خبرگزاری مهر- فرهنگ و اندیشه: کتاب «بی برادر» روایتی خاص از شهید مدافع حرم جواد محمدی از زبان دوستان صمیمی و همرزمان است. محمدی از جوانان فعال فرهنگی و انقلابی در شهر درچه از توابع اصفهان بود. وی از همان دوره نوجوانی به فعالیت های انقلابی پایگاه های بسیج جذب شد و بعدها به دلیل همین علاقمندی ها وارد سپاه پاسداران شد. این کتاب شرحی است از روابط پر عاطفه این شهید بزرگوار و دوستان و همرزمان است. روایتی جدید که هر راوی از منظری شخصی و تازه قهرمانش را روایت می کند. همه این روایت ها به گونه ای درهم آمیخته شده اند که ضمن تکمیل همدیگر استقلال خودشان را هم حفظ می کنند. این کتاب را انتشارات شهیدکاظمی منتشر کرده است و زهرا زمانی آن را معرفی کرده است.
***
نوشتن از شهید همیشه سخت است و شاید نوشتن از کسانی که هم دوره ما زندگی کردهاند سختتر! قصه آدمهایی که مثل ما کتاب قهرمانهایشان را خواندند و فیلمهایشان را دیدند اما در بزنگاه خودشان تصمیمی مهم گرفتند و مطمئن در راهی قدم گذاشتند که هنوز هم خیلیها در آن تردید دارند؛ شهدای مدافع حرم. نوشتن از این شهدا هم کاری سهل و سخت است. سهل از آن جهت که قرار است از کسانی بنویسی که ساعت زندگی شأن هم عصر ما بوده است و سخت از این جهت که چطور قرار است این شهدا را روایت و شناسانده بشوند. از همین جهت ما سراغ یکی از این کتابها رفتهایم و آنچه میخوانید چند خطی در جهت تشکر از زحمات نویسنده و هم چنین جای خالی نکاتی است که بهتر بود اشاره میشد.
کتاب «بی برادر» به نگارش بهزاد دانشگر- زهرا کرباسی در دوفصل «با من بخوان باقی افسانه است» و «این فصل را بسیار خواندم، عاشقانه است» در مورد زندگی شهید مدافع حرم جواد محمدی توسط انتشارات شهید کاظمی در سال ۱۳۹۹ منتشر شده است. فصل اول این کتاب شامل پنج بخش و فصل دوم نیز به دو بخش اختصاص یافته است. عنوانهای بچه محل، هوا فضا، معاونت اطلاعات پاسداران، یگان امنیت سپاه پاسداران و سوریه بخشهای این کتاب است که هر بخش چند راوی دارد! و هر بخش با عنوان تک نوازی و هم نوازی قرار میگیرد.
آنچه در ابتدا در «بی برادر» به چشم میخورد، جای خالی مقدمه است که بسیار محسوس است. کتابی که از زبان روای های متعدد به صورت تک خاطره و چند خاطره با عنوانهای مختلف (هم نوازی و تک نوازی) از شهید صحبت میکند، بهتر بود که نویسنده در آغاز و مقدمه هدف از این نوع نگارش و عناوین و معرفی بخشها را برای خواننده در چند خط توضیح میداد. چرایی این نوع روایت (فقط از زبان دوست و آشنا) مورد دیگری است که بهتر بود در مقدمه این کتاب بیان میشد. خواننده از خودش می پرسد که چرا بین این همه روای سراغ اعضای خانواده نرفتهاند! و دلیل همه این موارد میتوانست در مقدمه کتاب بیان شود.
نوع روایت کردن، معرفی اجمالی شهید از دیگر موارد جای خالی در کتاب «بی برادر» است. برای مثال خواننده تا انتهای کتاب متوجه نمیشد که شهید متولد چه سالی بوده است! و دقیقاً در چه دوره زمانی زندگی میکرده! اهل روستا بوده است یا شهر؟ برای مثال به درچه و دینان اشاره میشود اما در مورد این شهر یا روستا توضیحی داده نمیشد....
