برای آن که بدانید در قاموس هواداری شجاع خلیلزاده چه جنایتی مرتکب شده این دو خط از یادداشت روزنامه پرسپولیس را بخوانید:«دیروز بوسه بر لوگوی پرسپولیس، امروز بوسه بر لوگو الریان؛ گویا برای شجاع خلیل زاده تفاوتی میان لوگوها نیست اما برای هواداران پرسپولیس، فقط یک لوگو ارزش بوسیدن دارد.
برترینها: برای آن که بدانید در قاموس هواداری شجاع خلیلزاده چه جنایتی مرتکب شده این دو خط از یادداشت روزنامه پرسپولیس را بخوانید: «دیروز بوسه بر لوگوی پرسپولیس، امروز بوسه بر لوگو الریان؛ گویا برای شجاع خلیل زاده تفاوتی میان لوگوها نیست، اما برای هواداران پرسپولیس، فقط یک لوگو ارزش بوسیدن دارد. تعصب را باید از هواداران آموخت آقای شجاع خلیلزاده». در ادامه یادداشتهایی از روزنامههای شرق و اعتماد در همین زمینه.

دهه ۷۰، دوره نوجوانی نسل دهه شصتیها همزمان بود با یک دوره طلایی در فوتبال ایران. ظهور نسل جدیدی در فوتبال ملی و باشگاهی ما که اگرچه از جام ملتهای ۹۶ امارات پا به عرصه فوتبال ملی گذاشتند ولی صعود دراماتیک ایران به جام جهانی ۹۸ فرانسه در آن ماراتن طولانی و پس از بیست سال و پیروزی تاریخی بر امریکا در آن مسابقات آنها را به نسل نود و هشتیها معروف کرد. تب فوتبال در آن روزگار نه تنها نوجوانان و جوانان بلکه سایر گروههای سنی را هم گرفتار خود کرده بود. در سطح باشگاهی، فوتبال ایران یک دوره طلایی را در آغاز دهه ۹۰ میلادی در آسیا با قهرمانیهای استقلال، پرسپولیس و پاس پشت سر گذاشته بود و در اواخر این دهه نیز اگرچه جامی به دست نیاورد، اما بارها تا نیمهنهایی و فینال باشگاههای آسیا راه یافت. نسل طلایی فوتبال ایران در این سالها با ابتکار مهندس عابدینی مدیرعامل وقت پرسپولیس راهی اروپا شدند تا ادامه فوتبال خود را در قاره سبز پی بگیرند.
علی دایی، کریم باقری، خداداد عزیزی، مهدی مهدویکیا، علی کریمی، مهرداد میناوند، وحید هاشمیان و ... در سطوح مختلف فوتبال باشگاهی اروپا به ویژه تیمهای آلمانی مشغول به بازی شدند و موفقیتهای گوناگونی را کسب کردند. مسیری که بعدها جواد نکونام، مسعود شجاعی، علیرضا جهانبخش و بقیه هم طی کردند. اما یک نکته مهم آن بود که در آن روزگار، حضور فوتبالیستهای ایرانی در فوتبال اروپا برای همه طرفداران فوتبال در ایران یک افتخار محسوب میشد. شنبه عصرها مشتاقانه پای شبکه سه مینشستیم تا تصویری از بازیکنان ایرانی در لباس تیمهای اروپاییشان ببینیم و اوج این افتخار دیدن بازی بازیکنانمان در رقابتهای باشگاهی اروپا بود. بازیکنان ایرانی به اروپا رفتند، احتمالا درآمدهای خوبی کسب کردند، در سطوح متفاوتی پیشرفت کردند و بعد از چندسال به فوتبال ایران برگشتند، اما هیچکدام برچسب «بیتعصب» را بر پیشانی ندیدند و پس از بازگشت پرشورتر تشویق شدند. نمونه آن حضور مجدد علی کریمی در پرسپولیس دوران افشین قطبی و در یک بازی معمولی برابر پگاه گیلان بود که بیش از هشتاد هزار نفر را به آزادی کشاند.

