در مدت زمان کوتاهی که خطیبی هدایت تیم تراکتور را بر عهده داشت، برخی هوادارنماها، منتظر کوچک ترین اتفاق در تراکتور بودند تا با کمک وب سایت های همدست خود، جنجالی علیه خطیبی و تراکتور برپا کنند و هر تصمیمی که وی در حیطه اختیارات یک سرمربی می گرفت، به مذاق این افراد که ظاهرا از جایی و یا افرادی خط می گرفتند، خوش نمی آمد.
بازیکنانی که دیگر فایده ای برای تیم ندارند و یا بازیکنی که به میل خود تیم را ترک کرده و یا بازیکنان بی انضباط که با واکنش سرمربی از ترکیب خط خورده و یا جریمه می شوند، همه و همه به بهانه ای در دستان این افراد تبدیل می شد و آنان با هر اتفاقی، تیم و مسوولان را به توپ انتقاد می گرفتند و اخراج خطیبی را تنها راه حل مشکل بزرگ تراکتور می دانستند که موفق نیز شدند و به هدف شان رسیدند.
مشکل تراکتور، بودن و یا نبودن رسول خطیبی نیست و ریشه در دیگر مسایل از جمله بی ثباتی، بی برنامگی، نبودن بزرگ تر بر سر تیم و دخالت افراد غیرمرتبط در امور فنی دارد و آمدن فیروز کریمی و حتی مربیان بزرگ و مطرح دنیا نمی تواند این مشکلات را برطرف کند.
آنهایی که این روزها طرفدار حاشیه در تراکتور هستند، بهتر است گذشته تیم را قبل از آمدن خطیبی هم ببینند؛ تیمی که ضعیف می شود، به یکباره دچار این ضعف نمی شود، بلکه فصل به فصل و هفته به هفته این اتفاق می افتد و آمدن خطیبی به تراکتور، دلیلی آشکار بر ضعف تراکتور در زمان ها و ادوار مربیان قبل از وی بود.
در این بین نباید این نکته را نیز فراموش کرد که خطیبی سرمربی است و نه جادوگر، و به طور یقین هیچ مربی دوست ندارد کارنامه اش در هر تیمی و به هر عنوان خراب شود؛ مخالفان خطیبی باید این نکته را فراموش نکنند که اگر او شجاعی و دژاگه را بیرون گذاشت، حتما به نفع تیم بوده و یا این دو بازیکن مشکلی داشته اند؛ اگر سرمربی تراکتور، اخباری را در ترکیب بازی مقابل پدیده قرار نمی دهد، حتما مشکلی پیش آمده و این از اختیارات سرمربی است که ترکیب ۱٨ نفره را تعیین و اعلام کند.
اگر قرار باشد سرمربی از بی انضباطی ها چشم پوشی کند و از بازیکن حرف شنوی داشته باشد، آن وقت دیگر تیم مفهوم اش را از دست می دهد و با چنین تیمی، نتیجه گرفتن مشکل خواهد شد.
از سوی دیگر، نگاهی به کارنامه رسول خطیبی در دوران مربیگری، نشان می دهد که این مربی با هر تیمی، موفقیت های چشمگیری داشته و با همین تراکتور، قهرمانی نیم فصل را تجربه کرده و نمی توان به تجربه و دانش فنی وی ایراد گرفت، اما مربی هر اندازه قوی هم باشد، اگر دستش خالی باشد، نمی تواند کاری انجام دهد همانند تراکتور این فصل که حاصل دستپخت چند مربی است و برخی بازیکنان با تیم نیستند و حرف شنوی ندارند و با تصمیمات و حرکات جنجالی، تیم را در بزنگاه های سخت در مخمصه قرار می دهند.
واقعیت تاسف آور در ارتباط با تیم فوتبال تراکتور این است که در کنار برخی هوادارنماها که دوست دارند تراکتور در حاشیه باشد، برخی بازیکنان نیز در همین مسیر حرکت می کنند و دوست ندارند تیم در آرامش باشد؛ این بازیکنان با گذاشتن کامنت هایی فلسفی که فلاسفه بزرگ از نوشتن آن عاجزند، خود را نزد هوادار، تطهیر می کنند و طوری جلوه می دهند که انگار مربی مقصر بوده و آنها همواره عاشق تیم و هوادار بوده اند و برای آن همه کار می کنند، اما واقعیت در طول چند روز یا هفته و یا ماه نمایان می شود و همان بازیکن و یا بازیکنان سر از تیم های دیگر در آورده و هدف از رفتار و اقدام شان مشخص می شود.
به قول قدیمی ها، «آزموده را آزمودن خطاست»؛ تراکتور در طول فصول گذشته، رکورددار تغییرات در راس تیم بوده، اما نتیجه ای نگرفته و ظاهرا نمی خواهد درس بگیرد و روز گذشته مسوولان این تیم با قبول استعفای خطیبی و آوردن فیروز کریمی، نشان دادند که تحمل فشار برخی دلالان، هوادارنماها و بازیکنان را ندارند و به راحتی تسلیم خواسته آنها می شوند و همه چیز در تراکتور از صفر آغاز می شود و برنامه های بلند مدت مربی جدید برجسته می شود و با این کار در واقع هواداران واقعی را فریب می دهند.
به هر حال حال، دوران خطیبی در تراکتور با همه فراز و نشیب هایش تمام شد و عده ای به بخشی از خواسته خود رسیدند؛ هرچند آمدن فیروز کریمی شاید خوشایند این افراد نباشد، اما همه باید بدانند که تراکتور فراتر از هر نامی است؛ بزرگ تر از مربی، بازیکن و هوادار است و این روزها به اتحاد و انسجام بیش از هر زمانی نیاز دارد تا از موانع موجود با کمترین آسیب رد شود و خود را برای فصل بعدی و مرحله حذفی لیگ قهرمانان آماده کند که امیدواریم این مورد آخری مورد توجه مسوولان غایب تیم قرار بگیرد.