خبرگزاری فارس کردستان/شیرین مرادی؛ زندگی از نگاه او طور دیگری است، رنگ آبی آرامش، حرفهایش امید را در دل ناامیدی به ادامه مسیر امیدوار میکند، نامش سید شهابالدین حبیبی و متولد اردیبهشت ماه سال کارمند شهرداری70، کرولال و قهرمان چندین رشته ورزشی است.
روایت زندگی زیبایش را از همکاران شهرداریچیاش شنیده بودم، ناشنوایی که به معلولیت اجازه نداده محدودش کند بلکه با تلاش و پشتکار در 5 رشته ورزشی صاحب نام و نشان است، مشتاق نشستن پای روایت زندگیاش بودم اما اولین قرارمان با وجود ساعتها انتظار در دفتر خبرگزاری تقریبا بینتیجه ماند.
آدرس خبرگزاری را پیدا نکرده بود و ارتباطات تلفنی ما هم با رابط نتیجه نداد و بالاخره قرار دیگری را با کمک دوستانش برای فردای همان روز اما این بار در محل ساختمان شهرداری سنندج گذاشتم، دقایقی قبل از من رسیده بود و همین تاخیر چند دقیقه کمی بیتابش کرده بود.
مترجم سکوت
زبان اشاره دنیای خاص خود دارد، دنیایی که من با آن آشنا نبودم زبان پر رمز و راز که علیرغم همه محدودیتها و سختیهایی که ناشنوایان به خاطر ناشنوایی با آن سر و کار دارند برای ما شنواها معصومیت عجیبی دارد.
زبان اشاره بلد نبودم لذا تصمیم براین شد پیشنهاد دادم که سوالات را به صورت مکتوب بنویسم و شهابالدین پاسخ دهد اما پیشنهادم به خاطر مقاومت این ورزشکار جوان به بنبست خورد.
آچمز شده بودم، تلاش برای دعوت فردی که به زبان اشاره آشنا باشد و زبان مشترک هردوی ما شود، بیفایده بود، استفاده از فضای مجازی و کمک از یکی از دوستان صمیمی و البته شنوای آقای حبیبی گره از کارمان گشود.
تماس تصویری
بصورت تصویری با آقای «اصلانی» آشنای شهابالدین تماس گرفتیم و بعد از توضیح کوتاهی موافقتش برای مشارکت در مصاحبه یک ساعته ما به شرط اینکه زیاد طولش ندهیم جلب کردیم.
سکوت بین من و سوژه گزارشم بالاخره شکست، آشنایی دیرینه آقای اصلانی با شهاب کار را تا حدود زیادی برایمان آسان کرد، من سوال میپرسیدم و آقای اصلانی با زبان اشاره به شهاب انتقال میداد و آنچه شهاب با زبان دست و اشاره پاسخ میداد، آقای اصلانی خیلی آرام و شمرده برایم ترجمه میکرد.
تولد در سکوت
14 اردیبهشت ماه سال 70 گل وجودش در خانوادهای که دو فرزند ناشنوای دیگر داشتند، شکفت اما او هم کودکی بیصدا و در سکوت به دنیا آمد.
تولد نوزادی با این شرایط برای خانوادهای که دارای دو فرزند دیگر ناشنوا بودند زیاد گنگ و دور از تصور نبود، 3 فرزند از 5 فرزند خانواده کرولال هستند، اما امید به روزهای خوب در خانواده هفت نفره آنها موج میزد و همین مساله موجب شد با قلبی امیدوار اجازه ندهند معلولیت محدودشان کند.
دوران کودکی را در میان محبتهای بیدریغ پدر و مادر در جمع همسن و سالهایش خیلی شاد پشت سر گذاشت و با تلاش و پشتکار در رشته برق ساختمان مدرک دیپلمش را گرفت.
فعالیتهای ورزشی خود را در سال 81 در رشته ژیمناستیک در میان نونهالان شنوا شروع کرد همین مساله موجب شد به خاطر شرایط خاصی که داشت با وجود توانمندی در رشته ژیمناستیک از حضور در مسابقات شنوایان در این رشته محروم بماند.
ناشنوایی مانعی در مسیر پیشرفت شهاب در رشته ژیمناستیک شده بود ولی اجازه نداد محدودش کند این بود که شانس خودش را در رشته ورزشی دیگر امتحان کرد و خیلی سریع به دلیل علاقهمندی که به فوتبال داشت به رشته فوتبال روی آورد و فعالیتهای خود را در این حوزه شروع کرد.
پهلوانی
همزمان با فعالیت در دو رشته ورزشی ژیمناستیک و فوتبال به دلیل روحیه پهلوانی که داشت وارد گود کشتی شد و در طول 7 سال فعالیتش در این رشته ورزشی عناوین زیادی در مسابقات استانی و کشوری از اول تا سوم را کسب کرد.
