پهلوانی که گریستن می‌دانست

صدا و سیما چهارشنبه 17 دی 1399 - 19:38
سبک وزن و سنگین وزن «آقا تختی» را دوست داشتند، بخاطر اینکه هیچ وقت عوض نشد.

به گزارش خبرنگار اخبار ورزشی خبرگزاری صدا و سیما، هر سال آمدن و رفتنش را پاس می‌داریم تا در این روزگار ببالیم به پهلوانی با مرام. پهلوانی که شعار نداد، نقش بازی نکرد، در خلوت همان بود که در عیان و این شد راز جاودانه شدنش.
آقای «جمشید آرش» از موسفید کرده‌های کشتی است، با مجموعه‌ای از فیلم‌ها و عکس‌های جهان پهلوان تختی که کمتر کسی آن‌ها را دیده است. یکی از هزاران دوستدار تختی که به عشق جهان پهلوان با اکثر حریفان خارجی او در کشور‌های مختلف مصاحبه کرده و در حال نگارش کتاب‌های چند جلدی درباره زندگی تختی است و خاطرات زیادی از او به یاد دارد.

 وقتی تختی گریه کرد 

همراه آقا جمشید به سالن کهنه و پیر پایتخت رفتیم، سالن هفتم تیر تهران. او از آخرین کشتی‌های تختی در این سالن برایمان گفت. از روز‌های پرشور و حرارت مردمی که عاشق پهلوان شان بودند.

پهلوانی که گریستن می‌دانست
جمشید آرش از مسابقات انتخابی جهانی تولید و آمریکا که آخرین کشتی‌های تختی در سالن هفتم تیر بود، می‌گوید: "وقتی تختی به تشک رفت، هیاهوی جمعیت بیشتر شد. او توانست خیراله امیری حریفش را شکست دهد و یکی از نفرات تیم ملی شود. "
او ادامه می‌دهد: "بعد از کشتی، تختی کنار تماشاگران در سالن می‌نشیند، بچه‌ها دور تا دور او قرار می‌گیرند و پسربچه‌ای از خوشحالی او را بغل می‌کند و می‌بوسد. آقا تختی تحت تاثیر این صحنه قرار می‌گیرد و گریه می‌کند. "

 تختی بدون مدال «آقا تختی» شد 

غلامرضا تختی پنجم شهریور ۱۳۰۹ در محله خانی‌آباد در جنوب تهران، چشم به جهان گشود، به عشق مردم پنجه در پنجه حریفان انداخت و بار‌ها از سکو‌های افتخار بالا رفت، اما هیچ وقت اخلاقش عوض نشد. او مدال‌هایش را از مردمی می‌گرفت که در میدان مبارزه و کوچه و بازار مردم داری اش را دیده بودند. بزرگترین دارایی تختی شاد کردن دل مردم بود و برای مردم هم ماند.

پهلوانی که گریستن می‌دانست

 ماندگاری بدون مدال 

تختی یک مدال طلا، دو نقره و یک مقام چهارمی المپیک، یک طلا و دو نقره قهرمانی جهان به همراه طلای بازی‌های آسیایی را در کارنامه پرافتخار خود دارد، اما این ویترین پرمدال کمترین نقش را در ماندگاری نام تختی دارد و آنچه نام تختی را بر دل‌ها حک کرده است، چیزی جز سادگی، صداقت، مردمداری، مهربانی، مروت و دستگیری تختی نیست.

پهلوانی که گریستن می‌دانست

 در اوج محبوبیت و در اوج تنهایی! 

با غلامرضا بد کردند، او نه می‌توانست، کشتی بگیرد و نه مربی باشد. آقا جمشید از روز‌هایی می‌گوید که تختی را حتی به سالن راه نمی‌دادند. "مسابقات بین المللی سه جانبه تیم‌های ایران، ترکیه و بلغارستان در حال برگزاری بود و در‌های ورودی از ازدحام جمعیت بسته شد. فکر می‌کنم حدود سه هزار نفر شاید هم بیشتر برای تماشای مسابقات به سالن آمده بودند و غلامرضا پهلوی رئیس کمیته ملی المپیک وقت هم در جایگاه ویژه حضور داشت. "
او افزود: "تختی که علاقه وافری به کشتی داشت، از در پشتی سالن در زد و علی ستوده پسر "مشهدی عزیز" سرایدار سالن در را به روی او باز کرد. وقتی آقا تختی وارد سالن شد، کنار تماشاگران نشست و در همان موقع عباس زندی و حبیب اله بلور مربیان تیم ملی برای خوش آمدگویی کنار تختی می‌آیند و از او خواهش می‌کنند، تا برای پاسخ به ابراز احساسات شدید تماشاگران به وسط تشک برود. "

