همشهری آنلاین- علیالله سلیمی: کتاب پیشنهادی برای مطالعه در پایان این هفته، اثری تازه منتشره با عنوان «فاختههای ناصره» نوشته ناهید رحیمی است که موضوع آن به حوادثی در دوران خلافت عباسی میپردازد. این کتاب در قالب مجموعه داستان ارائه شده که در مجموع داستانها به هم میپیوندند و ماجراهایی از دوران خلافت عباسی را روایت میکنند. این داستانها روایاتی جداگانه اما در عین حال پیوسته از درون تاریخ و از زمان خلافت عباسیان هستند. روایاتی که بههم میپیوندند تا پاسخگوی چند سؤال اساسی نوجوان و جوان امروز درباره چگونگی زندگی و علت رفتارهای ائمه شیعه باشند. نویسنده این اثر، ناهید رحیمی از سال ۱۳۸۲ فعالیت خود در حوزه ادبیات را شروع کرده و در این سال رتبه ممتاز کشوری در مسابقه بزرگ تألیف کتاب نماز را بهدست آورد و سپس از سال ۸۴ با نشریات سراسری کودک و نوجوان کشور همکاری دارد. وی همچنین رتبه برگزیده جشنواره داستاننویسی ملی خلیجفارس، رتبه دوم بخش داستان کوتاه جشنواره ملی سردار دلها و رتبه برگزیده مرحله اول مسابقه داستاننویسی باغ ملی را در کارنامه خود دارد. در بخشی از کتاب «فاختههای ناصره» میخوانیم: «زندانبان سرش را هرلحظه به نردهها نزدیکتر میکرد: «همیشه برایم عجیب بود که چرا چند تن از بزرگان علویان بغداد از طرفداران شما هستند نه از دشمنان شما! به نظر خودتان عجیب نیست؟ شما تا یک سال پیش در دستگاه حکومت عباسی که دشمن قسمخورده آل علی(ع) و شیعیان علی(ع) است کار میکردید و نفوذ داشتید، اما ریشسفیدان علویان شما را دوست دارند! و خدا میداند چند نفر دیگر هم غیر از آنها برای شما حرمت قائلاند! » پیرمرد دوباره به جوان نگاه کرد و اینبار لبخند کمرنگی بر لبهایش نقش بست. پرسید: «نامت چیست پسرجان؟» جوان سرش را از بین نردهها عقب برد. اخمی کرد و با جدیت جواب داد: «نامم... عبدالله...» پیرمرد نگاهش را از عبدالله گرفت. کاسه آب و ظرف نان را به کناری گذاشت و به دیوار سلول تاریک و سیاهرنگش تکیه داد: «تو جوان خوبی هستی. عاقبتت به خیر شود؛ اما کمی خامی که اینجا و اینطور بیپروا حرف میزنی. مراقب خودت باش.»












