خبرگزاری فارس مازندران ـ زهرا طاهری پرکوهی| نامش که به میان میآید گویی با واژههایی همانند ایثار، تلاش و مهربانی عجین شده؛ افرادی از جنس عشق و ایثار که با از خودگذشتگی چراغ راه علم را برای دانشآموزان و آیندهسازان کشور روشن میکنند.
تلاش خستگیناپذیر این مهربانان حتی در روزهای کرونایی که تصور بر این آموزش تعطیل شود، حس و حال زیبایی ایجاد کرد و ثابت کرد آموزش تعطیل شدنی نیست.
* معلمان پای کار آموزش حتی در روزهای کرونایی
معلمان در روزهای کرونایی، پای کار آموزش بودند و هر کاری که از دستشان برآمد برای آموزش دانشآموزانشان انجام دادند، حتی برخی از دانشآموزان که شرایط تحصیل مجازی را هم نداشتند این معلمان بودند که از مسیرهای طولانی خود را به دانشآموزان میرساندند تا مبادا شاگردی بخشی از درسش را فرانگرفته باشد و آنها شرمنده خودشان نشوند؛ آخر آنها معلم هستند و معلمی، عشق است و بس.
ایام کرونا صور اسرافیلی بود که تمامی اجزای جامعه متوجه شوند کار تعلیم و تربیت کار دشواری است، در این شرایط بخشی از وظایف تعلیم و تربیت به عهده خانوادهها گذاشته شد و این موضوع مهم بود حتی اولیایی که دارای تحصیلات هم بودند متوجه شدند که معلمی چه کار سخت و دشواری است و باید قدر این زحمتکشان را بدانیم.
هفته معلم بهانه خوبی برای قدردانی از انسانهایی است که با آموزش و پرورش فرزندان این سرزمین آینده روشن پیش روی آنان قرار میدهند و در این گزارش هم به سراغ معلم پُرتلاش و باانگیزه در شهرستان تنکابن مازندران رفتیم که با وجود سن پایین بهدنبال ایدهها و رویاهایش برود و در این زمینه تلاشش هر روز بیشتر از دیروز است؛ وی معلم مدرسه صعبالعبور که با مدیریت خوب توانسته هم تحول در مدرسه ایجاد کندو حتی به اهالی رسیدگی میکند.
دانیال ابراهیمی معلم ۲۶ سالهای است که رویاهای زیادی در سر دارد، ۵ سال از سابقه تجربی او در عرصه معلمی میگذرد ولی با این وجود توانسته خیلی خوب در این زمینه ایفای نقش کند.
* معلمی شغل خانوادگی معلم جوان مازندرانی
دانیال ابراهیمی معلم جوان مازندرانی در گفتوگو با فارس، میگوید: از دانشگاه فرهنگیان جذب این حرفه شدم، شغلی که همواره علاقهام بوده و بهعبارتی پدر خودم معلم و مادرم مربی مهدهای کودک و آمادگی است و در واقع معلمی بهنوعی برایم شغل خانوادگی محسوب میشود.
اصالتا اهل شهر نکا هستم ولی برای خدمت شهر تنکابن را انتخاب کردم و در این انتخاب هم اولویت من خدمت در مدرسه روستایی محروم و دوردست بوده است.
این معلم جوان اضافه میکند: برای شروع کار مدرسه روستایی سفیدآب تنکابن را انتخاب کردم یعنی ۵ سال قبل و در آن مدرسه روستایی که در ارتفاعات تنکابن واقع بود خدمتم را شروع کردم.
چون هم به دانشآموزان روستا علاقه داشتم و دوست داشتم در منطقه محروم خدمت کردم با وجود اینکه از شرایط تدریس در مدارس شهری برخوردار بودم اما خدمتم را در مدرسه محروم شروع کردم تا بتوانم ایدههایی را که نسبت به آموزش دانشآموزان و هم خدمترسانی داشتم، در آن روستا اجرا کنم.
