به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز، مهندس بود و جوان و پرانرژی، تا اینکه یک روز در سفری که به یکی از روستاهای اطراف شیراز داشت، سرنوشت خودش و خانواده اش تغییر کرد.
در آن زمان امکانات بهداشتی و پزشکی به خصوص در شهرهای کوچک و روستا بسیار محدود بود و در آن سفر، کودکی را دید که به علت ریختن رنگ قالی به جای قطره در چشمانش، دچار التهاب بسیار شدید هر دو چشم شده بود.
دیدن این صحنه و وخامت حال کودک همچنین وجود پزشک در منطقه، باعث شد علیمحمد سلطانی با خدای خودش، عهد و پیمانی ببندد که تا آخر عمر به آن پایبند ماند و این سرچشمه زاینده محبت و خدمت، همچنان می جوشد و مردم را سیراب می کند.
عهدی که ماندگار شد
مهندس از همان موقع، عهد کرد که وارد رشته پزشکی شود و نهایت تلاش خود را برای سلامتی مردم انجام دهد و واقعا هم به سوگندنامه پزشکی خود وفادار بود و با مشی و منش و سلوک خود، بیش از ۵۰ سال با تابلوی «ویزیت در حد استطاعت» مردم را مداوا کرد و از همه مهمتر این بود که این سبک و سیاق و تعهد را به فرزندانش هم انتقال داد.
مردم محله سعدی شیراز، همه دکتر علی محمد سلطانی را می شناسند و سالهای سال مطب او برایشان سلامتی و آرامش به ارمغان آورده و اکنون که چند ماهی بیشتر از فراغ او نمی گذرد، مردم همچنان دلتنگ زحمات و محبت های او هستند و البته دلخوش به اینکه این درخت تناور خشک نشده و شاخه های آن هنوز هم ثمر ده است.
از طریق مردم همان منطقه، متوجه شدم که فرزند دکتر سلطانی، اکنون خودش پزشک و جراح بسیار حاذقی است و طریق پدر را در پیش گرفته، پس با وی تماس گرفتم و قرار ملاقاتی تنظیم کردم. قرارمان در بخش جراحی مغز بیمارستان نمازی شیراز بود.
بعد از سلام و احوالپرسی از وی خواستم تا خودش را معرفی کند:
احمد سلطانی، جراح مغز و اعصاب و فلوشیپ فانکشنال نوروسرجری هستم. در سال 1345 در یک خانواده مذهبی و علمی در شیراز به دنیا آمدم و تحصیلات خود را تا دیپلم در شیراز بودم در طول تحصیل با توجه به شغل پدرم و خاطراتی که روزانه برایمان تعریف میکرد به رشته پزشکی بسیار علاقه مند شدم.
دوره پزشکی عمومی را در کشور هندوستان گذراندم و چون سیستم آموزشی آنجا شبیه به انگلیس بود، ادامه تحصیل در کشور انگلستان برایم میسر بود ولی تمایل به بودن در کنار خانواده و علاقه به ادامه تحصیل در کشور خودم، باعث شد دوره تخصصی جراحی مغز و اعصاب را در دانشگاه علوم پزشکی کرمان به پایان برسانم و بعد از پایان طرح، به عنوان عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی اهواز مشغول فعالیت شوم. پدرم به کمبود شدید جراح مغز و اعصاب واقف بود و صحبتها و راهنمایی های او انگیزه اصلی من برای انتخاب این رشته بود.
دوره فلوشیپ جراحی استریوتاکسی و فانکشنال مغزی را در دانشگاه شهید بهشتی تهران گذراندم و برای کسب تجربه بیشتر به کشور آلمان سفر کردم و در دو مرکز معتبر دنیا، شامل مرکز نوروساینس پروفسور مجید سمیعی به مدت سه ماه دوره گذراندم و از سال 1394 به عنوان جراح اعصاب فانکشنال، عضو هیت علمی دانشگاه علوم پزشکی شیراز شدم.
در دانشگاه علوم پزشکی شیراز، افتخار آشنایی با استاد اسدی پویا برایم فراهم شد و چون ایشان در زمینه بیماری صرع در دنیا جزء چند نفر اول میباشد، بنا به توصیه و همکاری ایشان موفق به اخذ پذیرش از دانشگاه توماس جفرسن( Thomas Jefferson) در ایالت فیلادلفیا آمریکا شدم که یکی از مراکز اصلی در درمان صرع در دنیا به شمار می آید و در نهایت با مخارج شخصی برای یک دوره 7 ماهه، در زمینه جراحی صرع و همچنین کاشت الکترودها عمقی مغز به منظور تشخیص کانون تشنج (SEEG) راهی آمریکا شدم.
