«امر ملّی» در سنت کلاسیک و مصطلح، به وحدتی مبتنی بر سرزمین، زبان و حاکمیت قانونی اشارت دارد. اما در جهان معاصر که به تعبیر اسکات لَش، استاد جامعهشناسی و مطالعات فرهنگی در انگلستان، «جهان به صورت شبکهای، بیمیانجی و جریانمحور» عمل میکند، ملّیّت دیگر صرفاً از راه مراکزی چون دولت-ملّت، مدرسه یا رسانههای انحصاری بازتولید نمیشود. لَش نشان میدهد که قدرت معنا و هویت از سطح ساختارهای سخت (Hard Structures) به سطح جریانهای نرم و عاطفی-فرهنگی منتقل شده است.
در این چارچوب، امر ملّی زمانی پایدار میماند که پیوندهای عاطفی، فرهنگی و اخلاقی جامعه با حیات جمعی و سرنوشت تاریخی تقویت شود. بنابراین «ملّت» در تلقی مزبور، نه صرفاً یک جماعت زیستی-جغرافیایی، بلکه بهعنوان یک سوژه اخلاقی و تاریخی قابل طرح میگردد.
جنگ ۱۲ روزه و بازتعریف همبستگی
در «جنگ ۱۲ روزه» که در جمهوری اسلامی وارد کنش بازدارندگی فعال در برابر اسرائیل شد، یک لحظه ملّی شکل گرفت که در آن جامعه ایرانی (اعم از موافق و منتقد جمهوری اسلامی)، جامعه عاطفی جهان عرب و گروههای عدالتطلب در جهان، واکنشی فراتر از محاسبات سیاسی کوتاهمدت نشان دادند. این واکنش، نشاندهندهی بازگشت امر ملّی به سطح تجربه اخلاقی و کرامتی بود؛ امری که اسکات لَش آن را «احساس مشترک تعلق و رنج مشترک» مینامد. در اینجا، امر ملّی به شکل یک «آگاهی اخلاقی اشتراکی» ظاهر میشود؛ امری که نه دولت خلق میکند و نه رسانه، بلکه حادثه تاریخی و قهرمانیِ الهامبخشِ جهانتاریخی، محور آن است.
نسبت این رخداد با جمهوری اسلامی
جمهوری اسلامی، از ابتدای شکلگیری، ملّت را نه یک موجودیت قومی-جغرافیایی، بلکه یک امر اخلاقی و تاریخی تعریف کرده است. این تعریف به بیان ساده، بر سه پایه حکمت کرامت انسانی و عزتمحوری، استقلال و عدم ادغام در بلوکهای قدرت جهانی ودر نهایت، حمایت از مظلوم و مقابله با سلطهگری استوار است.
سه اصل مذکور نه صرفاً ادعای ایدئولوژیک، بلکه عناصر تولیدکننده مشروعیت ملّی هستند. به دیگر سخن، مشروعیت در جمهوری اسلامی، نه تنها ناشی از ساختار قانونی، بلکه از «امر اخلاقی مشترک با جامعه» حاصل میشود.
جنگ ۱۲ روزه نشان داد که این پیوند اخلاقی همچنان فعال است. جامعه لحظهای که احساس کرد حیثیت ملّی و شأن منطقهای ایران در معرض آزمون است، در سطح عاطفی، معنایی و نمادین دچار یک انسجام بیواسطه شد. این همان چیزی است که لَش از آن به عنوان بازگشت امر اجتماعی-اخلاقی خارج از سازوکار میانجیهای رسمی یاد میکند.
چرا این رخداد دفاع عقلانی از جمهوری اسلامی را ممکن میکند؟
دو نوع دفاع از جمهوری اسلامی وجود دارد؛ یکی دفاع ایدئولوژیکِ مبتنی بر شعاریا هویتسازی شعاری که مخاطب داخلی و خارجی را لزوماً یا چندان اقناع نمیکند و دیگری، دفاع عقلانی-اجتماعی که مبتنی بر تحلیل کارکردهای ملّی و تاریخی بوده و قابل گفتوگو و سنجشپذیر است.