«بی برادر» با راویان متفاوت تاکید بر لوطی منش بودن شهید دارد اما خواننده متوجه نمیشود که شهید در چه بستر فرهنگی بزرگ شده است! بخاطر جایی که زندگی میکرده یا خودش این طور انتخاب کرده است! بهتر بود این نکات در به صلاح دید نویسنده در قسمتی مناسب توضیح داده شود.
جای خالی زمان و مکان و نداشتن توضیحات پاورقی در این کتاب بسیار مشهود است. اینکه شهید در یکی از شهرهای اصفهان ساکن است، شاید فقط برای مردم اصفهان شناخته شده باشد.! اما حتماً" درچه" و" دینان" برای خیلی از خوانندگان باید معرفی شود. یا وقتی به مسجد کمرزرین اشاره میشود بهتر بود در پاورقی اشارهای به این مسجد میشد. یا یک نمونه دیگر در بخش سوم کتاب اشاره میشود به عملیات چشم روباه میشود که این عملیات بسیار معروف بوده است. توضیح این عملیات میتوانست یک چند خطی خوب در پاورقی این کتاب باشد.
در بخش دوم، روایان کسانی هستند که در دوره پاسداری با شهید همراه بودهاند و تنها به سال ۱۳۷۸-۱۳۹۰ در این دوره اشاره میشود. یک دوره طولانی اما تنها با چند خاطره گذرا! شاید بهتر بود خاطرههای طولانی و عمیقتر از مصاحبه شوندهها گرفته شود اما تعداد این افراد هم محدودتر میشد.
استفاده از کلمات محاورهای مردم اصفهان در این متن بسیار زیاد است. اصرار نویسنده بر این نوع نگارش به راحتی میتوانست با یک توضیحی در پاورقی نوع لهجه و مکان مورد نظر اشاره شود. برای مثال داچی نوشته میشد که نوع صحبت کردن لوطی منشانه شهید و دوستانش است یا یک کلمهای است که مردم اصفهان در مواقعی خاص از آن استفاده میکنند. این موارد باعث میشود که خواننده از یک شهر و یک فرهنگ دیگر دچار سردرگمی زیاد شود و حتی در خوانش عمیق نشود.
اما روایت هر قسمت به زبان دوستان انگار به نثر همان راوی نوشته شده است! این هم جای قوت است و هم ضعف! قوت از این نظر که شاید به عمد این طور نوشته شده است و ضعف از این روی که شاید هیچ تلاشی برای صحبت کردن و مصاحبه در یک چارچوب خاص انجام نشده است! یک راوی دوست داشته از سن و سال خودش و شهید گفته و دیگری نه! یک راوی دوست داشته ده خطی اول از زندگی خودش بگوید و بعد برود سراغ شهید و یک راوی سریع رفته سراغ شهید! این مورد بسیار در متن کتاب پررنگ است. توضیحات زیاد راویان در مورد خودشان فقط باعث خستگی خواننده میشود. شاید خواننده با توضیحات روایان باید شهید را بشناسد. و این تکرار کسل کننده میشود.
ساده و روان صحبت کردن راویان از نکات قابل توجه این کتاب است اما از سمت دیگر همین تعداد راویان زیاد خواننده را دچار سردرگمی میکند! شاید بهتر بود در این روش برای هر بخش یک راوی استفاده شود. چون ما با روایان زیادی برخورد میکنیم که همگی فقط دارند یک موضوع خاص را تکرار میکنند و آن رفاقت و لوطی منش بودن شهید با آنهاست، آنهم با همه نکات منفی اجتماعی که این راویان داشتهاند! و این تکرار خواننده را خسته میکند.
قسمت پایانی کتاب به عکسهای شهید اختصاص دارد که بسیار اندک است. شاید بهتر بود وقتی شهیدی به طور اختصاصی از زبان دوستانش توصیف میشود، چند عکس همراه دوستانش در انتهای کتاب جای بگیرد.