*ایدههایی از جنس عشق و ایثار
ابراهیمی یادآور میشود: یکی از ایدههای من این است که باید از روال سنتی آموزش فاصله بگیریم و دانشآموزان را از توجه صرف به کلاس، کتاب و آموزش تئوری خارج کرده و آنان را با زندگی واقعی بیرون آشناتر کنیم.
در این راه به همراه با بچهها پروژههای کشاورزی، پرورش گیاهان، آموزش نقاشی و حتی آشپزی داشتیم که میتوانست بهراحتی شور و شوق یادگیری را بین دانشآموزان مشاهده کرد.
*طبیعت کلاس درس آقامعلم
وی با تاکید بر اینکه خودمان را محدود به کلاس درس نکردیم، خاطرنشان کرد: حیاط مدرسه یا حتی فضای بیرون از مدرسه و طبیعت کلاس درس بچهها شده بود.
*کمبود امکانات توفیق اجباری کلاسهای حضوری/ کلاس آنلاین نداشتیم
طی ایام کرونایی نیز تمامی کلاسها را بهصورت حضوری برگزار کردیم بهطوریکه برعکس مدارس شهری نقطه ضعفی که وجود داشت کاهش امکانات آموزشی برای ما توفیق اجباری برای ما محسوب شد.
این معلم باانگیزه و پُرتلاش میگوید: امسال در ادامه رویاها و اهدافم به مدرسه دیگری باز هم در منطقه شهرستان تنکابن و به مدرسه روستای فقیهآباد انتقالی گرفتم تا بتوانم هدفم را دنبال کنم.
مدرسه قبلی علاوه بر مدیریت مدرسه هر ۶ پایه را تدریس میکردم ولی امسال سال پنجم تدریسم است و مدرسه بزرگتری را انتخاب کردم و پایه اول را تدریس میکنم؛ به این دلیل که خواستم از پایه و اساس آموزش را دنبال کنم و مهمترین پایه هم پایه اول است.
*استرس اولین روز تدریس
ابراهیمی تصریح میکند: یاد اولین روزی که وارد مدرسه شدم افتادم، خیلی استرس داشتم البته طبیعی بود به این دلیل که اولین سال تدریسم بود و قرار بود از حالت تئوری وارد عملی شوم و از اینکه تنها نیرویی بودم که مدیریت مدرسه را قبول کردم جای تعجب داشت و همین موضوع هم استرسم را بیشتر کرد.
شرایط سخت بود و امکانات کم، اما با همکاری آموزش و پرورش توانستیم مدرسه را روبه راه کنیم و بخش کوچکی از عدالت آموزشی را توانستیم اجرا درآوردیم.
وی خاطرنشان میکند: ما مناطق زیادی داریم که به چنین کارهایی نیاز دارند و لازم است چنین اقداماتی به تمام شهرهای و روستاهای استان اجرا شود.
در کنار تلاشها، مردم روستا نیز خیلی رغبت نشان دادند و دوست داشتند بچهها در محیط خوب تحصیل کنند که این موضوع در راستای موفقیت موثر بود.
این معلم جوان میگوید: روز اولی که وارد مدرسه شدم ۹ دانشآموز در مدرسه بودند اما در پایان تعداد دانشآموز به ۲۵ نفر رسید و باتوجه به شرایط مدرسه برخی از خانوادهها که فرزند خود را به شهر می فرستادند، با خیالی راحت به مدرسه روستا فرستادند که نشان داد اقدامات انجام شده توانست رضایت اولیا را جلب کند.
* آقامعلم؛ همه کاره روستا
در کنار انجام کارهای تحصیلی از مسائل دیگر نیز بیتوجه نبودیم از تهیه لوازم مدرسه و بستههای لوازمالتحریر و لباسهای عید و بستههای غذایی برای دانشآموزان نیازمند و برخی از اهالی روستا که ازنظر مالی در مضیقه بودند.
کم کم مورد توجه اهالی روستا قرار گرفتم و دیگر مرا آقا معلم مورد خطاب قرار میدادند حتی مشکلات اداری و انجام کارهای بانکی خودشان را من در میان میگذاشتم برخی از کارها را خودم برایشان انجام میدادم.