هر چند در پایان دوره امکان ماندن در آمریکا برایم مقدور بود و پیشنهادهای وسوسه انگیزی هم مطرح می شد، اما از آنجایی که من با هدف گذراندن دوره و کسب تجربه و خدمت به هموطنانم رفته بودم و احساس تعهد اخلاقی و دینی که به دو استاد بزرگوارم، دکتر اسدی پویا و استاد فرخی و دانشگاه علوم پزشکی شیراز داشتم، به وطن برگشتم و با تدبیر و پیگیری مداوم استاد فرخی، دستگاه SEEG که یکی از به روزترین دستگاه ثبت امواج مغزی است، خریداری و در دانشگاه علوم پزشکی شیراز نصب شد.
از وضعیت جراحی مغز و اعصاب در شیراز پرسیدم:
بخش جراحی مغز و اعصاب شیراز از سالها قبل به فیلدهای مشخص و مجزایی تقسیم بندی شده و هر یک از اعضاء با توجه به تحصیلات و تجربه در یک فیلد فعالیت دارند.
البته این طرح در کنار محاسنی که دارد، دارای معایبی هم هست، مثلا در مورد من با توجه به مدرک فلوشیپ فانکشنال، فقط در همین حوزه می توانم فعالیت کنم و اجازه ورود و کسب علم و تجربه در شاخه های دیگر برایم فراهم نیست.
از استاد سلطانی خواستم در مورد رشته تخصصی خود بیشتر توضیح دهد:
در فیلد تخصصی جراحی فانکشنال، بیمارانی تحت درمان قرار میگیرند، شامل بیماران دارای اختلالات حرکتی (مانند بیماری پارکینسون، دیستونی و لرزش مقاوم...) و تشنج های مقاوم به درمان و همچنین دردهای شدید صورت (Trigeminal neuralgia) است.
مشکلترین قسمت کار، تهیه وسایل عمل جراحی
یکی از سختی های کار در اعمال جراحی فانکشنال، این است که این جراحی ها با آن که در مناطق عمقی و حساس مغزی صورت می گیرد اما صرفا برای بهبود علائم بیماری و بهبود و ارتقای کیفیت زندگی بیمار انجام می گیرد و این عمل های جراحی برخلاف اکثر اعمال جراحی مغز و اعصاب، برای نجات جان بیمار انجام نمیشود، بلکه مثلا جهت کاهش درد، بهبودی حرکت و کنترل تشنج صورت می گیرد و همچنین در شرایطی که نه فقط بیمار بلکه پزشک هم آمادگی هیچ گونه عوارض در وضعیت بیمار را ندارد و از این لحاظ باید هر عمل با دقت، ظرافت و حساسیت خاصی انجام شود، که البته این موضوع را میتوان به عنوان جذابیت این اعمال جراحی در نظر گرفت.
در نظر بگیرید مثلا مشکلی که بیمار با آن مراجعه کرده یک مشکل حیاتی نیست و وی برای کاهش درد یا بهبود لرزش و تشنج خود به عمل جراحی مغز راضی شده است، حال اگر خدای نکرده این جراحی باعث فلج شدن قسمتی از بدن یا از بین رفتن حسی در بیمار شود، هم برای بیمار و هم پزشک یک شوک به حساب می آید.
سلطانی در جواب این سوال که بزرگترین مشکلی که با آن روبرو هستید، چیست؟ گفت:
از نظر من، مشکل ترین قسمت کار، تهیه وسایل عمل DBS( تحریک عمقی مغز) است که به خصوص برای بیماران پارکینسون مقاوم به درمان به کار میرود و تاثیر درمانی بسیار خوبی دارد اما با در نظر گرفتن شرایط تحریم، تهیه این وسایل گران قیمت برای بیمارستان مشکل است و البته با همراهی و لطف روسای محترم دانشگاه، به خصوص از زمان استاد ایمانیه مقرر شده بود، دانشگاه جهت تهیه دستگاه برای 4 بیمار در هر ماه، بیمارستان را مساعدت نماید.
