چند روز قبل، تنها با فرود آمدن چکش یک قاضی، ایلان ماسک یکباره چهارده درصد به رؤیای دیرینهاش نزدیکتر شد: تبدیل شدن به نخستین تریلیونر تاریخ.
او همیشه دوست دارد وانمود کند که ثروتافزاییاش چیزی شبیه یک رسالت است؛ گویی هر بار که کسی او را «حریص» مینامد، لبخندی میزند و در پناه استدلالی که سالهاست برای خود ساخته، آرام میگیرد. این استدلال را بارها و بارها تکرار کرده:
آگاهی انسانی ارزشمند است، اما اگر زمین نابود شود، این آگاهی نیز خاموش خواهد شد. زمین محدود است، روزی غیرقابلسکونت میشود، و بنابراین بشر باید راهی برای ادامهٔ حیات بیرون از این سیاره پیدا کند؛ اول در مریخ، و بعد در منظومههای دور؛ و برای این مأموریت، او «تا جایی که ممکن است» پول لازم دارد. پس اگر کمی چشمتنگی نکنیم، ثروتمند شدن او نه تنها بد نیست، بلکه قهرمانانه هم هست.
اما این روایت، هرچند جذاب، حقیقت را کامل نمیگوید.

زمین البته با تهدیدهایی روبهروست، اما نه آنقدر که نسل بشر را بهزودی نابود کند. تغییرات اقلیمی ما را منقرض نمیکند؛ فقط زندگی را سختتر و تلختر میکند. حقیقت این است که راه فراری وجود ندارد. ما باید بمانیم، رنج بکشیم، و نسلها تلاش کنیم تا خرابیهایی را که خودمان ساختهایم ترمیم کنیم.
اگر کمی از هیاهوی کوتاهمدت فاصله بگیریم، حتی میتوانیم امیدوار هم باشیم. انسان هزاران سال در برابر شکارچیانی که میخواستند او را بخورند یا غذایش را بدزدند دوام آورد. امروز شاید همه به گوشیهایشان معتاد باشند، اما این چیزی از توان بقا در وجودمان کم نمیکند. ما روی زمین سرد یا گرم، با تسلا و اینترنت ماهوارهای یا بدون آنها، دوام خواهیم آورد؛ حداقل تا زمانی که جو زمین در حدود یک میلیارد سال دیگر غیرقابلتنفس شود.
با این حساب، پروژه فرستادن «لولههای عظیم سوختسوز» به نزدیکترین سیاره همسایه، چندان هم شبیه طرح نجات بشریت نیست. نه عجلهای برای ترک زمین وجود دارد، نه راهحلی برای اینکه ساکنان آینده مریخ چگونه از تابش مرگبار یا خاک غیرقابلکشت آن جان سالم به در ببرند.
ماسک اینها را میداند. همان گوگلی که ما داریم، او هم دارد. اما شاید خودش هم کمکم پذیرفته که رؤیای شهرنشینی در مریخ در طول عمرش دستنیافتنی است. او زمانی که طبق پیشبینیهای خودش اولین مأموریت سرنشیندار را راهی کند، نزدیک ۶۰ ساله خواهد شد؛ و زمانی که شهر «خودکفا» مریخیاش بنا شود، بین ۷۳ تا ۸۳ سال خواهد داشت.
در ماههای اخیر، رؤیاهایش حتی عجیبتر هم شدهاند: حالا میخواهد دایرهالمعارفی که توسط هوش مصنوعی نوشته شده را روی سنگ حک کند و در مریخ و فضا پخش کند. گویی میخواهد چیزی از خود باقی بگذارد، چون میداند شهر مریخیاش را هرگز نخواهد دید.
شاید اگر خیلی عجله کند، پیش از آنکه چشم از جهان ببندد، بتواند چند جسد را روی آن سیاره سرخ و مرده رها کند؛ چیزی که خودش هم گفته بخشی از برنامهاش است. اما انسان بدون او هم ادامه خواهد داد. دوره نابرابریهای کاریکاتوری میان فقیر و غنی پایان خواهد یافت. بشر روی این سیاره ناقص دوام خواهد آورد، و شاید روزی، اگر خوششانس باشیم، نسلی بتواند با فناوریهایی که هنوز نمیشناسیم، به سیارهای دیگر سفر کند و مستعمرهای تازه بنا کند.
شاید در کتابهای آن نسل، نام ایلان ماسک در فهرست مردانی که زمانی ثروتمند بودند، بیاید؛ زمانی که «هنوز ثروتمندان وجود داشتند».
اما به زمان حال برگردیم؛، ماسک درگیر نبردی حقوقی بود تا بسته پاداش ۵۶ میلیارد دلاریاش در تسلا را نجات دهد؛ بستهای که او را به «ابرمیلیاردر» تبدیل کرد. سال گذشته دادگاهی این بسته را به دلیل نفوذ بیش از حد او در تسلا لغو کرد. و حالا؟ او در دادگاه تجدیدنظر پیروز شد؛ و چون ارزش بسته طی سالها افزایش یافته، یکباره ۱۳۹ میلیارد دلار به ثروتش اضافه شد. بله. ماسک پول هنگفتی به دست آورد، و مأموریت نجات بشر همچنان پابرجاست.