حضور فوتبالیستهای ایرانی در خارج از کشور چندان هم بیسابقه نبود. در سالهای پایانی دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ ستارههای فوتبال ایران عمدتا راهی کشورهای حاشیه خلیج فارس میشدند. کویت، امارات و قطر مقصد ستارههایی همچون پنجعلی، درخشان، محمدخانی، چنگیز، بیانی، قاسمپور و ... بود که معمولا به انگیزههای مادی از فوتبال کمرونق آن زمان ایران (به لحاظ پولی) جدا میشدند و راه خلیج فارس را در پیش میگرفتند تا با اندکی پسانداز بازگردند و دوباره راهی تیمهای خود شوند. آن زمان هم کسی برچسب «بیتعصب» به این ستارهها نچسباند. اما این روزها انگار ترک تیمهای ایرانی به مقصد تیمهای عربی و حتی اروپایی چنین حسی را در طرفداران فوتبال برنمیانگیزد و بیش از آنکه مایه مباهات اهالی فوتبال باشد اسباب دلخوری و توهین و طرد آن فوتبالیستها و در بسیاری موارد مصداق بارز «بیتعصبی» است چنانکه برای طارمی، نوری، احمدزاده و این اواخر ترابی و خلیلزاده چنین شده است.
به نظر میرسد مفهوم «تعصب» و پدیده «لژیونر شدن» از آن روزگار تاکنون دستخوش تغییرات متعددی شده است. به بیان دیگر باید پرسید در روزگار «حرفهای شدن» یا «پولی شدن» فوتبال، آیا «تعصب» به همان معنایی که در دهههای شصت و هفتاد تصور میشد ادراک میشود یا معنای متفاوتی به خود گرفته است؟ شاید بهتر باشد به جای واژه «تعصب» که بار معنایی و ارزشی سنگینتری دارد واژه عرفیتری مانند «تعهد» (البته به معنای تعهد شغلی و سازمانی نه تعهد مکتبی و ایدئولوژیک) را به کار برد. به بیان دیگر اینکه انتظار داشته باشیم در فضای امروز یک بازیکن حرفهای فوتبال، به هر دلیلی از جمله هواداران، سابقه و اعتبار و برند یک تیم، رابطه دوستانه با سرمربی و دیگر بازیکنان و... بخواهد قید ادامه فعالیت در تیم دیگر با مبلغ قرارداد چربتر را بزند انتظار گزافی است.

تنها عاملی که این روزها فضا را کمی متفاوت کرده و افراد را به قضاوتهای مختلف در مورد بازیکنان وا میدارد فضای مجازی، صفحات هواداری و برخی رفتارهای نمایشی یا نمادین برخی بازیکنان است. به نظرم امروزه به جای مفهوم انتزاعیتر «تعصب» میتوان مفهوم «تعهد» به قرارداد حرفهای را جایگزین کرد. به این معنا که بازیکنی که تحت قرارداد یک باشگاه است همه تلاش خود را برای موفقیت آن تیم به کار گرفته و هنجارهای حرفهای باشگاه و مفاد قراردادش را رعایت کند. به بیان دیگر با تبعیت از هنجارها و نظام ارزشی و اخلاقی حاکم بر ورزش و باشگاه مربوطه و التزام به قوانین رسمی و حرفهای زندگی، رفتار و تمرین کرده و در مسابقات شرکت کند. اما اینکه بازیکنی با اتمام مدت قراردادش ولو با نیاز مبرم تیمش بخواهد مسیر دیگری را برای ادامه فوتبالش برگزیند حرجی بر وی نیست و این نکتهای است که تماشاگران و طرفداران فوتبال نیز باید با آن کنار بیایند.
شجاع پولدار میشود، عاقبتبهخیر نه!
اتفاقاتی که این روزها در باشگاه پرسپولیس افتاده و جدایی برخی از بازیکنان آن، هم متاثر از دلار سی هزارتومانی است که به هیچ عهد و پیمانی وفا نمیکند و هم غلبه رفتارهای نمایشی بر حرفهایگرایی واقعی. فکر میکنم وقت آن رسیده که طرفداران فوتبال باشگاهی ایران هم در مفهوم «تعصب» خود و هم «تعصب» بازیکنان با احتساب دلار سی هزارتومانی تجدیدنظر کنند. همواره با استدلال افرادی که میگفتند «پولش را دیگران میگیرند، چرا حرصش را تو میخوری» مخالف بوده و هستم و معتقدم باید تلاش کرد از زیباییها، هیجانها، کریخوانیها، رقابتها و دیگر جذابیتهای فوتبال لذت برد، اما نباید به افراد دل بست و از کسی انتظار ویژهای داشت حتی اگر نمایش «تعصب» به پیراهن را به بهترین نحو ایفا کند. بازیکنان میآیند و میروند و ریزشها و رویشها همواره در تیمهای باشگاهی به جاست.

