به گزارش همشهری آنلاین، نفیسه سادات موسوی، پژوهشگر: رهبر انقلاب با اشاره به همین الگو گفتند آمریکاییها به دوستان خود هم خیانت میکنند، از باند جنایتکار صهیونیستی حاکم بر فلسطین حمایت میکنند، برای نفت و معادن زیرزمینی در هر جای دنیا جنگافروزی میکنند و امروز این جنگافروزی تا آمریکای لاتین هم کشیده شده است. جمعبندی ایشان روشن بود: چنین دولتی شایسته همکاری و ارتباط با جمهوری اسلامی نیست.
برای فهم دقیقتر این داوری، لازم نیست به تحلیلهای پیچیده و تئوریهای دانشگاهی پناه ببریم. کافی است چند تجربه زنده و قابل مشاهده را مرور کنیم؛ تجربههایی که نشان میدهد سیاست آمریکا در عمل چگونه با «دوست» و «متحد» رفتار میکند.
نمونه نزدیک و دردناک، اوکراین است. کشوری که سالها تلاش کرد خود را به غرب نزدیک کند و امید داشت حمایت آمریکا امنیتش را تضمین کند. اما در عمل، آمریکا هیچ تعهد واقعی و الزامآوری برای دفاع از اوکراین نداد. در آغاز جنگ ۲۰۲۲ نیز کمکهای واشنگتن با تأخیر، محدودیت و شرط و شروط فراوان همراه شد. امروز سرنوشت اوکراین عملاً به تصمیمهای داخلی آمریکا و رقابتهای حزبی آن کشور گره خورده است. نتیجه این سیاست چه بود؟ کشوری که با وعده حمایت پیش رفت، بخشهایی از خاکش را از دست داد و هنوز هم آیندهاش در ابهام است. این پرونده بهخوبی نشان میدهد اتکا به آمریکا، بدون ضمانتهای روشن و مستقل، میتواند یک خطای راهبردی باشد.
افغانستان مثال تلختری است. دولت کابل نزدیک به بیست سال بر حضور آمریکا و ناتو تکیه کرد. ارتش و ساختار سیاسی خود را با تصور حمایت پایدار واشنگتن بنا کرد. اما وقتی نوبت تصمیم سخت رسید، آمریکا بهسادگی و با شتاب خارج شد. این خروج آنقدر سریع و بدون هماهنگی بود که ارتش افغانستان در چند روز فروپاشید و کابل سقوط کرد. برای مردم افغانستان، این فقط یک شکست سیاسی نبود؛ یک «رها شدن» در حساسترین لحظه بود. کشوری که سالها هزینه داده بود تا متحد آمریکا باشد، در نهایت تنها گذاشته شد.
اگر کسی فکر کند این رفتار فقط درباره کشورهای ضعیف یا بحرانزده است، باید به سراغ فرانسه برود. متحد قدیمی و نزدیک آمریکا در اروپا. ماجرای قرارداد بزرگ زیردریاییها میان فرانسه و استرالیا، نشان داد آمریکا حتی متحدان ریشهدار اروپایی را هم قربانی منافع خود میکند. استرالیا ناگهان قرارداد چند ده میلیارد دلاری با فرانسه را لغو کرد و به پیمان جدیدی با آمریکا و بریتانیا پیوست. فرانسه این رخداد را خیانت آشکار دانست و حتی سفیرش را از واشنگتن فراخواند. پیام ماجرا، ساده و بیپرده بود: آمریکا برای پیشبرد اهداف خود، آسیبی به نزدیکترین متحدانش را هم بیهزینه میبیند.
این الگوی نفعمحور فقط در سیاست و امنیت نیست؛ در بحرانهای انسانی هم خودش را نشان میدهد. دوران کرونا را به خاطر بیاوریم. وقتی دنیا درگیر کمبود ماسک و تجهیزات پزشکی بود، آمریکا محمولههای کشورهای دیگر را توقیف کرد یا به سمت مقصد خود تغییر مسیر داد. در آن روزها، حتی کشورهای اروپایی و متحدان آمریکا هم فهمیدند که در لحظه بحران، اولویت آمریکا فقط آمریکا است؛ نه اخلاق جهانی، نه دوستی و نه همپیمانی.
در حوزه اقتصاد هم داستان همین است. آمریکا بارها به متحدانش فشار اقتصادی وارد کرده است؛ از جنگهای تعرفهای گرفته تا تحریمهای ثانویه. حتی کشورهایی مثل هند و کانادا که در بسیاری از پروندهها شریک استراتژیک واشنگتناند، ناگهان زیر فشار تعرفهها یا تهدیدهای اقتصادی قرار گرفتند؛ صرفاً چون سیاست جدید آمریکا اقتضا میکرد. یعنی حتی روابط تجاری بزرگ و دیرپا هم در برابر تصمیمهای لحظهای و سودمحور واشنگتن مصون نیست.
