یک روز را در تقویم به دانشجو اختصاص دادند؛ تقریباً میتوان گفت تنها در همین روز است که صدای دانشجویان به گوش مدیر و مسئول میرسد. انگار دانشجویان فقط در این روز حق مطالبه دارند و میتوانند اعتراضات و مشکلات خود را فریاد بزنند به امید اینکه گرهای از مشکلاتشان باز شود.
با این دید که به دانشجو نگاه کنی انگار بسیار مظلوم واقعشده اما مظلومتر آن دانشجویانی هستند که همین یک روز هم روز آنها نیست؛ در همین یک روز هم صدایشان شنیده نمیشود و مطالباتشان به گوش مسئولین نمیرسد. دانشجویان اتباع را میگویم؛ برای یک سال هم که شده روز دانشجو را به شنیدن صدای آنها اختصاص دهیم، البته این موضوع برای بار اول نیست که مطرح میشود اما اگر هنوز نتیجهای حاصل نشده باید تکرار شود تا فراموش یا عادیانگاری نشود.
زهرا یکی از این دانشجویان است؛ او در ایران متولد شده اما هنوز با مصائب تصمیمی که خانوادهاش پیش از تولدش گرفتهاند دستوپنجه نرم میکند. او میگوید: دانشجو به این امید درس میخواند که روزی نتایج زحماتش را ببیند، اما شرایط ما جوری است که نه میتوانیم به کشورمان برگردیم و علممان را آنجا خرج کنیم، نه در ایران به ما بها داده میشود. دوستان هموطنم هیچکدام رغبتی برای بازگشت به وطنمان ندارند چون میدانند شرایط از هیچ نظری در حال حاضر در آنجا مساعد نیست.
مشکلات مهاجرت به خصوص زمانی که میدانی بازگشت به وطنت ممکن نیست به اندازه کافی سخت هست اما مسائلی اینجا برایمان پیش میآید و تبعیضهایی را گاهی فارغ از مسائل قانونگذاری شده، از طرف مردم میبینیم که دلمان را بیشتر به درد میآورد. مهاجر که میشوی روی تک تک رفتارهای آدمها حساس میشوی، درد هر مشکل، چندین برابر درد واقعیاش به روحت صدمه وارد میکند.
او در مورد مشکلاتی که همواره گریبان گیر دانشجویان اتباع است به خبرنگار ایسنا میگوید: یکی از مهمترین مشکلات دانشجویان اتباع مربوط به گرفتن روادید تحصیلی است. این کار پروسهای طولانی دارد که برای ساکنین خارج از تهران بسیار سختتر است زیرا باید برای هر کار کوچکی به تهران مراجعه کنند؛ تعداد نهادهایی که باید مراجعه شود زیاد است، با هم هماهنگ نیستند و مدام ما را به یکدیگر پاس میدهند.
او ادامه میدهد: از آنجاییکه من در ایران متولد شدم تمام مراحل تحصیلم را مانند دانش آموزان ایرانی گذراندم و در آزمون سراسری همانند آنها تلاش کردم اما به انتخاب رشته که میرسد بسیار محدود میشویم و حق انتخاب هر شهر و رشتهای را نداریم. با اینکه تمام تلاشمان را میکنیم و دانشگاه دولتی روزانه قبول میشویم، باید شهریه شبانه را بپردازیم؛ این شهریه در دانشگاههای مطرح و رشتههای پزشکی اغلب مبالغ زیادی است که طبیعتاً بیشتر خانوادههای اتباع توان پرداخت این شهریه را ندارند و فرزندانشان مجبور به ترک تحصیل میشوند. بسیاری از این افراد استعدادهایی دارند که به دلیل شرایط مالی نامساعد زیر خروارها خاک دفن میشود.
احمد دانشجوی افغانستانی دیگری است که مورد دیگر مشکلات دانشجویان اتباع به ما میگوید: کوچکترین و دردسترسترین چیزی که میتوانم به آن اشاره کنم بحث اختصاص اینترنت به دانشجویان در آموزش مجازی است؛ این اینترنت شامل بچههای اتباع نشد و پیگیریها هم جواب نداد؛ همچنین ما چون اتباع هستیم مشمول امتیازات تحصیلی مانند استعدادهای درخشان نمیشویم، پذیرش ارشد هم که برای ما بسیار سخت است و من خیلی از افراد را دیدهام که با وجود استعدادی که داشتند ترک تحصیل کردند. ما از وام تحصیلی محروم هستیم، در خوابگاه هم یک اتاق ۱۶ نفره به اتباع میدادند که روح و روانمان با آن همه شلوغی بههمریخته بود.
از یکیشان میپرسم اگر توانایی پرداخت شهریه را ندارید چرا تلاش نمیکنید بورسیه شوید در پاسخم میگوید: در مقطع کارشناسی برخی رشتهها مانند پزشکی که اصلاً شامل بورسیه نمیشوند؛ در برخی رشتههای مهندسی و علوم انسانی میتوان بورسیه شد که آنهم از طرف سازمان ملل است و شرایط بسیار خاصی دارد که افراد به ندرت میتوانند از آن استفاده کنند اما در مقطع کارشناسی ارشد اگر رتبه یک یا دو رقمی شوی بورسیه میشوی.
یکی دیگرشان به مشکل به ظاهر کوچک دیگری هم اشاره میکند و توضیح میدهد: حتی فنی و حرفهای اتباع را قبول نمیکند و اگر از طرف دانشگاه هم در دورههایی شرکت کنیم که مدرک پایان دوره با فنی و حرفهای باشد به اتباع مدرک را نمیدهند.
علیرضا هم دانشجوی دیگری است که دلش از این مسائل پر است و به خبرنگار ایسنا میگوید: برای هر دانشجوی افغانستانی داشتن پاسپورت افغانستان و یک سفر رفت و برگشت به وطن الزامی است؛ قبلاً دختران میتوانستند به جای افغانستان به کیش بروند و حالا با شرایط پیش آمده برای افغانستان این امکان برای پسران هم فراهم شده اما با وجود شغلهایی که ما در آنها اجازه فعالیت داریم، پول درآوردن و پرداخت هزینههای دانشگاه برایمان بسیار سخت است و پرداخت هزینههای همین سفر کیش هم خیلی اذیتمان میکند.
یکی دیگر از دانشجویان اتباع چیز متفاوتی گفت؛ او از قوانین سخت و گریبانگیر لحظهای دانشجویان اتباع نگفت، از نگاه مردم ایران به این قشر گله داشت؛ میگفت بسیار سخت است در ایران متولد و بزرگ شده باشی اما هنوز این مردم با تو مانند بیگانهها برخورد کنند. این نگاه از بچگی با ما بوده. ما هم مانند ایرانیها در یک گوشه این کشور با همین شرایط زندگی میکنیم و بیشتر دغدغههایمان با آنها یکی است چه بسا مهاجران سختیهای بیشتری را هم متحمل میشوند بنابراین نوع نگاهی که اغلب ایرانیها به مهاجران افغانستانی دارند اصلاً درست نیست.
پای درد دل دانشجویان اتباع که بنشینی میبینی دلشان پر است و مشکلات یکی، دوتا نیست، این روز دانشجو را باید به این قشر تبریک بگوییم؛ این روز مبارک آنهایی که در پی کسب علم و دانش هفتخوان رستم را میگذرانند اما باز هم غول مرحله آخر که همان اشتغال است اکثر آنها را شکست داده و وادار به روی آوردن به شغلهای کاذب میکند.
انتهای پیام