از سوی دیگر بازیکن هم همواره این احتمال را میدهد که با یک مصدومیت یا محرومیت ناخواسته فوتبالش به پایان برسد یا روزی در تفکر مربی تیم جایی نداشته باشد پس حق دارد برای آیندهاش تصمیم بگیرد. حالا گاه این تصمیم درست است و گاه نادرست و گاه به مذاق تماشاگر خوش میآید و گاه ناخوش. شاید همین که فوتبالیستی از بذل همه همت و توانش در زمین برای تیمش دریغ نکند؛ «تعهد» خود را نشان داده و برای این تلاش و تعهد نیز، هم دستمزدش را میگیرد، هم از تشویق تماشاگران بهرهمند میشود و هم درهای جدیدی برای پیشرفت مالی یا حرفهای به رویش باز میشود. فوتبال حرفهای با تمام زیباییهایش همانقدر بیرحم است که دلار سی هزار تومانی.
شجاع خلیلزاده، مدافع میانی پرسپولیس، بعد از چند روز کشوقوس، اواخر هفته گذشته بالاخره قراردادش با باشگاه الریان قطر را قطعی کرد تا تازهترین بازیکن جداشده از پرسپولیس باشد. شجاع که در مدتزمان حضورش در پرسپولیس رفتهرفته پیشرفت کرده بود، این اواخر تبدیل به یکی از بهترین مدافعان ایران شده بود، ولی جدایی و از آن مهمتر، شیوه جداییاش از باشگاه پرسپولیس هواداران این باشگاه را ناراحت کرده به طوری که حالا آنها با آنفالوکردنش در صفحات مجازی، به گونهای متفاوت دلخوریشان را از این مدافع جنگنده نشان میدهند. با وجود آنکه عنوان میشود شجاع خلیلزاده به دلیل دلخوری از مدیریت باشگاه قید ماندن در پرسپولیس را زده، ولی مشخصا او به خاطر پول بیشتر تصمیم گرفت این باشگاه را ترک کند و به الریان، یکی از تیمهای متمول قطری برود. حال آنکه بازیکنی که شانس حضور در فینال لیگ قهرمانان آسیا را فدای پول بیشتری کند در دنیای حرفهای چطور به نظر بیاید، موضوع متفاوتی است که باعث بروز اختلاف نظر شده است.

واقعیت درباره شجاع خلیلزاده چندان پیچیده نیست؛ او بازیکن چندان بزرگی «نبود»، پیش از پیوستن به پرسپولیس بیش از آنکه تواناییهای فنیاش در محافل ورزشی نقل شود، رفتارهای پرخاشگرانهاش در زمین فوتبال بیشتر به چشم میآمد. او که تعصب را با درگیری با بازیکنان رقیب و داور مسابقه اشتباه گرفته بود و کارتهای بیمورد میگرفت، تلاش میکرد نشان دهد به تیمش تعصب دارد؛ به زعم خودش این تعصب را با زدن بوسههای مکرر بر لوگوی باشگاه بارها نشان داده بود، ولی رفتهرفته سبک بازی پرخاشگرانهاش کار را به جایی کشاند که فرصت حضور در تیم ملی را هم از دست داد. او که در معدود موفقیتهای فوتبالیاش، پیش از پیوستن به پرسپولیس، در سپاهان درخشیده بود، در عصر حضور کیروش در تیم ملی، برای چند بازی به تیم ملی دعوت شد، ولی خیلی زود خط خورد تا مشخص شود هنوز شاخصههای لازم برای حضور در ترکیب اصلی تیم ملی را ندارد.
شجاع با وجود بازیهای مکرر در لیگ برتر ایران چندان بازیکن شاخصی نشد تا اینکه بالاخره بخت با او یار شد و برای حضور در پرسپولیس فرصتی طلایی به دست آورد. این مدافع، اما از زمان ورودش به پرسپولیس و کارکردن با مربیان صاحب سبک، رفتهرفته تواناییهای فنیاش را هم بالا برد؛ اگرچه همزمان مربیان پرسپولیس هم از دستش شاکی بودند که هنوز نمیتواند مثل یک بازیکن بزرگ در زمین، عصبانیتش را کنترل کند و به تیم لطمه میزند. با این حال شجاع، این نقص بازیاش را هم کمتر کرد و با توجه به بالارفتن سن سیدجلال حسینی، تبدیل به فرمانده خط دفاعی پرسپولیس شد.

