همشهری آنلاین-ستاره حجتی: ساعت هنوز از ۶ بامداد نگذشته و آفتاب از آنسوی ساحل و دریا بیرون نزده است که صیادها یک به یک از کومهها بیرون میآیند. دریا آرام است و صیادها از همان صبح زود به باد فکر میکنند؛ باد موافق. باد دلپذیر و نسیم دلنشین دریا برای صیادها همهچیز است.
خروسخوان صیادی
مظاهر، به همراه دیگر صیادها بعد از ۶ ماه و با شروع فصل صید امسال، میخواهد به آب بزند. میگوید: «باد برای صیاد واجب است. باید بدانیم که از کجا میآید و میرود. امروز باد خوبی داریم».
با این جمله مظاهر در صیدگاه ویژه میانکاله به سمت قایقها و تراکتورها میرویم. خلاف تصور عمومی، بیشتر بار صید را تراکتورها به دوش میکشند. قایقها را سوار تراکتور به آب میبرند و از آنجا شناور در آب به کمک قایقها، توری لاکش یا همان تور صیادی را به آب میاندازند. حواسشان به صید است اما نگران بازی ایران و کره هستند. قایق حمل تور تا ۲ کیلومتر دورتر از ساحل با کمک قایق موتوری به سمت عمق دریا میرود. بعد از آن تور پله پله و متر به متر در دریا پهن میشود و ما همزمان با حرکت گهوارهای قایق بزرگ حمل تور که حدود ۱۴۰۰ متر طول دارد، از زندگی صیادی حرف میزنیم. عباس که سربهای تور را در آب رها میکند، میگوید: همه تعاونیها فعال نشدهاند. در میانکاله تا ساحل آشوراده در گلستان صید ۵ روز زودتر آغاز میشود، اما سختیهای صید ما زیاد است و شرایط کار برای ما مشابه شرایط هیچیک از صیدگاههای دیگر نیست.
او با بیان اینکه صید در منطقه حفاظتشده میانکاله بدون هیچ امکاناتی انجام میشود، میافزاید: اینجا نه از برق خبری است و نه از گاز. حتی نمیتوان ساحل را کوبید تا تردد قایقها و تراکتورها آسانتر شود. ما تقریبا هر ۴ روز یکبار به خانه میرویم. اگر ماهی نباشد، چیزی هم برای خوردن پیدا نمیشود. این را حتما بنویسید که همه اینجا در فقر زندگی میکنند و درآمد ما از دریای بیبرکت هیچ است.
خبری از سهمیه بنزین نیست
محمدنظری، رئیس اتحادیه شهیدرجایی در صیدگاه میانکاله است و به همشهری میگوید: هنوز و بعد از گذشت چند سال از وعده تخصیص بنزین سهمیهبندی، بنزینی اختصاص نیافته است. میزان بنزین مصرفی ما در یک روز ۱۲۰ تا ۱۳۰ لیتر است. البته این میزان مربوط به شروع فصل صید است که فقط تا ۲ کیلومتری دریا تور میاندازیم. زمستان که آب سردتر میشود و ماهی در کناره نیست ۶ تا ۸ کیلومتر هم از ساحل فاصله میگیریم و مصرف بنزین چند برابر میشود بدون اینکه سهمیهای به ما بدهند. هزینههای صید بالاست که با این هزینهها صید صرفه ندارد، اما این شغل پدری ماست و چارهای جز آن نداریم.
نمیگذاریم فرزندانمان صیاد شوند
مظاهر هم در قایق ماست. او هم در رهاکردن تور کمک میکند و میگوید: اجازه ندادیم فرزندانمان سراغ این شغل بیایند. نگاه کنید سطح سواد در جامعه صیادی چقدر پایین است. همین است که مجبوریم به درآمد بخور و نمیر قناعت کنیم. فرزندانمان را فرستادیم درس بخوانند تا اینجا نیایند. دیگر زندگی مثل قدیم نیست. آنها استقامت ما را ندارند. من با دوچرخه راه خانه تا ساحل را میروم و میآیم، اما پسرم نمیتواند. زنم میتواند نان بپزد و بخوریم، اما عروسم نمیتواند. زمانه و زندگیها عوض شده است.
