در هر دین و مذهبی مفاهیم مختلفی وجود دارد که روابط اجتماعی و سیاسی براساس آن شکل میگیرد. در این میان یک سری از مفاهیم میتواند نقش به شدت منفی را بازی میکند هر چند که نزد یک مذهب یا دین مفاهیم مقدسی باشند. متأسفانه الان در دنیای اسلام مفاهیمی مانند تکفیر برای برخی طرفداران افراطی مقدس شمرده میشود و به روابط بخشی از دنیای اسلام تحمیل شده و این آفت خطرناکی در جهان اسلام است. راهکار این است که مفاهیم بسیار زیاد معطوف به همدلی و همزیستی مسالمتآمیز در دین اسلام توسط علمای شیعه و اهل سنت برجسته شده و مسئولان سیاسی نیز زمینههای افراطیگری را از بین ببرند.
از ابتدای دهه ۱۳۷۰ هجری شمسی و همزمان با دهه ۱۹۹۰ میلادی شاهد هستیم که غرب در حال کنار گذاشتن تمام چالشهای داخلی خود است و در این فضا ساموئل هانتینگتون از چالش بین تمدنها سخن میگوید و بیان میدارد تمدن غرب برای اینکه بر سایر تمدنها غالب شود باید از اختلافات و خطوط گسل درونتمدنی دشمنان و رقبایش استفاده میکند و این ایده به یک دستورکار سیاسی و اطلاعاتی در غرب تبدیل میشود.
در همین زمان است که گروههای تکفیری از درون گروههای جهادی در افغانستان شکل میگیرند که برخاسته از ۲۵۰۰ مدرسه علوم دینی بودند که حمایت مالی آن را عربستان انجام میداد و پشتیبانی آن در مرزهای افغانستان و پاکستان صورت میگرفت و اندیشههایی شکل گرفت که هم چهره اسلام را خدشهدار کرد و هم روابط اسلام و غرب را با کشتارها و جنگها و اشغالها به ضرر مسلمانان شکل داد و هم اینکه به چالش درونی در میان دنیای اسلام تبدیل شد.
از آن زمان غربیها از جمله آمریکا و انگلیس سعی کردند این پدیده را به مثابه یک خط گسل میان مسلمانان سامان بدهند و صهیونیستها نیز در پیشبرد این سیاست نقشآفرینی کردند و متأسفانه جهان اسلام نه تنها سعی نکرد عوامل وحدتزا را تقویت کند بلکه بعضا به این تنشها دامن هم زد که از زمان شکلگیری طالبان افغانستان، القاعده، داعش و داعش خراسان و چالشهایی که شکل گرفته تداوم این وضعیت را شاهد هستیم. اینها نشان میدهد چالشهای تازهای در راه است که حتما به ضرر کشورهای اسلامی است و لازمهاش این است که علمای دین و دولتمردان در جهان اسلام به یک سری اقدامات اصلاحی و تنشزدا روی بیاورند.
الان در دنیای اسلام دو دسته کلی گروههای تکفیری وجود دارند که عمدتاً دولتها آنها را با انگیزههای سیاسی و امنیتی شکل دادند؛ دسته اول گروههایی هستند که از لحاظ عقیدتی به طور کاملاً جزمی پرورش یافتهاند و الان نقش «گرگهای تنها» را بازی میکنند و هرجا احساس رسالت و تکلیف کنند دست به اقداماتی شبیه مشهد مقدس دست میزنند و در میان فرق مختلف اسلامی فعال هستند.
دسته دوم گروههای مزدور تکفیری هستند که به استخدام دولتها و دستگاههای اطلاعاتی و گروههای فرقهای انحرافی درآمدهاند. این گروه دوم مهمتر از گروه اول هستند زیرا با سیاستهای چالشآفرین دولتها همراه هستند. اتفاقی که در مشهد رخ داد مرتبط با اتفاقات مشکوکی است که در جهت ایجاد چالش میان ایرانیها و افغانستانیهاست آن هم در حالی که حدود ۵ میلیون افغانستانی در ایران حضور دارند و همواره روابط خوبی بین این دو وجود داشته است اما وجود یک دولت افراطی در افغانستان که بلافاصله بعد از این اتفاق موضعگیری هم میکند نشان از اتفاقات خطرناکی دارد.
به یاد داشته باشیم ازبکهای تکفیری برای اولین بار توسط ترکیه در سوریه به استخدام در آمدند و آنها به نیروهای نیابتی ترکیه تبدیل شدند و بعد از آن هم به مانند تمامی گروههای تکفیری در سراسر مناطق اسلامی پخش شدند. نکته جالب این است که تنها جایی که مانع بازگشت تکفیریها به قلمروی خودش شد کشورهای اروپایی بودند. به عبارتی اروپاییها از موضوع داعش استفاده کردند و دهها هزار نفر از افراد دارای تفکر تکفیری را به سوریه و غرب آسیا صادر کردند اما در جریان بازگشت این افراد، عالیترین مقامات سیاسی اجازه این بازگشت را ندادند.
امروز این تکفیریها در قالب همین دو گروه گرگهای تنها و مزدوران دولتها عمل میکنند که مقابله با هر یک از این دو دسته برخورد خاص خودش را میطلبد اما در درجه اول علمای اسلامی و سیاستمداران جهان اسلام باید در عمل به سمت تقریب حرکت کنند نه اینکه به اسم مأموریتهای تقریبی بیشتر به شکل تخریبی عمل کنند.
این در حالی است که افغانستانیها در ایران خیلی زحمت کشیدند و بخشی از زحمت بازسازی و توسعه ایران بر دوش آنها بوده و در ایران صادقانه کار کردند و در مقابل ایرانیها هم واقعا مهماننوازی کردند و ایران یکی از پناهندهپذیرترین کشورهای دنیا بوده و تا زمان جنگ سوریه ایران در زمینه دارای رتبه اول بوده است.
* منتشر شده در ایکنا/ ۲۰ فروردین ۱۴۰۱