برگهای خاطرات ورزشیاش را به سالهای نخست ورودش به این رشته ورزشی ورق میزند و از اولین مسابقه که در قروه با ورزشکاران شنوا نواجه شد و توانست مقام دوم را کسب کند برایمان میگوید.
پیروزی در این مسابقات به اندازهای برایش شیرین بوده که او را به تلاش بیشتر در مسیر موفقیت تشویق کرد حس خوبی که در دوران نونهالی شهد شیرینی را به او چشاند و موفقیتهای بعدی را یکی پس از دیگری برایش رقم زد.
بُردهای پیاپی
راهی پر فراز و نشیب، اما با هدف بزرگی که سیدشهاب را به سمت ملی شدن هدایت میکرد میگوید دوم شدن در این مسابقه استانی به من این باور و اعتماد داد که من هم میتوانم به اوج برسم.
تشک کشتی و پیروزیهای پیاپی در مسابقات شهرستانی، استانی و ملی اشتیاق و علاقهمندی شهابالدین به ورزش و فعالیت در رشتههای دیگر را چندین برابر کرد.
میگوید: در بین افراد شنوا در مسابقات نونهالان و ناشنوایان توانستم در بین شرکتکنندگان شنوا مقام اول، دوم و سوم را در مسابقات مختلف کسب کنم.
در مرحله مسابقات کشوری مقام نخست کسب کردم در حالی که باید به عنوان نماینده کشورمان برای مسابقات جهانی معرفی میشدم گفتند به دلیل ناشنوا بودن حق شرکت ندارید.
به امید اینکه بتوانم در مسابقات آسیایی المپیک شرکت کنم به رشته دوومیدانی روی آوردم و ضمن کسب رتبههای برتر در مسابقات مختلف و در مسابقات لیگ دوومیدانی کشور هم مقام دوم را کسب کردم و در اردوهای تیم ملی بیش از 20 بار شرکت کردم اما هر بار به بهانههای مختلف نبود اعتبار، فراهم نبودن شرایط و غیره از شرکت در مسابقات آسیایی و جهانی محروم شدم و این موضوع نسبت به ادامه راه دلسردم کرد.
این ورزشکار کرولال افزود: این وضعیت موجب شد کمکم از رشته ورزشی دوومیدانی فاصله بگیریم و شانس خودم را در رشته تیراندازی با تفنگ تپانچه بادی امتحان کردم.
سال 94 به عنوان نخستین فرد در استان کردستان وارد رشته تیراندازی با تفنگ تپانچه بادی شدم و بدون کمک مربی توانستم پلههای موفقیت را در حد توان در این رشته ورزشی بالا بروم تا جایی که در نخستین حضورم در مسابقات کشوری، مقام سوم و در دومین مرحله مقام دوم را بدست آوردم.
عدم برگزاری مسابقات تفنگ تپانچه بادی به دلیل شرایط کرونا طی چند سال اخیر محدودیتهایی را برایم ایجاد کرد، اما در چندین اردوی تیم ملی که برای حضور در المپیک برزیل برگزار شد شرکت کردم اما با این بهانه که تازه صاحب فرزند شدهای اجازه شرکت به من ندادند و این موضوع ضربه سنگینی به من زد.
با وجود تلاش و سختیهایی که در مسیر موفقیت در رشتههای مختلف ورزشی کشیدم و بارها در اردوهای تیم ملی شرکت کردهام همواره در حقم اجحاف شده و حق مطلب را نسبت به من ادا نکردهاند.
بیشترین مسابقاتی که شرکت کرده با افراد شنوا بوده چراکه مسابقات وروزشی برای ناشنوایان کمتر برگزار میشود به همین دلیل با وجود تمام مشکلات و محدودیتها با افراد شنوا مسابقه میدادم.
ابراز گلهمندی
میگوید: شورا و شهرداری در زمینههای مختلف از ورزشکاران قهرمان حمایت میکند اما با وجود اطلاع کامل از کسب مقامهای برتر کشوری و اینکه جز پرسنل شهرداری هستم هیچ حمایتی از من نشده است.
به عنوان فردی که در چند رشته به این سطح از موفقیت و کسب عناوین برتر کشوری دست پیدا کردهام انتظار زیادی نیست که از سوی نهادی که در آن کار می کنم در حد پلاکارتی مورد تشویق قرار گیرم.
اولین نفر در کشور هستم که به عنوان یک ناشنوا توانستهام در 5 رشته ورزشی عناوین برتر مسابقات را کسب و در اردوهای تیم ملی هم شرکت کنم و این در شرایطی صورت گرفته که هیچگونه حمایتی از من صورت نگرفته و حتی مترجم ناشنوایان هم نداشتهام.