پهلوانی که گریستن می‌دانست
این مورخ کشتی می‌گوید؛ در آن زمان نوجوانی ۱۴ تا ۱۵ ساله بود که در سالن حضور داشت و آن صحنه را یادآوری کرد: "مردم با عشق و علاقه تختی را تشویق می‌کردند و وقتی رئیس کمیته ملی المپیک این صحنه را می‌بیند، بعد از مدت کوتاهی سالن را ترک می‌کند. "
وی ادامه داد: "پس از این اتفاقات از تختی می‌خواهند که در جایگاه ویژه قرار بگیرد، اما او نمی‌پذیرد و می‌گوید؛ که مردمی است و باید بین مردم باشد. "

پهلوانی که گریستن می‌دانست
 آقا تختی کلید قفل‌های بسته مردم 

تختی «یک عالمه» مرد بود؛ خوش به حال مردم آن زمان تهران که او را دیدند و مرامش را حس کردند.

پهلوانی که گریستن می‌دانست
این مورخ کشتی، انسان دوستی را از مهمترین صفات اخلاقی جهان پهلوان توصیف کرد و گفت: "تختی خانواده مرفه‌ای نداشت و به مردم عشق می‌ورزید و می‌گفت؛ این مردم هستند که موجب افتخارآفرینی ما قهرمانان می‌شوند و همین موضوع محبوبیتش را روز به روز بیشتر می‌کرد. تختی سجایای اخلاقی منحصر به فردی داشت که در خودش خلاصه می‌شد. "

 تختی بدون سلفی 

تختی بدون سلفی و صفحه‌های اجتماعی به دل مردم راه پیدا کرد. آرش درباره عشق و علاقه او به نوجوانان و جوانان می‌گوید: "وقتی هوا سرد بود و برف می‌آمد، آقا تختی با ماشین بچه‌های محل را سوار می‌کرد و به مدرسه می‌رساند، به همین خاطر آن‌ها تختی را خیلی دوست داشتند و برای تشویقش به سالن مسابقات می‌آمدند. "

پهلوانی که گریستن می‌دانست
وی افزود: "خوب یادم هست که مسابقه‌ای در سالن هفتم تیر برگزار می‌شد که همه قهرمانان مثل منصور مهدیزاده، محمدعلی صنعتکاران، عبداله موحد، حبیبی و عبداله خدابنده همراه تختی از اتوبوس خارج شدند، اما بچه‌ها فقط سراغ تختی رفتند، از بازوی تختی آویزان شدند و او همانطور آن‌ها را وارد سالن کرد. "
او در ادامه می‌گوید: "بزرگترین آرزوی تختی این بود که بعد از دوران قهرمانی اش سرمربی تیم ملی شود و این را بار‌ها و بار‌ها به قهرمانان هم دوره اش به خصوص موقع تمرین با خیراله امیری گفته بود. "

 برای پهلوانی که نقش بازی نکرد! 

حتی بعد از ۵۳ سال از نبودنش، هنوز هم خیلی‌ها درباره او حرف می‌زنند و فیلم می‌سازند، حرف‌های مشترک، چون او "ی عالمه" مرد بود. از او فیلم ساختند، که خوب نفروخت، به قول خودش؛ "مردم برای دیدن من نباید پول بدهند".

پهلوانی که گریستن می‌دانست
او که رفت خیلی‌ها آمدند، مثل او مدال‌ها درو کردند، از سکو‌های جهانی و المپیک بالا رفتند و افتخار آفریدند، اما هیچ کدام جهان پهلوان نشدند، چون تختی شدن و تختی ماندن هنر غلامرضا بود. در واقع جهان "بی جهان‌پهلوان" ماندنی نیست.

فوتبال ساحلی از دست رفت، فوتسال را دریابید انسیه بحری
خبرنگار سرويس ورزشی، خبرگزاری صدا و سیما

منبع خبر "صدا و سیما" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.