و ایمانی ندارند.

ادموند برک نیز که از او به پدر محافظه کاری یاد می شود، گفته بود که محافظه کاران (کله و مغز) ندارند. جدای از استورت میل و ادموند برک، بنجامین دیزریلی سیاست مدار معروف و محافظه کار انگلیسی در قرن نوزدهم در تقبیح و وصف عمل پراگماتیسم، عمل گرایی و فرصت طلبی محافظه کاران گفته بود که، که محافظه کاران وقتی رقبایشان مشغول آب تنی اند، لباس آنان را می دزدند.


   توصیفات و طرز تلقی و برداشتی که اندیشمندانی چون استوارت میل و ادموند برک از محافظه کاری دارند بیشتر با کنش ها و الگو های رفتاری بوریس جانسون نخست وزیر وقت انگلستان همخوانی دارد.

در واقع جانسون را می توان با آن شکل و شمایل نا متعارف در میان رهبران جهان، مصداق بارز توصیفات اندیشمدان و سیاستمدارانی چون میل، برک و دیزریلی دانست.

البته به دور از واقعیت هم نیست که بخواهیم جانسون را طبق قالب های ادراکی و تحلیلی اندیشمندانی چون: میل و برک نماد انسان بی مغز و احمق بخوانیم. 

نوع زندگی او مهر تاییدی بر این ادعاست. در واقع جانسون چه زمانی که روزنامه نگار بود و چه زمانی که شهردار لندن بود، و چه زمانی که وزیر امور خارجه بود و حالا و در هنگامیکه سکاندار پست نخست وزیری در حیات سیاسی جزیره است، نماد یک شخصیت سیاسی سبک مغز، بی سواد، پوپولیسم، معلوم الحال، مشنگ، لمپن، دروغگو، بی صداقت ، ابهام کار، بی نزاکت، هرازمنتسکشوال، و دارای گرایشات و تمایلات جنسی انحرافی و ده ها صفت مذموم پنهان دیگر است و فقط اندیشمندانی چون: مارسل موس،فروید، یونگ و محتملا آدلر  هستند که می توانند با رواشناسی و روانکاوی از شخصیت  او، ابعاد دیگر و البته پنهان و نا مکشوف او را آشکار و بر ملا کنند.

در واقع در حیات سیاسی جزیره، وقتی با نام‌هایی چون: چمبرلین، چرچیل،مک میلن، بالفورد، دیزرائیلی،جیمز کالاهان، تاچر، میجر، بلر،براون، کامرون و ترزا می و حتی یوتوپیای جرمی کوربین بر می خوریم، چگونه می توان بوریس جانسون را با این نام ها و شخصیت های جریان ساز در حیات سیاسی جزیره در یک کفه قرار داد؟

جانسون با چنین کنش ها و الگو های رفتاری سطح سیاست در کشور را به شوخی، کمدی تقلیل داد و به نظر می رسد کنش ها و الگو های رفتاری او بیشتر برای یک نظام سیاسی هیپوکراسی مناسب است تا دموکراسی در یک جهان لیبرال.

در واقع ظهور و بروز پدیده ای چون جانسون در حیات سیاسی جزیره نشان می دهد که کنش ها و الگو های رفتاری جانسون با هیچ یک از نشانه های کنش مردم سالارانه،جمهوریت، نخبه گرایی هماهنگی و پیوند ندارد و به همین دلیل است که جانسون را باید نماد و نشانه ای از مردم سالاری جعلی دانست.

متاسفانه و در کمال شوربختی کم گاف هایی نبوده و نیست که جانسون نتوانسته باشد از رهگذر آنها برای تقلیل جایگاه سیاست و یا تقلیل جایگاه راهبری در نظام های سیاسی به ویژه در حیات سیاسی جزیره استفاده کند.

سیاستمداری با فرم موهای متعلق به دنیای مد، کت و شلوار گشاد و بدون اتو، دائم الخمر و مست لایعقل، شلوار بدون کمر بند، پارتی ها و دور همی ها و مهمانی‌های غیرقانونی در دفتر کارش در دوران اجرای قرنطینه اجباری برای مبارزه با پاندمی کرونا در عمارت شماره 10 داونینگ استریت، و در شرایط حاضر نیز او (کریس پینچر) نماینده مجلس را به عنوان معاون رئیس مجلس منصوب کرد، نماینده ای که گفته می شود متهم به آزار جنسی به دو مرد است. همین انتصاب موجب استعفای وزاری کابینه او شده و علت   کنار رفتنش از پست نخست وزیرای گردیده است.

دومینوی این استعفا ها یا همان (آبستراکسیون) و یه به عبارتی استعفای مهندسی شده و به حد اقل رساندن اعضای کابینه (نصاب شکنی)  با استعفای  (ریشی سوناک ) وزیر دارایی و (ساجد جاوید) وزیر بهداشت انگلیس آغاز شد. این استعفا ها تاکنون به یازده تن از وزاری کابینه او رسیده و زمینه برای برکناری نخست ‌وزیر انگلیس در حال فراهم شدن است. دومینوی استعفا ها افکار عمومی در نظام سیاسی انگلستان را نیز متاثر ساخته است. در این ارتباط و بر اساس نظرسنجی موسسه (یوگوو) هم اینک ۵۴ درصد از کسانی که در انتخابات سال ۲۰۱۹ به حزب جانسون رای دادند خواستار استعفای او از قدرت هستند. این درحالی است که ۶۹ درصد از انگلیسی‌ها خواستار استعفای نخست وزیر و فقط ۱۸ درصد طرفدار او هستند. به هر حال برای نخست وزیری که کنش ها و الگو های رفتاری اش زیر سایه مجموعه ای از ساخت شکنی ها  و بی رسمی ها و خلاف رویه های هنجاری قرار گرفته، برکناری و سقوط، نتیجه محتوم زندگی سیاسی و دولت  اوست. حال و اگر چه جانسون  به صدای نیمی از مردم انگلستان در اجرای برگزیت و خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا پاسخ داده است، اما  او در شرایط حاضر و بواسطه همان  سبک سری ها و رفتار های نامتعارف، سرازیری محبوبیتش را طی می‌کند. البته این اتفاق مبارکی است که نخست وزیری جانسون در حیات سیاسی جزیره به پایان می رسد و گرنه جهان باید در یک دوره دیگر با او، با ولایمیر پوتین در روسیه،، با رجب طیب اردوغان در ترکیه، با ویکتور اوربان در مجارستان،نارندرا مودی در هند و شاید در آینده محتمل با ماری لوپن و ترامپ در فرانسه و آمریکا و شاید با (ماریو دراگی) رهبر حزب پنج ستاره ایتالیا روزگار بگذراند. اما همین بحران منجر تا معرفی کابینه منجر به استعفای او شده است. حالا او استعفا داده و قرار است تا تا پاییز امسال و تا زمان انتخاب رهبر جدید حزب محافظه‌کار در سمت نخست‌وزیر فعالیت کند. به نظر نمر رسد که با توجه به بحران در حزب محافظه کار انگلستان، عضوی از این حزب شانسی برای حضور دوباره در عمارت شماره 10 داونینگ استریت دوام داشته باشند. نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که حزب کارگر به رهبری (کی‌یر استارمر) از محبوبیت نسبتا بالایی برای پیروزی در انتخابات پارلمانی برخوردار است.

 

*کارشناس مسائل بین الملل

منبع خبر "الف" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.