ابراهیمی بیان میکند: برخی از افراد روستا که خیلی مسن بودند خرید داشتند با دارو میخواستند از من میخواستم انجام دهم و با جان و دل برایشان انجام میدادم؛ حتی یکی از اهالی روستا باید تحت عمل جراحی در مرکز استان قرار میگرفت و با پیگیری و رایزنی ازطریق آشنایان موفق به دریافت نوبت جراحی برایش شدیم و پیگیر کارهایش بودیم.
این چهار سال مثل برق و باد گذشت و به عینه مشاهده کردن این مدرسه دیگر آن مدرسه چهار سال قبل نیست و اندکی به ایدهها و رویاهایم نزدیک شد به همین دلیل تصمیم گرفتم از آنجا به مدرسه محروم دیگری منتقل شوم.
* ۴ سال پُرخاطره در مدرسه روستایی
وی بیان میکند: دل کندن از آن محیط برایم خیلی سخت بود همه این چهار سال از مقابلم میگذشت و از اینکه بخواهم از محیطی که با آن انس گرفتم بروم خیالش هم دردناک بود ولی باید به دنبال آرزوهایم میرفتم به همین دلیل به مدرسه محروم دیگری انتقالی بود.
آن روز پُرخاطره رفتن از مدرسه را هیچگاه فراموش نمیکنم هم من و هم دانشآموزان و اولیا و حتی اهالی روستا بغض کرده بوده ولی تحمل میکردند بالاخره چهار سال در محیطی باشی که هم کارت و هم خانوادهات شده باشند مطمئنا دل کندن از اهالی و بچهها خیلی سخت خواهد بود البته با نیرویی که قرار بود بعد از من در آن محیط کار کند از دلنگرانیهایم گفتن و وقتی عزمش را دیدم کمی خیالم آسوده شد.
امسال پنجمین سال تدریسم است که در محیط جدیدتر البته بزرگتر پیگیر اهداف و رویاهایم هستم و با جدیت بیشتری به دنبال اهدافم خواهم رفت.
*معلم موتورسوار الگوی آقاعلی
در دوران بچگی فیلمی دیدم که رویاهایم بعد از آن فیلم مجسم شد، در آن فیلم معلم موتورسواری بود که هر ساله به مدرسه جدیدی به دنبال کارهایش میرفت و همان برایم الگو شد البته قوانین دست و پاگیری برای انتقالی بین شهرها وجود دارد که امیدواریم انتقالیها محدود به منطقه خاص نباشد درحالیکه اکنون داخل یک شهر محدود شدیم که امیدواریم خدمت به شهرهای دیگر نیز باید محقق شود.
*دانشآموزان مناطق محروم دیده شوند
حرفهایش که به اینجا رسید با تمام وجودش خواست به دانشآموزان مدارس کمتر توسعه یافته و محروم بیشتر بها داده شود البته همه همکاران علاقهمند هستند در مناطق محروم خدمت کنند ولی بعضا معیشت و کمبود امکانات موجب نمیشود در این زمینه آنچنان که باید فعال باشند و اینکه عدالت آموزشی حق همه دانشآموزان است که نه در حد صحبت بلکه واقعی باید به حقیقت تبدیل شود.
*مدرسه خانه اول آقامعلم
این آقا معلم در پایان میگوید: من در تمام این پنج سال داخل خود مدرسه، با تمام سختیها و نبود امکانات اولیه زندگی ساکن بودم؛ مهمترین علت این کارم این بوده که برخلاف شعاری که گفته میشد مدرسه خانه دوم ماست، مدرسه را به عنوان خانه اول نگاه کردم تا بتوانم بهتر درکش کنم و راحتتر با مشکلات ریز و درشتش که شاید در زمان برپایی خود مدرسه آشکار نشود آشنا شوم.
به گزارش فارس، روایت عاشقانههای معلمان پایانی ندارد؛ گویی شغل معلمی با ایثار گره خورده و این موضوع حکایت امروز و دیروز نیست بلکه سالهای سال است معلمان ثابت کردند معلمی عشق است و بس...
انتهای پیام/۸۶۰۳۴/ج/م