گروه بینالملل خبرگزاری فارس؛ امیرحسین رجبی معمار- آخر هفته گذشته و پس از سه سال، محاصره و تحریم قطر از سوی کشورهای عربستان، مصر و امارات متحده عربی پایان رسید و این کشورها در نشست شورای همکاری خلیج فارس در شهر تاریخی «العلا» عربستان با یکدیگر آشتی کرده و مرزهای زمینی، هوایی و دریایی خود را به روی قطر گشودند. در گذر این سه سال و با وجود اینکه هیچکدام از ۱۳ شرط عربستان و همپیمانانش برای پیشگیری از قطع روابط با قطر و همچنین ازسرگیری آن از سوی این کشور محقق نشد اما در نهایت این تحریمکنندگان بودند که با پذیرش ناکامی خود در برابر دوحه کوتاه آمده و سیاست آشتی را درپیش گرفتند.
با توجه به اهمیت رویداد یادشده در مطلب پیشرو خواهیم کوشید انگیزه این تغییر رویکرد و پیامدهای احتمالی آن را بر تحولات آینده غرب آسیا و خلیج فارس بررسی و واکاوی کنیم.
روندهای آشتی در منطقه و تهدید سیاست منطقهای ایران
به نظر میرسد آشتی اخیر میان عرستان و قطر را -هرچند با خرسندی کامل مصر و امارات همراه نبود- باید در راستای سیاست کلی خاورمیانهای دولت آمریکا برای برطرف کردن اختلافهای کشورهای عربی با یکدیگر از یک سو و سازش آنان با اسرائیل از سوی دیگر دانست.
این سیاست هرچند با فرازونشیبهایی روبرو بوده و خواهد بود و نمیتوان کامیابی کامل آن را قطعی دانست اما اگر کارایی نسبی هم داشته باشد در راستای رویارویی با قدرت منطقهای ایران و یکپارچه کردن توان اعراب برای استقبال از دگرگونیهای برآمده از سیاستهای آینده دولت بایدن مورد بهرهبرداری قرار خواهد گرفت.
عربستان و همپیمانان این کشور به ویژه در شورای همکاری خلیج فارس بر این باورند که در صورت ازسرگیری گفتگوها میان ایران و آمریکا در چارچوب بازگشت ایالات متحده به برجام یا هر شکل دیگری از تعامل میان تهران و واشنگتن، میتوانند از موضعی واحد و قدرتمند خود را یک سوی این گفتگوها به شمار آورده و بخشی از موضوعات مورد پسندشان را وارد دستورکار این گفتگوها کنند.
همچنین روند سازش کشورهای عربی با اسرائیل نیز میتواند فرصتی را برای این رژیم فراهم آورد تا در صورت نقشآفرینی شورای همکاری در گفتگوهای احتمالی آینده ایران و آمریکا در کنار لابیهای قدرتمندش در واشنگتن از این نهاد هم در راستای به کرسی نشاندن نظرات خود بهره بگیرد.
باید افزود که یکی از اهداف مهم غرب پیرامون گسترش سیاست سازش اعراب و اسرائیل خالی کردن صحنه مبارزه با رژیم صهیونیستی از دولتهای اسلامی و انداختن تمامی بار این مبارزه بر دوش جنبشها و نهضتهای اسلامی است که میتواند هم در زمینه مشروعیتزدایی از مبارزه در عرصه سازمانهای بینالمللی اثرگذار باشد و هم جمهوری اسلامی ایران را در انزوا قرار داده و مسیر مبارزه را دشوارتر سازد.
آشتی عربی و تهدید قدرت اقتصادی ایران
بر کسی پوشیده نیست که در طول سالهای تحریم اقتصادی ایران از سوی آمریکا یکی از کانالهای اصلی مراودات اقتصادی ایران کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس و به ویژه امارات متحده عربی بوده است. این کشورها در کنار ترکیه البته با تحمیل هزینههای گزاف و گاه همراه با کارشکنی بستری برای حفظ ارتباطات اقتصادی ایران با جهان فراهم کردهاند.