در حال حاضر سهمیه جداگانه ای نیز از طرف وزارتخانه به این منظور تخصیص داده شده ولی به علت نیاز در بخش های دیگر، گاهی در قسمتهای دیگر بیمارستان هزینه میگردد.
خواهش من این است که اجازه داده شود به صورت مستمر این سهمیه جهت تهیه دستگاه DBS استفاده شود و در ضمن بیمارانی که بیمه تکمیلی مناسبی دارند و گاهی این بیمه ها حدود 100 درصد هزینه تهیه وسایل را تقبل میکند، خودشان اقدام به تهیه وسایل کنند و متعاقب آن از بیمه هزینه را دریافت کنند و این سهمیه مختصر که از وزارتخانه تامین میگردد برای بیمارانی استفاده شود که بیمه تکمیلی مناسبی ندارند.
در مورد تیم کاری از استاد پرسیدم:
شاخه فانکشنال رشته جراح مغز و اعصاب به هیچ عنوان یک رشته مستقل حساب نمیشود در واقع شاید بهترین نمونه کامل یک کار تیمی باشد و با چند گروه مختلف خصوصا با گروه نورولوژی و سایکتری در ارتباط است و این باعث گردیده که تعامل بسیار خوب بین گروهی ایجاد شود.
در زمینه جراحی صرع افتخار همکاری با استاد اسدی پویا را دارم و در جراحی اختلالات حرکتی افتخار همکاری با استاد پترامفر و استاد استوان.
نتیجه مداوا را در تنگناها به دست خدا میسپارم
از استاد خواستم یکی از لحظات شیرین کاری خود را بازگو کند:
رزیدنت سال اول جراحی مغز و اعصاب بودم که در یک شب کشیک مرا به اورژانس پیج کردند و وقتی رسیدم بیمار تصادفی 14 ساله ای بود که قبل از ورود به بیمارستان، دچار ایست قلبی و تنفسی شده بود و خواهرش که در صحنه تصادف حضور داشت در حد توان تنفس دهان به دهان داده بود، ولی در اتاق احیاء هنگامی که من رسیدم، احیاء قلبی ریوی انجام شده بود اما در نهایت خاتمه عملیات احیاء، مرگ بیمار اعلام شده بود، با رسیدن من بالای سر بیمار علیرغم اینکه بیمار هیچ گونه علائم حیاتی نداشت به همکاران اورژانس پیشنهاد کردم چند دقیقه مجدد احیاء را ادامه دهیم و بعد از شروع دوباره عملیات احیاء به صورت ناباورانه ای ابتدا قلب و سپس تنفس بیمار برگشت و بیمار به تدریج شروع به حرکت کرد و خوشبختانه زنده ماند و آن لحظه یکی از شیرین ترین لحظات کاری من شد. بیمار کاملا بیدار شد و بعد از گذشت 3 ماه از درمان آسیبهای مربوطه و با هوشیاری کامل مرخص گردید.
یادآوری این خاطره همیشه یک حقیقت را به من القاء می کند: علم و دانسته ها همیشه نمی تواند بعضی از واقعیات را توجیه کنند و تنها وظیفه ما این است که به وظیفه خود خوب عمل کنیم و نتیجه را به دست خدا بسپاریم.
بعد از پزشکی به چه رشته ای علاقه مند بودید و در مورد انتخاب رشته تحصیلی، توصیه شما به والدین چیست؟
اگر به رشته پزشکی نمیآمدم، دوست داشتم که در بعضی از گرایشهای فیزیک درس بخوانم.
از پدر و مادرها می خواهم که در حد امکان شرایط مناسب تحصیلی را برای فرزندانشان فراهم کنند، ولی در نهایت اجازه دهند فرزندان در زمینه علاقه خودشان ادامه تحصیل بدهند.
از استاد خواستم تعریف خود از موفقیت را بیان کند:
موفقیت یک تعریف نسبی است، شاید بعضی از ما، کار و زندگی در خارج از کشور را موفقیت بداند ولی در نهایت اگر با دیده باز، نگاه کنیم، باید ببینیم در قبال چیزهایی که عنوان موفقیت گرفتهایم، چه چیزهایی را از دست داده ایم!
ریشهها و هویت ما اینجا است، پس بیایید دست در دست هم نهیم به مهر و میهن خویش را کنیم آباد...
انتهای پیام/س