یلدا در خانه‌های بی‌صدا؛ روایت شب چله با جای خالی شهدا و عزیزان

خبرگزاری مهر یکشنبه 30 آذر 1404 - 16:04
بجنورد- یلدا، شب باهم‌بودن‌هاست؛ اما امسال برای برخی خانواده‌ها، بلندترین شب سال با جای خالی پدران، مادران و عزیزانی سپری می‌شود که نبودشان از هر سکوتی سنگین‌تر است.

خبرگزاری مهر- گروه استان‌ها، محدثه جوان‌دلویی؛ دل‌تنگی‌ها امان نمی‌دهد. زمستان با چادری از حریر سفید پشت در خانه‌ها آمده است، اما جای خالی آنی که نیست را چطور می‌توان دید و نگریست؟ یلدا بهانه‌ای برای تجدید دیدارهاست، اما حالا خانه‌هایی هستند که این شب را با جای خالی مادرها، پدرها و عزیزانی که دیگر در میان ما نیستند، پشت سر می‌گذرانند.

یلدا در خانه‌های بی‌صدا؛ روایت شب چله با جای خالی شهدا و عزیزان

نوشتن از قصه مادری بهشتی، پدری که سال قبل سوژه شب یلدایمان بود و امسال دیگر نیست، و شهدای مظلوم سخت است؛ آن‌قدر که دلم نمی‌آمد از بازماندگانشان بپرسم از یلدای پارسال تا امسال چه بر شما گذشت؟

یلدای متفاوت دهه‌شصتی‌ها

یلدای ۱۴۰۴ با سال‌های گذشته فرق دارد، اما شباهت‌هایی هم با یلداهای قدیم دارد؛ شب‌هایی که ما دهه‌شصتی‌ها هنوز به یاد داریم. زمانی که پدران و پدربزرگ‌ها در خانه‌های ساده و بی‌تکلف، به دور از تجملات امروزی، گرد هم جمع می‌شدند، سفره دل پهن می‌کردند و آسمان پر برکت، برف و باران را هدیه می‌داد.

ما کنار بخاری‌ها و والورها می‌نشستیم و از سرمای بیرون در امان، گرمای محبت و صمیمیت خانه را حس می‌کردیم.

یلدا در خانه‌های بی‌صدا؛ روایت شب چله با جای خالی شهدا و عزیزان

مرد دلسوز شهر

حاج قاسم مهرنیا نامی آشنا برای بجنوردی‌ها است. دلسوز و مهربان. قلبش برای شهرش می‌تپید. بارها و بارها در لابلای مصاحبه‌هایمان از چالش‌های شهر برایم می‌گفت. از رسوم ساده و اما پرمهر قدیمی‌های استان می‌گفت. از اینکه دیگر این رسم‌ها در یادها نمانده و تبدیل به تجملات و چشم وهم چشمی‌ها شده است. چقدر ظریف از آن روزگاران حرف می‌زد. اما یک مصاحبه‌مان ناتمام ماند و او دیگر نیست تا برایمان از شعرهای مادران در شب چله بزرگ بگویید.

یلدا در خانه‌های بی‌صدا؛ روایت شب چله با جای خالی شهدا و عزیزان

آرزوهای بر باد رفته

غم بی کسی سخت است. سخت‌تر آنکه دست دشمن همه پناه زندگی‌ات را در آنی از تو بگیرد. امشب شب غریبی برای فاطمه اصغری است. اگر سال قبل کنار هادی باهم یلدا را جشن گرفتند و هندوانه‌ای قاچ می‌کردند وهادی از آرزوهایش برای فاطمه می‌گفت از اینکه دلش می‌خواهد خانه‌ای در روستای پدری و مادری‌اش در بام و صفی آباد بسازد. از اینکه در تهران خانه بزرگ‌تری برای فاطمه بگیرد. آخ که امشب فاطمه با این خاطرات چطور سر می‌کند. تازه دو سال بود از عروسی شأن می‌گذشت که بهار امسال هادی نوبهاری مرد زندگی‌اش به دست رژیم پلید اسرائیل بهشتی شد.

یلدا در خانه‌های بی‌صدا؛ روایت شب چله با جای خالی شهدا و عزیزان

بجنورد تا تبریز؛ خیلی دور خیلی نزدیک

اگر روی نقشه از شمال شرق تا غرب کشور هزاران کیلومتر فاصله باشد اما برای وحید و مادر به اندازه یک پیام صبحگاهی فاصله بود و قلب‌هایی که برای هم می‌تپد. ۶ شب یلداست که دیگر صدای وحید در خانه یحیوی ها در تبریز نمی‌پیچد. یلدای ۱۳۹۹ نمی‌تواند به خانه برود اما روز مادر که می‌شود برای رقیه خانم دسته گلی به گل فروشی در تبریز سفارش می‌دهد تا به در منزل مادر ببرد. کرونا که آغاز می‌شود مادر پیام می‌دهد"وحید جان! برگرد تبریز بگو مادرم بیماراست و… و. وحید سریع تماس می‌گیرد و می‌گوید: مامان! این حرف از شما بعید است من قسم نامه پزشکی‌ام را امضا کردم تا پای جان در خدمت بیماران باشم. دل مادر طاقت نمی‌آورد و صبح پیام می‌دهد "صبح بخیر پسر عزیزم، بعد بیدار شدن یک لیوان آب ولرم بخور بعد برو بیمارستان"که وحید در پاسخش می‌نویسد مامان جان در راه بیمارستان هستم و زیارت عاشورا می‌خوانم!

مادر آرزویش این است که وحید در شب یلدا در کنار آنانی باشد که در دنیا عاشقشان بود.

دکتر وحید یحیوی فوق تخصص بالغین انکولوژی و سلول‌های بنیادی و استادیار دانشگاه علوم پزشکی خراسان شمالی و نخستین شهید مدافع سلامت استان است.

گل برای گل

مادر بیمار بود. برایش حسابی تدارک دیده بود. دکوری چیده بود و همه جای سالن پذیرایی را گل چیده بود. خواهرها وقتی آمدند ذوق زده شده بودند. اما فاطمه فقط به عشق مادر یلدا را گلباران کرد. خواهرها به مادر می‌گفتند چرا فقط او را تحسین می‌کنی و می بوسی که مادر گفته بود فاطمه بدجور مهربان است و… حالا امشب فاطمه و پدر باهم به تنهایی یلدا را به صبح می‌رسانند و در دل آرزو می‌کرد کاش مادر بود تا موفقیتش را ببیند تا ببیند او بالاخره راننده نمونه و با اخلاق جاده‌های استان شد.

یلدا در خانه‌های بی‌صدا؛ روایت شب چله با جای خالی شهدا و عزیزان

سال‌های دور

جای خالی برادر اگر سخت بود، بعد رفتن پدر گفتند دیگر غمی از این بالاتر نیست اما ناگهان مادر هم آسمانی می‌شود. خانه شهید امیر در تو میان به یکباره سوت و کور شد. پدر وظیفه مهیا کردن کدو تنبل و چغندر پخته را داشت ومادر پلوی ۷ رنگ سر سفره شام یلدا می‌گذاشت. جز خنده صدای دیگری نبود اما حالا دخترها و پسرها با حسرت از یلدایی که پدر بود و مادر می‌گویند.

منبع خبر "خبرگزاری مهر" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.