به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت:
برخی از ماندگارترین رجزخوانیهای سیاسی که در سپهر سیاسی تبدیل به «مثل سائر» شد (لغو بالمره تحریمها، آفتاب تابان برجام، گلابی برجام) از اوست.
روزنامه جوان با نقد اظهارات متوهمانه حسن روحانی نوشت: او درباره کنش برخی افراد نظامی و سیاسی قبل از جنگ ۱۲ روزه، مطالبی را گفته که بیشتر شبیه گفتار بلاگرها و سلبریتیهای مجازی است که دقیقاً دست روی احساسات پوپولیستی مخاطبان میگذارند تا دنبالکننده جمع کنند. ایشان با مروری بر ادعای برخی افراد که حملات آمریکا و اسرائیل را غیرممکن میدانستند و «این اطلاعات را به مقام بالاتر» انتقال میدادند، خود را فردی هوشیار که چنین نمیپنداشته معرفی کرده است. این ادبیات مناسب کسی که نیمقرن در سیاست بوده و رئیسجمهور بوده نیست. وقتی یک سیاستمدار و رئیسجمهور سابق، منتقدان را به «رجزخوانی»، «بلوفزدن» یا «هیجانسازی» خطاب میکند، در واقع میخواهد به مخاطب القا کند که شما نخبگان تصمیمساز نداشتهاید و حرف نخبه شما که من بودم هم شنیده نشد! این یعنی بردن مخاطب از منطق استدلالآوری عقلانی به منطق اقناع احساسی. این دقیقاً همان کاری است که بلاگرها میکنند، یعنی سادهسازی بیش از حد. دوقطبیسازی (ما عقلانی/ آنها هیجانی- که شخص روحانی بیشتر از هر سیاستمدار دیگری در رسانهها به دوقطبیسازی متهم شده است) و ساختن روایت شخصی بهجای تحلیل ساختاری.
روحانی نیم قرن در سیاست ایران است و دولتش مطابق آمار بانک مرکزی خود آن دولت، یکی از خسارتبارترین دولتها بود. در برجام شد هم مجموع رجزخوانیها و دروغهای روحانی و ظریف مثنوی هفتاد من کاغذ است. کسی که هر از گاهی از پناهگاه تنهائی خود خارج میشود و با استانداران سابق جلسه میگذارد، باید هزینههای خطا را لحاظ کند. بلاگر است که فکر هزینه خطاهای خودش نیست و حتی از خطاهایش نیز درآمدزایی دارد!
تحقیر مخالفان در موضوعات حیاتی مثل جنگ، نشانه قدرت نیست؛ نشانه شخصیسازی سیاست است. تفاوت سیاستمدار با بلاگر و سلبریتی دقیقاً اینجاست. بلاگر در قبال پیامدهای حرفهایش مسئولیتی ندارد؛ میتواند اغراق کند، روایت بسازد و هدف اصلیاش جلبتوجه باشد. اما سیاستمدار در سطح جهانی با جان انسانها، اقتصاد کشور و ثبات منطقهای سر و کار دارد. آقای روحانی بهتر است بفهمد که محصول نیم قرن سیاستورزیاش باید این باشد که محتاط سخن بگوید، بهجای روایتسازی هیجانی، چارچوب تصمیمگیری ایجاد کند و تمرکزش نه بر دیدهشدن، بلکه بر کاهش ریسک و مدیریت پیامدها باشد.
کنش «درست» یا «بالغ» در اینگونه موارد، آن است که به مخاطب نشان دهیم نه همه رجزخوانیها علیه دشمن، یاوه است و نه همه هشدارها و ترساندن مردم از دشمن، عقلانیت. گفتهاند «الحرب بالرعب». شما قبل از جنگ باید دشمن را بترسانید نه مردم خودتان را، و بعد از جنگ مردم و نظامیان خودتان را ستایش کنید، نه ترفند دشمن در غافلگیری را!
وقتی سیاستمدار شبیه سلبریتیها حرف میزند، سیاست را به چیزی تقلیل داده که مسئولیتگریز و مسئولیتناپذیر میشود و نهایتاً امنیت را قربانی محبوبیت میکند. برای شخصی مثل حسن روحانی که وزیر خارجهاش برجام را نخواند و زباندانیاش در برجام به کار او نیامد و گزارش غلط از «تیم مذاکره» گرفت و مقابل تریبونها از «لغو بالمره تحریمها» سخن گفت، خجالتآور است که اکنون بگوید تحلیلهای غلط از امکان وقوع جنگ به مقامات ارشد دادهاند ولی من خوبم! تو اگر خوب بودی کلاه برجام را به آن گشادی بر سر نمیگذاشتی و سیاست را به امری مبتذل مبدل نمیکردی.