رخدادِ جنگ ۱۲ روزه، زمینه بینظیری برای دفاع عقلانی-اجتماعی فراپیش نهاد و نشان داد که جمهوری اسلامی ملّت را از سطح مصرفکننده اقتصادی، به سطح عامل تاریخساز ارتقاء داده ااست. لازم به توجه است این تاریخ سازی ثمره انقلاب اسلامی به این سو، تغییر ایران از منطقه حائل (به ویژه قاجار و پهلوی) به قدرتِ منطقه ساز است.
قابل توضیح است جمهوری اسلامی از دفاع مقدس 8 ساله، قدرت ملّی را از منابع سخت (نظامی) به منابع نرم (کرامت و هویت اخلاقی) پیوند زده است و این پیوند را به فراسوی منطقه یعنی اسرائیل و آمریکا بسط داده است.
همچنین، همبستگی را از طریق ایدئولوژی تحمیلی ایجاد نکرده، بلکه از طریق رخدادهای تاریخی-عاطفی احیا کرده است. این دقیقاً همان نقطهای است که نئوگرامشیها آن را «هژمونی اخلاقی» و اسکات لَش آن را «بازگشت پیوندهای زیسته و غیرمیانجی» مینامند.
جمهوری اسلامی بهمثابه بازتولید امر ملّی در مقیاس اخلاقی-منطقهای
مطابق آنچه گذشت، جنگ ۱۲ روزه نشان داد امر ملّی در ایران فروکاستنی به مرزهای جغرافیایی نیست و دفاع مقدس 8 ساله نه تنها صرفا رخدادی در پشت سر نیست، موزه ای و عتیقه جاتی نیست، بلکه یک فلسفه حیات و کنش سیاسی و اجتماعی است که هنچنان تولید معنا و قدرت میکند. به عبارت اخری، یک افق اخلاقی و تمدنی است.به این سان، جمهوری اسلامی، با وجود چالشها و اختلافات داخلی، توانسته است مقیاس امر ملّی را از «ملّیّت سرزمینی» به «جامعه اخلاقی منطقهای» گسترش دهد.
این همان هژمونی نرم اخلاقی-فرهنگی است که خاستگاه آن از گرامشی ( متفکر ایتالیایی) آغاز میشود (تعبیر هژمونی نرم را گرامشی به کار نبرده، اما این صورتهای تعدیل سده و یا منعطف آن توسط گرامشین ها یا نئوگرامشیها طرح شده است)، در ادامه توسط روبرت کاکس به سطح بینالملل برده میشود، در نظریه قدرت نرم ژوزف نای بازسازی شده و در مدل پیوندهای بیمیانجی اسکات لَش قابل فهم میگردد. مبتنی بر این معانی، دفاع از جمهوری اسلامی، دفاع از یک الگوی زیست جمعیِ کرامتمحور و استقلالطلب است؛ نه دفاع از یک سیستم صرفاً حکومتی یا یک قدرت برتر منطقهای. به عبارت دیگر، دفاع از ملّت، ملّیّت و فرابردن ملّت حتی فراسوی امتناع و در کرانه ای جهانی و انسانی است.
این در بیانات فلسفی و صدرایی(فلسفه سیاسی مبتنی بر اندیشه ملّاصدرا) یک قدرت هستیشناسیک یا وجودی است که به بیان ساده، منطق خود را از دفاع از حق و حقانیت میگیرد. بر این اساس، یک منطق دفاع اخلاقی-منطقهای_جهانی است. به زبان نمادین، روح ایرانی که روح قهرمانی و پهلوانی است در برابر روح صهیونیسم، که روح سوداگری است، هم پیروزی و هم اخلاقیّت را چون یک اثر هنری و تاریخی _که با زیبایی شناسیک شدن موشکهای سپاه پاسداران در ذهن ماند_ازآنِ خویش کرد.