در غرب آسیا، سرنوشت کردهای سوریه نمونه روشنی از همین رفتار است. کردها در جنگ با داعش همراه آمریکا بودند و از واشنگتن انتظار حمایت پایدار داشتند. اما در یک تصمیم ناگهانی، آمریکا نیروهایش را عقب کشید و کردها در برابر حملات ترکیه تنها ماندند. یعنی وقتی هزینه حضور آمریکا بالا رفت، متحدِ میدانیاش بدون هیچ تعهدی کنار گذاشته شد.
در مورد مصر هم همین الگو دیده میشود. زمانی که تحولات سیاسی داخلی مصر به نقطه حساس رسید، آمریکا بخشی از کمکهای نظامی و اقتصادی خود را تعلیق کرد. این فشار نشان داد حتی رابطهای که دههها بر پایه کمک و همکاری سیاسی شکل گرفته، با تغییر محاسبات واشنگتن میتواند دچار اختلال شود. آمریکا تعهدش را نه بر اساس وفاداری، بلکه بر اساس سود و زیان خود میسنجد.
اگر بخواهیم به تاریخ دورتر نگاه کنیم، جنگ ویتنام یکی از نمادهای روشن این سیاست است. آمریکا سالها برای حفظ ویتنام جنوبی جنگید، اما در نهایت با فشارهای داخلی عقب نشست و متحدش را تنها گذاشت. سقوط سایگون و خروج شتابزده آمریکاییها در حافظه جهان ماند؛ بهعنوان تصویری از لحظهای که یک متحد، تبدیل به مهره سوخته شد.
حتی در تاریخ معاصر ایران هم یک نمونه مشابه وجود دارد. رژیم پهلوی سالها متحد کلیدی آمریکا بود و نقش مهمی در سیاستهای منطقهای واشنگتن ایفا میکرد. اما پس از انقلاب، وقتی حمایت از او برای آمریکا هزینهساز شد، واشنگتن به سرعت فاصله گرفت و شاه را عملاً تنها گذاشت. یعنی حتی سابقه طولانی اتحاد هم نتوانست جلوی این منطق را بگیرد: «وقتی سود نداشته باشد، رها میشود.»
از کنار هم گذاشتن این نمونهها یک تصویر کلی ساخته میشود. سیاست خارجی آمریکا بر اساس اخلاق، وفاداری یا احترام متقابل بنا نشده است. پایه اصلی آن منافع لحظهای و محاسبه قدرت است. اگر متحدی برای آمریکا سود داشته باشد، حمایت میشود؛ اما اگر هزینهزا شود یا مانع اهداف بزرگتر باشد، کنار گذاشته میشود. دوستان دیروز، میتوانند به سادگی قربانی امروز شوند.
دقیقاً همینجاست که سخنان رهبر انقلاب معنا پیدا میکند. وقتی ایشان میگویند آمریکا به دوستانش هم خیانت میکند، این جمله یک تجربه تاریخی و جهانی را خلاصه میکند. وقتی از حمایت بیقید و شرط آمریکا از رژیم صهیونیستی سخن میگویند، به سیاستی اشاره دارند که دهههاست حتی اعتراض متحدان واشنگتن را هم نادیده گرفته است. و وقتی از جنگافروزی برای نفت و منابع زیرزمینی حرف میزنند، منظور همان رفتاری است که در نقاط مختلف جهان بارها تکرار شده: آمریکا زمانی وارد میدان میشود که منفعتی در میان باشد، نه برای صلح و عدالت.
برای جمهوری اسلامی ایران، این واقعیتها پیام روشنی دارد. کشوری که آینده خود را بر دوستی و اتکا به آمریکا بسازد، دیر یا زود هزینه آن را خواهد پرداخت. راه درست، تکیه بر توان داخلی، تقویت پیوندهای منطقهای و بینالمللیِ متوازن، و همکاری با کشورهایی است که منافع مشترک و احترام متقابل را مبنا قرار میدهند، نه معاملههای لحظهای و یکطرفه را.
سیاستی که از دل تجربه جهانی بیرون آمده، همان سیاستی است که رهبر انقلاب بر آن تأکید کردند: دولت آمریکا با چنین کارنامه و ماهیتی، نه قابل اعتماد است و نه در شأن آن است که جمهوری اسلامی به دنبال همکاری پایدار با آن باشد. تاریخ نشان داده دوستی با واشنگتن، اگر هم آغاز شود، تضمینی برای تداوم ندارد؛ چون در منطق آمریکا، «دوست» هم تا وقتی ارزش دارد که به کار بیاید.












