عصر ایران؛ سمیرا فرخ منش- سند جدید امنیت ملی آمریکا 4 دسامبر منتشر شد.
در این سند استراتژی های جدیدی مبتنی بر قواعد امنیت ملی، اقتصادی و نظامی ذکر شده و بخشی از قواعد پیشین نیز بر قوت خود باقی است.
آنچه مهم است تاکید ترامپ بر "دکترین مونرو " و توجه بیشتر به همسایگان خود و دقت فزاینده بر امور اقتصادی است.
این سند در شورای آتلانتیک مورد بررسی کارشناسان این شورا قرار گرفته و تعدادی از آنان نظر خود را درباره کارایی یا نقص های موجود در سند بیان کرده اند. ایران و خاورمیانه یکی از بخش هایی است که کارشناسان به طرح جایگاه آن در سند جدید پرداخته اند. گرچه انتظار می رفت این منطقه مباحث بیشتری را به خود اختصاص دهد. اما گویا ترامپ نظر دیگری درباره استراتژی های امنیتی ملی امریکا برای آینده دارد.
" ترسا گونو"(Tressa Guenov ) مدیر برنامهها و عملیات و پژوهشگر ارشد در مرکز «اسکوکرافت برای راهبرد و امنیت» در اندیشکده «شورای آتلانتیک» است.
او پیشتر معاون اول وزیر دفاع آمریکا در امور امنیت بینالمللی در دفتر معاونت سیاستگذاری وزارت دفاع بود.
گونو درباره مفاد این سند می گوید: سند جدید، اهداف دشمنان آمریکا را مورد توجه قرار نمیدهد
این راهبرد امنیت ملی (NSS) الگوهای کلیدی سیاستی را در قالب مجموعهای از اولویتهای اعلامی برای دولت بیان میکند.
اما در عین حال چندین خلأ راهبردی نیز باقی میگذارد درباره اینکه ایالات متحده چگونه و آیا اساساً میخواهد با تأثیراتی که دشمنان همچنان بر تحقق اهداف این سند خواهند داشت، مقابله کند یا نه.
در مورد روسیه، این راهبرد اشاره میکند که اروپا، مسکو را تهدیدی وجودی میبیند، اما هیچ تحلیل معناداری درباره تهدیدی که روسیه برای ایالات متحده ایجاد میکند ارائه نمیدهد. تهدیدی که نه فقط در اروپا، بلکه در سراسر جهان بر تحقق اهداف اقتصادی، قدرت نرم، یا قابلیتهای نظامی آمریکا اثر میگذارد.
در این سند، آمریکا بیشتر در نقش «میانجی» میان روسیه و اروپا تصویر میشود تا هدف اصلی تمرکز روسیه که مقابله با نفوذ و قدرتافکنی ایالات متحده است. تمرکز راهبرد بر آفریقا قابل توجه و مثبت است، اما هیچ اشارهای ندارد که روسیه و چین همچنان فعالانه تقریباً هر هدف آمریکا در این قاره را خنثی میکنند.
این راهبرد به نقش ایران بهعنوان یک بیثباتکننده مهم منطقهای اشاره میکند، اما مسأله تهران را تا حد زیادی موضوعی «پشت سر گذاشتهشده» جلوه میدهد. امیدواریم همینطور باشد. با این حال، خاورمیانه بارها به دولتهای پیدرپی آمریکا نشان داده ایالات متحده باید همواره نسبت به تحولات این منطقه هوشیار بماند.
نفوذ ایران در لبنان، سوریه، یمن، عراق، غزه و فراتر از آن باید به دقت رصد شود، حتی در زمانی که دولت در حال پیگیری دستورکار منطقهای مبتنی بر سرمایهگذاری است. بهطور مشابه، کره شمالی نیز در این سند بهصراحت نام برده نشده، اما بدون تردید پیونگیانگ در سه سال آینده خواهد کوشید توجه جهانی را به خود جلب کند.
رویکرد کم رمق راهبرد نسبت به اهداف دشمنان، احتمالاً عامدانه است. تلاشی برای نشان دادن شروع فصلی جدید برای ایالات متحده، فصلی که در آن آمریکا کمتر درگیر مزاحمتهای راهبردی دوران پس از جنگ سرد باشد و بتواند دستورکاری جسورانه تر و مبتنی بر منافع را دنبال کند. اما واقعیت این است که دشمنان آمریکا تمایلی به تحقق این راهبرد ندارند چه آمریکا نامشان را ببرد و چه نه. راهبرد آمریکا باید همچنان این عوامل را در نظر داشته باشد.
"دانیل فرید" (Daniel Fried ) نیز که پژوهشگر برجسته «خانواده وایزر» در شورای آتلانتیک نظر خود را درباره سند جدید ارایه داده است. فرید پیشتر بهعنوان دستیار ویژه و مدیر ارشد شورای امنیت ملی در دولتهای بیل کلینتون و جورج بوش، سفیر آمریکا در لهستان، و معاون وزیر خارجه در امور اروپا فعالیت کرده است:
راهبرد امنیت ملی (NSS) تازه منتشر شده بهنظر میرسد ترکیبی از موارد زیر باشد:
نوعی خستگی و واکنش پس از عراق و افغانستان؛ چیزی شبیه نسخه راستگرایانه تفکر «به خانه برگردیم، آمریکا» که دموکراتها در اوایل دهه ۱۹۷۰ پس از ویتنام مطرح کردند.
موضعگیریهای ایدئولوژیک، بهویژه علیه اروپا همراه با حمایت حزبی آشکار از احزاب «میهنپرست» (که احتمالاً منظور احزاب ملیگرا و ناسیونالیست است).
فراخوانی برای "آمریکای دژمانند"؛ سند از "اصل ترامپ در دکترین مونرو" نام میبرد که گویا به معنای تلاش برای جلوگیری از نفوذ قدرتهای خارجی مانند چین در ایجاد اهرم اقتصادی در نیمکره غربی است.
تأکید قوی بر منافع آمریکا در مقابله با اجبار اقتصادی چین، تحریف تجارت جهانی، و گسترشطلبی چین. بخش مربوط به آسیا شامل زبان دقیق درباره عدم تغییر «وضع موجود» تایوان و تأکید فراوان بر حفاظت از زنجیره جزایر غرب اقیانوس آرام است.
زبانی نسبتاً قابلاجرا در سیاست اقتصادی، با تأکید بر جلوگیری از سلطه خارجی بر منابع و فناوریهای حیاتی و مقابله با سوءاستفاده خارجی از تجارت بینالمللی.
زبان ناسازگار، گاهی عجیب، و احتمالاً حاصل مصالحه درباره اروپا که ترکیبی از خصومت حزبی نسبت به سیاست جریان اصلی اروپاست همراه با اذعان (هرچند با اکراه) به این واقعیت که آمریکا برای مواجهه با رقبایش، به همکاری با اروپا نیاز دارد.
این راهبرد در زمینه روسیه ضعیف است و مسکو را تنها در قالب موضوعات اروپایی مطرح میکند. با این حال، از "پایان مخاصمات" در اوکراین سخن میگوید که در آن اوکراین "یک کشور قابلبقا" باقی بماند و این را «منافع اصلی» ایالات متحده مینامد. این کافی نیست، با توجه به امتناع ولادیمیر پوتین از همکاری با تلاشهای آمریکا برای پایان جنگ؛
اما اگر تیم ترامپ تصمیم بگیرد روسیه را برای تحقق این «منافع اصلی» تحت فشار قرار دهد، حداقلی قابلقبول برای یک سیاست "کفایتمحور" خواهد بود.
(منبع: Atlantic Council)