از آن زمان به بعد، فوتبال شجاع رشد چشمگیری داشت و جنگندگیاش در دفاع با گلزنیهای بعضا مهمش در خط حمله هم یکی شد تا او با پیراهن پرسپولیس، یکی از بهترین دورههای فوتبالیاش را جشن بگیرد و سرانجام شانس پوشیدن دوباره پیراهن تیم ملی را به دست آورد. شجاع، اما با فراموشکردن این مورد که با پرسپولیس تبدیل به شجاع واقعی شده، تصمیم گرفت به خاطر یک مشت دلار، پرسپولیس را ترک کند. او که اعتقاد داشت از باشگاه دستمزد زیادی نمیگیرد، درخواست باورنکردنیای به مدیریت باشگاه (نقلقول از سرپرست مستعفی مدیرعاملی باشگاه) داد و سرانجام هم به دلیل برآوردهنشدن خواستهاش راهی قطر شد. این اتفاق در حالی رخ داده که پرسپولیس باید ماه آینده در فینال لیگ قهرمانان آسیا به میدان برود. خلیلزاده، اما بدون درنظرگرفتن این شانس حرفهای، تصمیم گرفت به دنبال درآمد بیشتر باشد؛ موضوعی که البته با توجه به سن و سالی که دارد حق طبیعیاش محسوب میشود. حالا خلیلزاده با ترک پرسپولیس و پیوستن به لیگ قطر، قطعا جیبش را پر میکند، ولی بعید است دیگر در دنیای فوتبال چندان عاقبتبهخیر شود!

اگرچه در فوتبال «هرگز نباید گفت هرگز»، ولی با نگاهی به سرنوشت بازیکنانی که به دلایل عجیب و غریب از پرسپولیس جدا شدهاند مشخص است که در آیندهای نهچندان دور کسی از شجاع خلیلزاده در فوتبال ایران یاد نخواهد کرد. او اگرچه تصور میکند با رفتن از پرسپولیس خط دفاعی این باشگاه به هم میریزد، ولی بهتر است به جداشدگان اخیر باشگاه نگاهی مجدد بیندازد؛ علی علیپور در شرایطی که پرسپولیس مهاجم قابلی نداشت، پایش را در یک کفش کرد که میخواهد به پرتغال برود؛ تفاوت تصمیم علیپور با شجاع این بود که به دنبال پیشرفت در فوتبال رفت و پول را در ردههای بعدی قرار داد، ولی آیا پرسپولیس بعد از رفتن علیپور در خط حمله ضعیفتر شد؟ با جذب بازیکنی مثل عیسی آلکثیر و اختشدن سریعالسیر این بازیکن در پرسپولیس، کمتر هواداری از این باشگاه پیدا میشود که حالا جای خالی علیپور را حس کند.
رفتن مهدی ترابی به همین فوتبال قطر و یکی، دو بازیکن دیگر و جایگزینیشان توسط بازیکنان تازه خریداریشده هم حکایتی مشابه دارد. شجاع که دیگر از علیرضا بیرانوند بزرگتر نیست! چه کسی فکر میکرد حامد لک با سیوهای بینظیرش درون دروازه پرسپولیس نهتنها جای خالی علی بیرو را پر کند بلکه این تیم را به فینال لیگ قهرمانان آسیا هم برساند؟ نکتهای که شجاع در این بین باید برای نزدیکی به پایان فوتبال حرفهایاش در ایران به آن بیندیشد، این است که فوتبالیست ایرانی آن هم با ۳۱ سال سن در فوتبال قطر خوشبخت نشده مگر آنکه حساب بانکیاش پر شده باشد.
اگر او تصور کرده میتواند کاری کند که پیشتر علی کریمی و مهدی طارمی رقمش زدهاند و از قطر به فوتبال اروپا رسیدهاند، باید به یاد بیاورد که شرایط سنیاش با دو بازیکن مذکور متفاوت است. او حالا فقط میتواند صادقانه با هواداران پرسپولیس حرف بزند و بگوید تعصبش را با پول عوض کرده تا به فکر زن و بچهاش باشد؛ کاری که وحید امیری انجام داد و با استقبال هواداران روبهرو شد؛ هرچند که وحید خیلی زود به این نتیجه رسید هر تیمی جایگاه پرسپولیس را برایش به ارمغان نمیآورد.
منبع خبر "
برترینها" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد.
(ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.