عصر ایران؛ محسن سلیمانی فاخر- نفسِ اعتکاف، آیینی متعالی برای خلوت با خویش و تقرب است؛ تجربهای داوطلبانه و فردی. اما وقتی آموزشوپرورش، همزمان با ایام امتحانات، مدارس را عملاً تعطیل میکند، امتحان را ممنوع اعلام میکند و در عین حال برای حضور در اعتکاف دانشآموزی از هر دانشآموز ۵۰۰ هزار تومان دریافت میشود، دیگر پرسش فقط دینی نیست؛ مسأله به عدالت آموزشی، اخلاق نهادی و کالاییسازی ایمان گره میخورد.
هیچ تردیدی در ارزش معنوی اعتکاف وجود ندارد. اعتکاف، در سنت دینی، کنشی خودخواسته و فردمحور است؛ نوعی فاصلهگرفتن از هیاهوی روزمره برای بازاندیشی در خویشتن.
مسأله از جایی آغاز میشود که این کنش داوطلبانه، وارد منطق نهاد رسمی میشود؛ آن هم نهادی مانند آموزشوپرورش که مستقیماً با حق آموزش، عدالت و فرصتهای برابر سر و کار دارد.
مطابق شیوهنامه اعلامشده، از ۱۴ تا ۱۷ دیماه، همزمان با برگزاری مراسم اعتکاف دانشآموزی، هرگونه امتحان داخلی یا هماهنگ ممنوع است تا دانشآموزان بدون نگرانی در این برنامه معنوی شرکت کنند.
در ظاهر، این تصمیم رنگ و بوی تربیتی دارد؛ اما در عمل، پیام پنهان آن روشن است: اولویتبندی ایدئولوژیک بر فرآیند آموزش رسمی. وقتی امتحان، بهعنوان یکی از ارکان نظام آموزشی معلق میشود تا زمینه برای حضور در یک آیین مذهبی فراهم شود، مرز میان تربیت و تحمیل نرم مخدوش میگردد.
مسئله فقط تعطیلی امتحانات نیست؛ مسئله، همزمانیِ اجبارآلود است. دانشآموزی که نخواهد یا نتواند در اعتکاف شرکت کند، ناخواسته وارد وضعیت تعلیق میشود؛ برنامه درسیاش مختل شده، ریتم آموزشیاش به هم میریزد و عملاً خود را بیرون از جریان غالب احساس میکند. اینجاست که کنش داوطلبانه، به تجربهای هنجاری و فشارآور تبدیل میشود.
اما بخش نگرانکنندهتر ماجرا، دریافت ۵۰۰ هزار تومان از هر دانشآموز است. در شرایطی که بارها از رایگان بودن آموزش سخن گفته میشود و در حالی که بودجههای کلان در حوزههای غیرمرتبط هزینه میشوند، دریافت پول برای یک عمل دینی، آن هم از دانشآموزان، مسادل جدی اخلاقی و اجتماعی ایجاد میکند. این مبلغ برای بسیاری از خانوادهها رقم کوچکی نیست؛ بهویژه در وضعیتی که فشار اقتصادی، حتی هزینههای اولیه آموزش را به مسئلهای جدی تبدیل کرده است.
اینجا دیگر بحث موافق یا مخالف اعتکاف بودن نیست. مسئله این است که وقتی دین وارد منطق شهریه، ثبتنام، تبلیغ سازمانیافته و تقویم اجباری میشود، خودِ معنویت دچار آسیب میگردد. دین، در این وضعیت، از امر قدسی به خدمت پولی تقلیل مییابد؛ خدمتی که اگر پولش را ندهی، از آن بیرون میمانی و اگر ندهی، شاید ناخواسته در حاشیه قرار بگیری.
تناقض تلخ ماجرا آنجاست که همین نهاد، سالهاست با کمبود بودجه برای مدرسه، معلم و امکانات آموزشی مواجه است، اما برای اجرای یک برنامه ایدئولوژیک، هم تعطیلی امتحان را ممکن میداند و هم هزینه آن را از جیب خانوادهها تأمین میکند. این منطق، نه با عدالت آموزشی سازگار است و نه با اخلاق دینیای که بر پرهیز از اجبار و ریا تأکید دارد.
شاید مهمترین آسیب این سیاستها، بیاعتبار شدن خودِ کنش دینی در نگاه نسل جوان باشد. دانشآموزی که معنویت را در قالب فرم ثبتنام، هزینه ۵۰۰ هزار تومانی و تعلیق امتحان تجربه میکند، بعید است آن را امری صادقانه و شخصی تلقی کند. دین، وقتی پای پول میآید، دیگر الهامبخش نیست؛ محل پرسش، تردید و حتی دلزدگی است.
اگر اعتکاف متعالی است ـ که هست ـ باید داوطلبانه، رایگان و خارج از منطق فشار نهادی باشد. خواهش ساده است؛ دین و آنچه به نام تربیت دینی تبلیغ میشود را به ابزار ایدئولوژیک و پروژه تبدیل نکنید. معنویت، با اجبار و شهریه، نه تقویت میشود و نه ماندگار میماند.