او ادامه میدهد: تا ۵ سال قبل هزینه یک تور لاکش ۱۵۰ میلیون تومان میشد که امروز به یکمیلیارد تومان رسیده است. این هزینه را از کجا بیاوریم؟ فقط تور بدون ریسمان و سرب کیلویی ۴۰۰ هزار تومان است. حساب کنید ببینید چقدر سرمایه باید برای تجهیز ابزارمان داشته باشیم؟ تعمیر موتور قایق، تراکتور، بازسازی تور، هزینه خورد و خوراک و... هم هست و به همین دلیل است که دخلمان به خرجمان نمیرسد.
صیادی بیرونق است
تور را در دریا باز کردهایم. گرچه کار دست دیگری است و من نظارهگر هستم، اما احساس میکنم موفق شدهایم. آهسته در امتداد مسیر انحنایی که تور در آب جای گرفته بر میگردیم و حالا نوبت ریسمانی است که قرار است تور را به تراکتورهای ساحل برساند. از اینجای کار نوبت تراکتور است که تور را آهسته آهسته به سمت ساحل بکشاند. حوالی ساحل، صیادان دیگر منتظرند. عمق آب کم است و نزدیکیهای ساحل، قایقها بر صفحهای فلزی سوار میشوند و تراکتورها آنها را تا ساحل میکشند. بعد ریسمان تور به دیسک دواری در انتهای تراکتور وصل میشود و شروع به چرخش میکند. ساعت هنوز ۱۰ صبح نشده است، نوبت صبحانه است و چای داغ بر اجاق نفتی کومههای صیادی.
کاکا، ترکمن است. سن و سال زیادی دارد. چم و خم کار را خوب بلد است. میگوید: دریا دیگر برکت ندارد؛ مخصوصا در منطقه ما. اینجا یک لاکش میاندازیم، اما از بعد از بندر امیرآباد صید فراوانتر و بیشتر میشود. به هر حال ما در منطقه خودمان صید میکنیم و همین صید کفال درآمد ما را تشکیل میدهد. تا ساعت حدود ۲ دیگر تور از آب جمع شده و وقت تخلیه ماهیهاست. بعد ماهیها را بار میزنیم و میفرستیم میدان تا آنجا قیمتگذاری شود.
کاکا هم از زندگیاش میگوید: در گذشته زندگی از راه صیادی بهتر بود. دریا، ماهی بهتری داشت و زندگی هم آنقدر سخت نشده بود. ما در حقیقت با درآمد صید زندگی نمیکنیم و تمام فصل غیرصید را مشغول کارگری هستیم. سال گذشته برای خانه خودمان فقط ۸ کیلوگرم ماهی خورشتی بردم؛ یعنی از ماهیای که صید میکنیم هم چیزی نصیب خودمان و زن و بچهمان نمیشود. دریا مثل قبل ماهی ندارد.
خبری از پروتکلهای بهداشتی نیست
دور سفره صبحانه صیادی، من تنها کسی هستم که ماسک دارم. میپرسم اینجا به شما دستورالعملی درباره رعایت پروتکلهای بهداشتی ندادهاند یا ادوات بهداشتی در اختیار شما نیست؟
کاکا با خنده نرمی که میان چین و چروکهای صورت خستهاش تقریبا پنهان است، میگوید: نه. خودمان هم نمیتوانیم زیاد از این وسایل بخریم. انشاءالله کرونا نمیگیریم.
کارگری بهتر از صیادی است
آنچه صیادان صیدگاه میانکاله و آشوراده میگویند تقریبا مشابه آنچیزی است که صیادان نقاط دیگر در مازندران و گیلان هم مطرح میکنند. با یک تفاوت بزرگ که استقرار صیدگاهها در مناطق حفاظت شده، گرچه یک شغل سنتی است و پیشینهای کهن دارد، اما این روزها با ملاحظات گستردهتری برای اکوسیستم خزر و حواشی تالاب میانکاله همراه است. پسروی آب خزر و خشکی خلیج گرگان هم صیدگاهها را مدام به عقب میراند.
