به گزارش مشرق، کانال تلگرامی نواصولگرا در مطلبی نوشت:
سند استراتژی امنیت ملی ایالات متحده NSS ۲۰۲۵ همانطور که پیشتر در همان ابتدای روی کارآمدن ترامپ گفته شد، تثبیت کننده رویکرد جکسونی (درونگرایی امنیتی، تکیه بر ارتش قدرتمند، هزینهگریزی، اولویت سیاست داخلی، دید بدبینانه به متحدان) و همیلتونی (قدرت ملی، تولید صنعتی، اهمیت نیروی دریایی و اقتصاد بهمثابه امنیت) دولت ترامپ است.
این سند نسبت به سند NSS ۲۰۱۷ دارای رگه های بسیار قویتر جکسونی و واگذاری رویکرد برتری طلب (Primacist) است که سند ۲۰۱۷ بر آن تاکید داشت و اخذ رویکردهای اولویت گرا (Prioritizer) در سیاست خارجی را در دستور کار دارد که در رویکرد افرادی چون البریج کولبی متبلور است. ایران و خاورمیانه نسبت به سند ۲۰۱۷ از حیث امنیتی اهمیت بسیار کمتری داشته و نسبت به سند ۲۰۱۷ ایران بسیار کمتر از اسناد پیشین تهدید انگاری شده است، البته نه به دلیل رویکرد نرمتر به ایران، بلکه به دلیل تضعیف ایران توسط اسرائیل و البته اولویت چین.
شدید الحنترین و غلیظترین ادبیات ژئوپولتیک سند، ناظر به حوزه چین و ایندوپاسیفیک است (حتی به جرات تندتر از سند ۲۰۲۲ بایدن و ۲۰۱۷ ترامپ اول) و همچنین در آن بر «متمم ترامپ» بر دکترین مونرو و امنیت نیمکره غربی در برابر مهاجرت، کارتلهای مواد مخدر و مداخلات کشورهای نیمکره شرقی تاکید شده است.
(مثال: کیس ونزوئلا) سند رویکردهای ویلسونی و بلوکبندی «اتوکراسی در برابر دموکراسی» سند NSS ۲۰۲۲ را مطلقا به کناری نهاده و تحت لوای شعار «اول آمریکا» و به موجب رویکرد جکسونی خود شدیدا بدبین به نخبگان اینترناسیونالیست استقرار سیاسی آمریکا و حتی ائتلافها و نهادی بین المللی است و بر ارتش قدرتمند و «صلح از طریق قدرت» تاکید دارد.
همچنین سند قدرت آمریکا را در درجه اول در گروی بازگشت قدرت صنعتی خود دانسته و بر رفاه طبقات کارگر آمریکایی تاکید دارد (رویکرد پوپولیستی جکسونی) و قدرت نظامی و اقدامات فرامرزی همگی در خدمت این مساله، یعنی احیای توان صنعتی آمریکا است. همه این موارد موید غلبه چهرههای ضد ساختار و اولویتگرا (نه انزواگرا) در نگارش سند است و زبان سند ــ از ضدساختار بودن تا اولویت تولید و اولویتگرایی ــ بهطور آشکار نزدیکتر به شبکه راکبریج و رویکردهای جکسونیِ اولویتگراست تا جریانهای پرو–Primacist و لابی اسرائیل.
بررسی سند NSS ۲۰۲۵ و مقایسه آن با دو سند قبلی (۲۰۱۷ و ۲۰۲۲) نشان میدهد که در رقابت سه جریان اصلی در حزب جمهوری خواه، جریان اولویتگرا بازی را برده و جریانهای نئوکان/برتری طلب (که لابی اسرائیل در آن نفوذ زیادی دارد) و انزواگرا (جفرسونی) به حاشیه رانده شده اند، که به جرات میتوان گفت که البریج کولبی که اکنون میتوان وی را مغز متفکر پنتاگون و نماد واقع گرایی نوین در واشنگتن دانست، در راهبری این جریان نقشی محوری دارد. رویکردهای کولبی - که معتقد به خروج آمریکا از خاورمیانه و خلیج فارس است - موجب نگرانیهایی در لابی اسرائیل شده بود، اما چون کولبی به اسرائیل به چشم متحد آمریکا نگاه میکند، این نگرانیها تا حد زیادی مرتفع شدند.
نکته اینجاست که سالیوان (مشاور امنیت ملی در دوره بایدن) در چارچوب ائتلافها و با ملاحظه ظرفیتها و ملاحظات متحدان فشار میاورد، اما رویکرد کولبی سرشار از بی اعتمادی به متحدان و کاملا بی پروا است: ««همانطور که وزارت (دفاع) بهطور فراگیر و پیوسته روشن کرده است، ما در پنتاگون بر اجرای دستورکار «اول آمریکا»ی رئیسجمهور — یک دستورکار عقل سلیم برای بازگرداندن بازدارندگی و دستیابی به صلح از طریق قدرت — تمرکز داریم.
این شامل تشویق متحدان برای افزایش هزینههای دفاعی و دیگر تلاشهایشان مرتبط با دفاع جمعی ما نیز میشود. این، چه در آسیا و چه در اروپا، یکی از ویژگیهای برجستهٔ راهبرد رئیسجمهور ترامپ بوده و در اروپا تاکنون فوقالعاده موفق بوده است. البته برخی از متحدان ما ممکن است از گفتوگوهای صریح استقبال نکنند، اما بسیاری — که اکنون با رهبری ناتو پس از نشست تاریخی لاهه همراه شدهاند — ضرورت فوری افزایش توان دفاعی را درک کرده و در حال انجام این کار هستند. رئیسجمهور ترامپ رویکرد و فرمول را نشان داده است — و ما از پیشبرد دستورکار او بازداشته نخواهیم شد.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.












