به گزارش ایسنا، پاییز ۹۳ بود که در همدان لیگ برتر کشتی برگزار میشد. آن موقع حسن تازه قهرمان جوانان جهان شده بود و باید رو در روی ختاگ تسابالوف روسی قرار میگرفت که مدال طلای جهان در وزن ۷۴ کیلوگرم را به نام خود زده بود. یزدانی، ختاگ را از میان برداشت و حرف درست را همان موقع هادی عامل مثل همیشه بر زبان آورد: این یزدانی در آینده چشمها را خیره خواهد کرد!
غیر از این هم نبود. جز این هم نشد. پسری که در تمام نبردهایش بهسرعت سراغ امتیازات بعدی میرود، باخت برایش سنگین است. اما حالا دیگر کیست که نداند این مردم، پسر سر به زیر و نجیب خود را نه برای تمام افتخارات بزرگش که برای رفتارهای تختیوارش دوست دارند.
حسن شرمنده است. شرمنده از دومین طلایی که در مشتش بود و پرید. احساس یأس و اندوه از طلایِ در رفته فقط برای همان چند دقیقهی بعد از کشتی بود. خیلی زود “فدای سرت پهلوان” همهجا برای پسری که احساس غرور را همیشه به ایرانیها برگردانده، حک شد. اینبار خبری از تاختنهایِ احساسی به ورزشکارانمان نبود، چون اینجا پای پهلوانِ دورانی وسط بود که روی دایرهی طلایی سر حریف آوار میشود اما بیرون دنیای تشک، نقش اسطورههایی را بازی میکند که خیلی از نسل ما فقط اسمهایشان را شنیدهایم.
اما تاریخ، با پهلوانان ما در حال تکرار است. تختی در مسابقات المپیک ۱۹۶۴ توکیو چهارم شد و بدون مدال به کشور برگشت. در بازگشت مردم چنان استقبالی از تختی به عمل آوردند که اشک پهلوان درآمد و در تاریخ ماندگار شد. مردم نجیبی داشتهایم همیشه، مردمی که تختی پهلوان را از تختی قهرمان بیشتر دوست داشتند و حالا با این حجم از حمایت و محبوبیتی که این دو روز در فضای مجازی دیدهایم، معلوم شد که حسن را مردم قبل از کلکسیون خوشرنگ عناوینش، بهخاطر پهلوان بودنش دوست دارند.
انتهای پیام