یکی از صیادان صیدگاه ساری در مازندران به همشهری میگوید: حدود ۲۰ سال قبل نهتنها صیادی شغل پررونقی بود بلکه مشاغل زیادی مثل ساخت قایق، توربافی و مانند آن هم در یک زنجیره با آن فعال بودند. امروز قایقها همه وارداتی است و هزینههای بافت تور هم آنقدر بالاست که همه صیادها تورشان را وصله و پینه میکنند. ما تا مجبور نباشیم سراغ خرید ادوات جدید نمیرویم، زیرا هزینهها بسیار بالاست.
مجیدکاظمزاده مهمترین هزینه صیادها را بنزین میداند که قیمت سرسامآوری دارد و میگوید: شاید کسی قبول نکند که سود عاید از ۶ ماه کار صیادی در سال گذشته فقط ۲۰۰ هزار تومان شده باشد. خیلیها میگویند ماهی کم شده اما از آن طرف صیاد هم کم شده است. کمتر کسی حاضر است دوباره به سمت صید بیاید. کارگری بکنیم و بیل بزنیم درآمد بهتری داریم و حداقل در خرج اجارهخانه و خورد و خوراک نمیمانیم.
بیکاری ما را تهدید میکند
اوضاع صیادان گیلان هم مانند ۲ استان دیگر شمالی است. گلایهها و مشکلات مشابه و درآمدها هم کم و بیش یکسان. مصطفی یکی از ماهیگیران گیلانی در آستاراست و میگوید: بیکاری ما را تهدید میکند، درحالیکه همه ما کاری جز صیادی بلد نیستیم و اصلا کار دیگری انجام ندادهایم. به تعاونیهای پره سر بزنید. شرکتی که تا ۴سال قبل ۱۰۰صیاد داشت، اکنون با ۲۰صیاد هم کار نمیکند.
۱۵سال است کارش ماهیگیری است و کار را از پدرش به ارث برده است. میگوید: ۲ برادرم امسال برای صید نمیآیند و میگویند کارگری مطمئنتر از دریاست، اما مگر برای کارگر روزمزد هم هر روز کار پیدا میشود؟ بیکاری منتظر ما و سرنوشت ماست. اگر برای گرانی و هزینههای کار فکری نکنند ما هم مثل بسیاری از تعاونیهای دیگر ورشکسته میشویم.
در کمین صید
ساعت از ۲عصر گذشته است. تراکتورها تور را تا کرانه ساحل آوردهاند. از اینجای کار، نوبت دستهاست که تور را آهسته از آب خارج کنند. بیرونکشیدن کامل تور یک ساعتی زمان میبرد. تور در هر متر خالی بیرون میآید. میپرسم پس ماهیها کجا هستند؟
صیادی که دیگران داییخلیل صدایش میکنند و سنش بیشتر از دیگران است، جایی میانه دریا را نشان میدهد که فوج فوج ماهیخوار صف کشیدهاند. میگوید: ماهیها آنجا هستند. هر روز اگر یک تور پر ماهی داشتیم که دیگر از خدا چیزی نمیخواستیم، اما ماهی آن آخرهاست؛ بعضیهایشان سهم ماهیخوارها و بعضیها سهم ما.
خندهام میگیرد. ماهیخوارهای باهوش هم حالا طمع رنج صیادها را کردهاند، اما داییخلیل میگوید که کمین ماهیخوارها خوب است و نشان میدهد ماهی توی تور گیر کرده است، شکر خدا!
کار تور به پایان نرسیده است که صیادان غیرمجاز هم از راه میرسند. تورهای سبک ریز را در دریا و پشت تور ماهیگیرها پهن میکنند و سوار قایق میشوند؛ خیلی آرام. شبیه همین ماهیخوارها که دور تور میچرخند. هر چه از تور بماند و ماهیهای کوچک، نصیب صیادهای غیرمجاز خواهد شد؛ همان ماهیهای کوچکی که قرار است بالغ شوند و بخشی از ذخیره دریای خزر بمانند.
ساعت از ۴ گذشته که کار به آخر میرسد. تور از دریا بیرون است. داییخلیل میگوید که صید بدی نیست، آن هم برای روزهای اول. تور بیرون است، اما کار ماهیگیرها تمام نشده است.
باید با ترتیب خاصی تور را جمع کنند. ماهیها همه باید بار زده و روانه بازار شوند. صیادها تا آخر شب کار دارند و بعد برای استراحت میروند؛ فردا هم روز خداست و روز کار.