حال به نظر میرسد جبهه غربی-عربی تلاش میکند تا با توجه به قدرت بالای اقتصادی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس که تولید ناخالص ملی آنان با ۵۷ میلیون نفر جمعیت به نزدیک دو تریلیون دلار در سال میرسد، یک بلوک اقتصادی هم در برابر ایران ایجاد کرده و با کم کردن اختلافهای ریز و درشت کشورهای درون این نهاد راههای دور زدن تحریمها را نیز سختتر کند.
هرچند چنین گمانهزنیهایی با توجه به اختلافهای ریشهای عضو اخوانی شورا یعنی قطر با دشمنان اخوان یعنی امارات و تا حدی هم عربستان چندان به واقعیت نزدیک نیست اما در هر صورت با توجه به تحولات پیشرو و آغاز دولت بایدن باید هر احتمالی را در نظر گرفت و برای رویارویی با آن برنامهریزی کرد.
نتیجهگیری
برآیند رخدادهای اخیر در منطقه غرب آسیا نشانگر آن است که پس از ناکامی جبهه غربی-عربی و عبری در طولانی کردن فتنه تکفیر در عراق و سوریه و در پی آن به حاشیه بردن مساله فلسطین و درگیر کردن جهان اسلام و به ویژه محور مقاومت در یک جنگ فرسایشی داخلی، این محور با پیش کشیدن پروژه سازش اعراب با اسرائیل و همچنین آشتی درونی کشورهای عربی با یکدیگر و همافزایی توان سیاسی و اقتصادی تلاش دیگری را برای تضعیف قدرت منطقهای جمهوری اسلامی ایران و به حاشیه بردن مساله فلسطین کلید زده است.
در چنین شرایطی و در آستانه روی کار آمدن دولت جدید در آمریکا که بیتردید در زمینه سازش اعراب و اسرائیل ادامهدهنده راه دولت ترامپ خواهد بود باید بیش از پیش مراقب تحرکات کشورهای عربی به رهبری عربستان سعودی بود و با دیپلماسی فعال و پرهیز از افتادن به دامِ تنشآفرینیِ پهنشده از سوی آنان از شرایط پیشرو بهترین بهره را برای بیشینهسازی منافع ملی برد.
جمهوری اسلامی ایران میتواند از دو راهکار برای گذار موفقیتآمیز از این دسیسهها بهره ببرد. نخست آنکه خداحافظی ترامپ با ریاست جمهوری آمریکا در حالی که با وجود سنگینترین فشارهای همهجانبه علیه کشورمان، توفیقی برای وی به دست نیامد و ایران همچنان با قدرت جایگاه خود را در منطقه حفظ کرده، به روشنی نشان میدهد که آنچه در غرب آسیا ماندگار بوده و خواهد بود کشور ایران و نقش تاریخی آن در اداره این منطقه است. بنابراین همسایگان ما باید دریابند که دست برداشتن از دشمنی با جمهوری اسلامی که همسایه قدرتمند و همیشگی آنان است خردمندانهترین راهکار پیشنهادی به شمار میآید.
دیگر آنکه روشن است بخش زیادی از تحرکات کشورهای عربی علیه ایران به تحریک و تشویق عربستان سعودی رخ میدهد. بنابراین بهتر است با تکیه بر دیپلماسی و پیگیری مشی گفتگو مشکلات و دلخوریهای میان دو کشور تا جای ممکن کاهش یابد تا به دنبال آن مسیر تنشزدایی با سایر همسایگان عرب نیز هموارتر شود. حال که سرنوشت سوریه -یعنی کانون بحران میان ایران و عربستان در یک دهه گذشته- به اندازه زیادی روشن شده، میتوان با توافق بر سر آینده یمن و ساماندهی به اوضاع آشفته تشکیل دولت در لبنان مسیر بهبود روابط را از سرگرفت.
انتهای پیام/م