به گزارش خبرگزاری فارس از فیروزآباد، بسیاری از افراد که دچار معلولیت بوده اند با عزم و اراده راسخ، نقص های جسمانی را کنار زده و نور امید و روشنایی سعادت را بر زندگی خود تابانده اند و با عشق و علاقه زندگی خود را ساخته اند.
یک روز وقت غروب که در خیابان روزبه دنبال مغازهای میگشتم به ناگاه چشمم به آقایی افتاد که بر روی ویلچری نشسته و در حال صحبت کردن با مشتریان بود؛ ناخواسته ایستادم و محو رفتارش شدم؛ بسیار با اخلاق و مهربان بود و با مشتریان بسیار با مدارا رفتار می کرد و این رفتار او بسیار لذت بخش و قابل ستایش بود، نزدیک رفتم و قبل از این که من شروع کنم خود او با مهربانی به من سلام کرد و خوش آمد گفت.
اجازه گرفتم که با او گفت و گویی داشته باشم و او با کمال میل پذیرفت و من می توانم به جرأت بگویم که انسانی این چنین فروتن و مهربان تا الان ندیده بودم.
از اوخواستم تا خودش را معرفی کند و در مورد علت معلولیت و شغلش پرسیدم.
او گفت: من سید محمد رضوی، متولد ۱۳۵۸ و ساکن فیروزآباد هستم؛ حدود ۶ ماه بعد از تولد، مادرم شاهد تب و لرز من می شود و بعد از بردن من به دکتر و انجام آزمایشات مشخص می شود که من معلول جسمی-حرکتی هستم؛ البته ما دو برادر دوقلو هستیم که این مشکل را داریم و برادر من با کفش های مخصوص می تواند راه برود اما مشکل من بیشتر از اوست و هردو پایم مشکل دارد که البته دست و پای راستم بیشترین مشکل حرکتی را دارند.
وی افزود: در سال ۱۳۷۵ با مراجعه های مکرر به دکتر قرار شد که با انجام عمل این مشکل من برطرف شود و با برآورد هزینه ۱۲میلیون تومان این عمل محقق می شد که به خاطر فقر مالی نتوانستم و از هر نهاد و ارگانی هم که کمک خواستم مرا یاری نکردند و باز هم ناامید نشدم و به زندگی برگشتم.
اراده جدی برای امرار معاش
سید رضوی ادامه می دهد: تحصیلات ابتدایی را پشت سر گذاشتم و علاقه زیادی به درس خواندن داشتم و از آن جایی که وضعیت مالی خوبی نداشتیم تصمیم به ترک تحصیل گرفتم و در سن ۱۲ سالگی شروع به کار کردن کردم تا بتوانم نیازهایم را تا حدودی برآورده کنم و ازهمان اوایل دست فروشی می کردم.
وی اظهار داشت: وضع مالی خوبی نداشتم تا مغازه ای را اجاره کنم و تصمیم گرفتم تا بعد از ده سال با این وضع کارکردن وامی را درخواست دهم تا بتوانم مغازه ای را اجاره کنم و از درآمدم قسط های وام را بپردازم.
سید رضوی گفت: در سال ۱۳۸۰ درخواست دو و نیم میلیون تومان وام دادم اما مسؤولان با بهانه های زیاد از جمله این که بودجه نداریم و باید پروانه کسب داشته باشی و غیره درخواست من را رد کردند و من هم با توکل به خدا کارم را ادامه دادم.
تشکیل خانواده و ادامه فعالیت
او می گوید: با خود فکر کردم که فرد معلول هم به نوبه خود می تواند زنده باشد و زندگی کند و به خواسته هایش برسد، بنابراین در سال ۱۳۸۴ ازدواج کردم و ثمره این ازدواج یک پسر است و من خانواده ای مهربان و زندگی خوبی دارم و این ها همه نتیجه توکل به خداست.
وی در ادامه عنوان کرد: من به لطف خدا و با داشتن چنین وضع جسمانی همه کارهای شخصی را خودم انجام می دهم و محتاج کسی نیستم و این جمله را همیشه باور دارم که معلولیت محدودیت به بار نمی آورد و ما هم مانند بقیه افراد جامعه می توانیم زندگی راحت و آرامی داشته باشیم.
رضوی انتظارات خود از مسؤولان را این گونه بیان می کند: انتظار دارم معلولان از نظر اقتصادی مورد حمایت بیشتری از طرف ارگان ها قرار بگیرند و هم چنین برای عبور و مرور با ویلچر، در سطح شهر و کوچه و ادارات، مناسب سازی صورت بگیرد تا معلولین راحت تر بتوانند رفت و آمد کنند.
وی همچنین می افزاید: ما معلولین نیاز به یک سالن ورزشی داریم تا بتوانیم اوقات فراغت خود را در آن جا بگذرانیم.
صحبتهایش شنیدنی بود و انتظاراتش هم نیازهای جامعه معلولان و به راستی چه دل بزرگی دارند این افراد که آرامش جمعی را بر خواسته فردی ترجیح میدهند و بدون دست و پای سالم هم گلیم خود و خانواده را از آب بیرون میکشند.
داستان زندگی این فرد معلول و مشکلاتش یکی از هزاران قصه معلولین سرزمینمان و بخشی از کمبودهای مختلف جامعه معلولان است و ما امیدواریم روزی برسد که مدل شهرسازی ما متناسب با حال اقشار مختلف جامعه باشد و شاهد رضایت مندی معلولین عزیز هم باشیم.
انتهای پیام/د