به گزارش سرویس ورزشی پارسینه؛ ۰/۳ ثانیه به پایان بازی باقی مانده و میخواهد پنالتی دوم را پرتاب کند. بازیکن اینده داری است، با خودم فکر می کنم که پرتاب را از قصد گل نخواهد کرد تا زمان بازی کشته شود.
بیقراری فضا را تحمل نمیکنم و از جایم بلند میشوم. گرمای صورتم را میتوانم احساس کنم، بیهدف به سمت راهروی منتهی به درب خروجی سالن آرام قدم میزنم. به نیمکت تیممان نگاه میکنم. دیدن چهرهی پریشان مردان سختکوشی که ماهها بیوقفه کار کردهاند غمگین ترم میکند او پنالتی را گل میکند،
ولی امید همانجایی است که گمان میکنی همه چیز به پایان رسیده است.بازیکن ما شاید هم از روی غریزه بازی را شروع کرده و توپ را به سمت حلقه حریف از فاصلهای حدود ۱۸ متری پرتاب میکند. همه چیز در آن کسری از ثانیه به آرامی می گذرد نگاهم به مسیر توپ است که ناباورانه در مسیر حلقه در حال حرکت است ... زمان کش آمدهاست... دوست همراه بسکتبالیستم میگوید «داره گل میشه ،داره گل میشه» ... و توپ از تور رد شد. بوممم... انفجار فریاد ما، سالن، گرگان، گلستان و انگار کل منظومه شمسی را فرا میگیرد.
مگر میشود! مگر میشود!
نتیجهی مساوی رقم میخورد و بازی به وقت اضافه رفته و در پایان، قهرمان لیگ برتر بسکتبال کشور می شویم. یا خدا...
روزگار در آن روز و ساعت و ثانیه و لحظه چیز دیگری به ما نشان داد چیزی منحصر به فرد ، اتفاقی به حق لایق ما ساکنان پایتخت بسکتبال ایران. سالها خواهد گذشت ، جدای از تمام نتایجی که در سالهای آینده به دست خواهد آمد بی شک اهالی گرگان برای نسلهای آینده تعریف خواهند کرد که سه دهم ثانیه برای آنها سرشار از خاطره بوده است. خاطرهای مشترک، حسی ناب و منحصربفرد که مختص به بسکتبال دوست داشتنیمان است و هرکدام از ما اهالی این سرزمین بسکتبالی تا همیشه و تا زمانی که هستیم آن لحظه ناب و شیرین را از یاد نخواهیم برد.
این حس مشترک متعلق به تمام مردم این سرزمین گلستان است. افتخار به چیزی که متعلق به ماست، ما ساکنان پایتخت بسکتبال ایران مایی که بسکتبال را به گونهای متفاوت از دیگران دوست داریم و طرفدارش هستیم. تفاوت ما آنجاست که دوستی از روستای دهنه گمیشان پیام میدهد «سلام برادر عزیز قهرمانی مبارک» یا دوست دیگری از بندر ترکمن که مینویسد« آقا تبریک باور کن مردیم از استرس»
آری ما ساکنان پایتخت بسکتبال ایران حس این قهرمانی را بیشتر از دیگران لمس کرده وبه یادگار در ذهن و جان رگهای شهرمان نگاه خواهیم داشت، چون استرس آن سه دهم ثانیه، آن پیشتازی ۵ امتیازی و تبدیل به عقب افتادگی سه امتیازی در رگ و خون و پوستمان نفوذ کرد بر تن خسته و منتظر قهرمانیمان نشست و از سر انگشتان میهمان راه دور اما بومیمان در آسمان چرخید و چرخید و وارد حلقه که نه ، این واژه کم است برای نامیدن آن لحظه تاریخی. با قدرت درون روح و تن ما جا گرفت تا مزه قهرمانی را تا سالهای خیلی دور از یاد نبریم .
آری ، من هم میگویم: سلام برادر قهرمانی مبارکمان باشد
*نوید چلنگر - دبیر هیات بسکتبال استان گلستان