سال 83 در باشگاه استقلال با چند نفر کشتیگیر که مشغول تمرین بودم آشنا شدم و این نخستین تلنگر برای گرایش به این سمت و سو شد و با حمایت شهرام زارعی موفق به فعالیت در رشته کشتی شدم.
آرزوی المپیکی شدن
شهابالدین از آرزو و هدفی میگوید که سالهای زیادی است او را به تلاشی نفسگیر در عرصه ورزش ترغیب کرده است، ستاره شدن در المپیک نقطهای که به عقده خوش برای اداکردن حق مطلب در حق خانواده و مربیانش که در این سالها همراهیاش کردهاند، بهترین گزینه است.
کمک به افراد همجنس خود برای رسیدن به موفقیتهای ورزشی از دیگر اهداف این ورزشکار موفق و ناشنوای کردستانی است گام نهادن در مسیری که خودش به سختی پیمود میخواهد برای همنوعان خود هموار سازد.
انتظار از مسوولان
میگوید: با توجه به اینکه از دوران کودکی تنها آرزویم شرکت در المپیادها و کسب رتبههای برتر بوده است انتظار دارم که در حمایتها همچون افراد شنوا من را هم ببینند، انتظار حمایت مالی ندارم ولی اینکه با یک نگاه دیده شویم، انتظار زیادی نیست.
در حال حاضر در باشگاه تمرین تفنگ تپانچه بادی با مشکل مواجه هستم و تفنگی که برای معلولین از سوی بهزیستی در اختیار سالن گذاشته شده است توسط سایر ورزشکاران خراب میشود درخواستم از متولیان امر این است که یک تپانچه بادی را برای ادامه تمرینات در اختیارم قرار دهند تا بتوانم در المپیک بعدی شرکت کنم و برای استان و کشورم افتخارآفرینی کنم.
انتظار شنیدهشدن
همواره در جلسات مختلف درخواست حمایت از جامعه معلولین و ایجاد زیرساختهای لازم برای فعالیت آنها مطرح میشود اما متاسفانه با وجود تمام وعده و وعیدها همواره مورد اجحاف قرار میگیریم.
کمبود بودجه مهمترین بهانه برای حمایت نکردن از ورزشکاران و خاصتا افرادی با شرایط خاص است تهیه چند دست لباس ورزشی، تنها حمایت از من در این سالها بوده است.
هیات ورزشهای ناشنوایان به دلیل نبود بودجه قادر به حمایت از ورزشکاران نیست در این زمینه نیاز به توجه بیشتر مسوولان استانی هستیم.
آشنایی با همسر تا ازدواج
شهاب میگوید: سال 95 با خانمم که اهل بانه و ناشنواست در سقز آشنا شدم و تصمیم به ازدواج گرفتیم، همسرم از مشوقینم در عرصه ورزش بوده است خوشبختانه حاصل این پیوند هم یک فرزند دختر سالم است که بزرگترین هدیه خداوند به من است.
نحوه برخورد مردم با معلولین همواره با رنگ و نگاه ترحم است اما الان فرهنگ برخورد درست با معلولین نهادینه شده و اکنون بهترین دوستانم، افراد شنوا هستند و به راحتی با زبان اشاره با هم ارتباط برقرار میکنیم.
کلامی با ناشنوایان
از جایگاهی که قرار دارم راضیام و تلاش برای موفقیت بیشتر را همواره ادامه خواهم داد تا روزی که بتوانم در مسابقات المپیک شرکت کنم و به عناوین برتر دست پیدا کنم از دوستان ناشنوایم درخواست دارم که هرگز ناامید نشوند و به خاطر ناشنوا بودن خود را محدود نکنند و با تلاش در یک حوزه خواستن توانستن را به بهترین نحو معنا کنند.
و اما..
10 درصد از جمعیت این کشور را افرادی تشکیل میدهند که هرچند نام معلول را یدک میکشند، اما توانمندیهایی دارند که 90 درصد دیگر همین جامعه را انگشت به دهان میگذارند.
این حق معلولان است که تواناییهایشان را ببینیم و با اعتماد به تواناییهایشان اعتماد به نفسشان را تقویت دهیم تا بتوانند علیرغم برخی محدودیتهای جسمی، زندگی آزادنهای در جامعه را تجربه کنند.
این انسانها اگر چه دارای معلولیت هستند اما ارادهای آهنین دارند و نیازمند حمایت هستند، حمایتی نه از جنس ترحم و نگاه از بالا به پایین بلکه نگاهی از جنس توانستن تا بتوانند استعدادهایشان را به منصه ظهور برسانند.
انتهای پیام/2330/71/م