همشهری آنلاین - مهلا موسوی: ممنوعالکاری مهدی یراحی در ابتدا مربوط بود به انتشار قطعه «پاره سنگ» که همراهی این خواننده خوزستانی با اعتراضات کارگران گروه ملی فولاد اهواز تلقی شد چرا که هفته ی قبل تر خودش و گروه اش لباس کارگران فولاد هفت تپه را با همان داغ ها و زخم هایش پوشیدند ، کارگرانی که در اعتراض به شرایط کاری شان، دستگیر و تهدید شده بودند و قبل تر خواندن ترانه ی خاک و قبل تر شرکت در زنجیره ی انسانی رود کارون.
چند روز بعد از انتشار ترانه "پاره سنگ" در گفتگو با آقای حسینی معاون هنری وزارت ارشاد زمانی که به او گفته شد:دست اندکارانِ تولید کلیپ پاره سنگ دعوت شده اند تا در مورد تفاوت کلیپ منتشر شده و کلیپ مجوز داده شده توضیح بدهند.
مهدی یراحی پاسخ داد: من بچۀ جنگم ، من با صدای آژیر بزرگ شدهام، من حق دارم بپرسم! و در جواب دست بردن در خطی از ترانه گفت: «من شیطنت کردم! اما شیطنتم شبیه رزمندهای است که در زمان جنگ ایران و عراق در شناسنامه اش دست می بُرد تا به جبهه برود؛ چرا که احساس خطر میکرد و برای جهاد منتظر اجازهی این و آن نمیماند! این شیطنت به معنی خودخواسته بودن این عمل است. عملی که به آن افتخار میکنم و هیچگاه از بابت گفتن حق پشیمان نخواهم شد، حتی اگر تا همیشه ممنوع بمانم، چرا که در مقابل جریانی که با محتوای اثری ضد جنگ مشکل دارد خودم خود را از کار ممنوع میکنم»
بلاخره بعد از شش ماه ممنوع الکاری ، به او مجوز دادند تا به برگزاری کنسرت هایش بپردازد، کنسرت هایی که تا پیش از آن هم در عرض چند ساعت پر می شد. پس یراحی انتقاد نمی کرد که بلیط هایش بفروشد و اسکناس چاپ کند. به گواه ویدیوهای موجود در فضای مجازی همیشه سالنهای کنسرت او آکنده از مخاطبانِ پر شورش بود!
مهدی یراحی در آخرین کنسرتاش در اهواز به انتقاد از صاحبان قدرت پرداخت و صراحتاً گفت:
«همان طور که شما در عرصه هنر دخالت می کنید، اجازه بدهید ما هم هر جا خبطی دیدیم به سیاست اعتراض کنیم»
این حرف های یراحی یک ماه و نیم قبل از صحبتهای رییس جمهور وقت آقای حسن روحانی که در جشنواره ای گفته بود: «ما نهاد غیر قابل نقد نداریم!!!»
مهدی یراحی از بهمن ٩٨ ممنوع الکار است اما جنس ممنوعیت او نه شبیه بازیگرانی است که در نهایت تصویرشان از تلویزیون پخش نمی شود اما ممنوع التصویر نیستند ، در سینما و سینماهای خانگی کار می کنند و به کارشان آسیب جدی وارد نشده است.
ممنوعیت اش نه شبیه بازیهای رسانهای است که هر از چند گاهی یکی از مجریان یا خوانندگان یا بازیگران برای مطرح شدن رسانه ای میکنند در حالی که همزمان مشغول فعالیتاند و گاهی افرادی که توجه و سواد کافی رسانهای ندارند به این تیترها بسنده میکنند تا دروغهای از سر استیصالشان را باور کنند.
مهدی یراحی به مفهوم واقعی کلمه دو سال و نیم است که ممنوع الکار و ممنوع الصدا و ممنوع التصویر و ممنوع الاسم است آنچنان که وقتی خبر پخش شدن صدای اذان مهدی یراحی را از مسجدی در اسپانیا در اخبار صدا و سیما پخش کردند از او بعنوان یک صدای ایرانی نام بردند.
اما یراحی در این مدت بیکار نماند و آثار ارزشمندی ساخت و خواند. از دخترانهای که رنج دختران این سرزمین است تا اهل النخل، اهواک که به همراه ترانه خاک که قدیم تر خوانده بود موجب قدردانی ٢٠ سازمان مردم نهاد محیط زیستی از او شد تا ترانههای دیگرش که هر کدام رنج مردم زمانه است.
آقایان متولی سیاست، عدالت و هنر
هنر فقط برای سرگرم کردن ساخته نشده که خود می دانید رسالت انسانی هنرمند بالاتر و والاتر از هر چیز دیگر است، حالا که هنرمندی هست که از ممنوع شدن حتی غر نمی زند، ادا در نمیآورد، با دلیل و برهان نقد می کند، مردم باورش دارند و می خواهد به جای سکوت، سوال کند؛ نه از این اتفاق برای محبوبیت داشتهاش استفاده کرده که راه آن را همه خوب بلدند، نه خواسته به مملکتش پشت کند و نه سودایی جز آنچه می پرسد در سر دارد. حالا که کارش را به خوبی بلد است و آنچنان که اذان او با صدا و آهنگسازیاش تا کنون در بسیاری از کشورهای جهان و در صفحات شخصیت های سیاسی و فرهنگی مشهور منتشر شده و مورد توجه قرار گرفته است، چرا باید نشریه لبنانی رصیف ٢٢ در مطلبی بنویسد:
"از ترکیه تا آمریکا را با نوای دلنشینش درنوردید در حالی که در وطن خودش صدایی ممنوعه است، آری سخن از هنرمند و خواننده ایرانی مهدی یراحی است."
حالا که رییس جمهور مملکت آقای ابراهیم رییسی در صفحه خود از صدای اذان مهدی یراحی استفاده می کند در حالی که نباید اسمی از او در جایی برده شود؛
آیا امکان دارد کمی از این همه تناقض دست بردارید!؟












