خبرآنلاین اصفهان؛ مریم قادری: یلدا یک بار دیگر از راه رسید؛ یلدایی که شاید طعم گس گرانی را به دوش می کشد اما امسال برخلاف ده سال گذشته، یک بار دیگر با حس دلچسبِ تجربه روزهای برفی همراه است؛ روزهایی نه چندان دور که از نیمه آذرماه اصفهان، برفی و سرد می شد و کرسی مادربزرگ، پناه خوشایند شبهای یلدایی و حتی جلفاگردی ایام کریسمسی بود که پس از یلدا از راه می رسد و در اصفهان به دلیل همزیستی ادیان، به رسمی دیرینه مبدل شده است؛ یلدا و کریسمس باید برفیِ برفی باشد.
سفره قلمکاری قدیمی مادربزرگ از پستوها بیرون آمده است و آجیل و هندوانه، نان و پنیر وسبزی و غذاهای محلی چهره سینی نقرهای قدیمی مادربزرگ بر سر کرسی را تزیین کرده است؛ امشب بار دیگر لحافِ سنگدوزی نقش شده در کنج خاطرههای دور، بر کرسیهای زغالی پهن میشود و چهره گلگون خویش را به رخ انارهای ترش و ملس درون کاسه سفالی خاتونِ یلدا میکشد.
آخرین شب پاییز در آذرماه هر سال که ریشه در قرنها فرهنگ ایرانی دارد، در نصف جهان با حال و هوایی خاص همراه است.
چله کوچک و بزرگ در اصفهان
اصفهانیها از گذشته های دور همواره دوشب را به عنوان شب چله گرامی می داشتند و آیینهای مخصوص به این شب به شکل خانوادگی برگزار میشده است؛ گرچه در دوران جدید در برخی خانوادهها پرداختن به تجملات زیباییهای شب چله را کمرنگ کرده است اما هنوز در خانوادههای سنتی اصفهان با پهن کردن سفرهای با عنوان سفره شب چله و به شکل قدیمی این شب را گرامی میداشتند.
موعد چله بزرگ از اول دیماه تا بهمنماه است اما چله کوچک از دهم بهمن آغاز میشد و تا سی بهمن ادامه دارد.

اصفهانیها از قدیم مانند سایر مناطق ایران در این شب در منزل پدربزرگها یا مادر بزرگها و پای کرسی دور یکدیگر جمع میشوند و عنوان تنقلات شب چله انار و هندوانه بر سر سفره چله قرار میدهند؛ صاحب خانه با آجیل و میوه از مهمانها پذیرایی میکند و مهمانان در کنار یکدیگر تا پاسی از شب و گاهی تا نزدیک صبح بیدار هستند، در این جمع شاهنامهخوانی و گرفتن فال حافظ رواج داشته است و بزرگترها نیز داستان یا خاطراتی از قد نقل میکنند.
در برخی محله های قدیمی اصفهان سنتهای شب یلدایی به شکل جمعی برگزار می شود؛ تدارک بسته های یلدایی برای همسایگان یا افرادی که بضاعت مالی کمتری دارند، سنتی بسیار دیرینه تر از یک دهه اخیر است؛ برپایی شبهای شعر و جشن های مردمی در سطح شهر از دیگر سنتهای شبهای یلدایی در نصف جهان است.
برف و شیره انگور؛ نوشیدنی ویژه شب یلدا
نوشیدنی شب یلدا به طور معمول چای و شربت و در صورت امکان مخلوط برف و شیره انگور است، غذای شب چله به طور معمول پلو ماهی و یا یکی از غذاهای محلی اصفهان است.
ایرانیان از قدیم این شب را گرامی داشتهاند اما یلدا در تمام طول تاریخ بهانهای برای دور یکدیگر جمع شدن و دیدبازدید بوده است و رسم نیکوی مهماننوازی که امروزه یکی از پایههای گردشگری دنیا است نیز در آیینهایی مانند یلدا جایگاه ویژه دارد.

شب یلدا نیز همانند فرهنگ و دیگر آیینهای ایرانی مانند سنت نوروز وسفره هفتسین نمادهای مختلفی را خود نهفته دارد، مفاهیمی چون احترام به بزرگترها، مهربانی با کودکان، دورهم نشینی و پای دردل یکدیگر نشستن از فرهنگهای زیبایی است که در این سالها با پیشرفت تکنولوژی به عرصه فراموشی سرپده شده است.
یلدا یادآور این نکته است که بزرگان ما به همه جنبههای روحی، روانی و زیباشناسی زندگی توجه میکردند و شاید بسیاری از مشکلات انسانها در این قرارهای دورهمی رفع میشد و دیگر خبری از این همه ناراحتی روحی و تنهایی انسانها در میان نبود.
ایرانیان قدیم شادی و نشاط را از موهبتهای خدایی و غم و اندوه را از پدیدههای اهریمنی میپنداشتند، مراسم نوروز، جشن مهرگان، جشن سده، شب یلدا و سنتهای دیگر در واقع بیانگر این حقیقت است که ایرانیان پس از رهایی از بیدادگری و ستم به شکرانه بازیافتن آزادی، جشن برپا میکردند و پیروزی نیکی بر بدی و روشنایی بر تاریکی و عدل بر ستم را گرامی میداشتند.
بازگشت به جشنهای سنتی و ایجاد شادی و نشاط در اجتماع
متاسفانه یلداهای امروز ما در زیر چتر تجمل گرایی و تشریفات بیهوده به آیین واردتی شبیه شده است.؛ امروز یا جشنهای شب یلدا تجملاتی و غیرموثر شده است و یا به شکل خانواده های منفرد برگزار میشود ضمن اینکه بسیاری از خانواده ها به دلیل مشکلات اقتصادی شاید مزه شب یلدا را نچشیده و یا به لحاظ زمانی متوجه آن نمیشوند.
احیای این گونه آیینهای ارزشمند به شیوه سنتی رویکردی است که باید مورد توجه مسئولان فرهنگی جامعه قرار گیرد چراکه بازگشت به شیوههای سنتی در رفع بسیاری از مشکلات جامعه و ایجاد شادی و نشاط در اجتماع نقش موثری گذشته دارد.
طولانیترین شب سال در پناه مهربانی مادربزرگ، شاهنامهخوانی پدربزرگ و در آفرینش رویاهای خیالانگیز نهفته در ژرفنای فالهای دیوان حافظ، گویی به بلندای سال طول میکشد و سپیده صبح در میان خنده و هیاهوی کودکان و آرزوهای دور و نزدیک بزرگترها، در یک صبح بلند زمستانی قد میکشد.












