خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب، طاهره طهرانی: در جواهر نامه نظامی آمده که: «اگر الماس نبودی هیچ جوهرِ صُلب را چون یاقوت و زمرد و لعل و جزع و عقیق و غیر آن به هیچ حیلت سوراخ نتوانستی کردن…» چراکه الماس سختترین ماده جهان است و سختی و خلل ناپذیری را به الماس مَثَل زدهاند.
الماس یکی از ارزشمندترین و زیباترین سنگهای قیمتی جهان است که از کربن خالص تشکیل شده است. نام الماس از واژه یونانی «adamastos» به معنای شکستناپذیر گرفته شده است. این سنگ درخشان به دلیل شفافیت و سختی فوقالعادهای که دارد، در میان جواهرات جایگاه ویژهای دارد و به آن لقب «سلطان جواهرات» دادهاند.
ساختار الماس
الماس در سیستم بلوری هشتوجهی متبلور میشود و وزن مخصوص آن حدود ۳.۵۲ است. درجه سختی الماس ۱۰ در مقیاس سختی کانیهاست که بالاترین درجه ممکن است. به همین دلیل، از الماس برای بریدن، شکستن یا سوراخ کردن دیگر سنگها و مواد سخت استفاده میشود. این ویژگیها الماس را به یکی از مهمترین و پرکاربردترین مواد طبیعی تبدیل کرده است. این سنگ که از عنصر کربن تشکیل میشود و شکلگیری آن در اعماق زمین، یعنی در بخش بالایی گوشته زمین، در عمق حدود ۱۲۰ تا ۲۰۰ کیلومتر رخ میدهد. در این عمق، فشار بسیار زیاد (حدود ۴۵ هزار بار) و دمای بالا (۹۰۰ تا ۱۳۰۰ درجه سانتیگراد) شرایط لازم برای تبدیل کربن به الماس فراهم میشود. در این شرایط، اتمهای کربن به ساختار بلوری الماس پیوند میخورند و این سنگ قیمتی شکل میگیرد.

پس از شکلگیری، الماسها معمولاً توسط فورانهای آتشفشانی از عمق زمین به سطح منتقل میشوند. این روند میلیونها سال طول میکشد و الماسها را به همراه دیگر مواد معدنی به سطح زمین میآورد. الماسها در دما و فشارهای بالایی که در صدها کیلومتر زیر سطح زمین وجود دارد، تشکیل میشوند و معمولاً در سنگهای آذرین مثل کیمبرلیت یافت میشوند.
برای شکلگیری الماس باید کربن در سیال گوشته باشد یا به مقدار کافی ذوب شود و این سیال باید شرایطی کاهنده داشته باشد که اکسیژن با کربن ترکیب نشود تا امکان تشکیل کربن عنصری و متبلور شدن الماس فراهم گردد. این فرآیند به واسطه فعالیتهای تکتونیک صفحهای و جریانهای همرفتی در گوشته زمین حمایت میشود. در مجموع، الماس نتیجه ترکیب فشار بسیار بالا، دمای زیاد و شرایط شیمیایی خاص در اعماق زمین است که طی میلیونها سال شکل میگیرد و به سطح زمین میآید.
معادن الماس در جهان
در گذشته، هند تنها منبع الماسهای باکیفیت بود، اما امروزه معادن بزرگی در آفریقای جنوبی، سیبری و برزیل کشف شدهاند که الماسهای متنوعی تولید میکنند. الماسها به دلیل وجود یونهای فلزی مختلف در ساختارشان، در رنگهای گوناگون یافت میشوند. معروفترین معادن الماس جهان عمدتاً در روسیه، بوتسوانا، آنگولا و آفریقای جنوبی واقع شدهاند و الماسها در آنها از طریق فورانهای کیمبرلیتی (لولههای آتشفشانی) از عمق ۱۵۰-۲۰۰ کیلومتری گوشته زمین به سطح منتقل شدهاند. معادن بزرگ الماس جهان به این ترتیب طبقهبندی شدهاند:
آخال (روسیه): بزرگترین معدن جهان با ذخایر ۱۷۵ میلیون قیراط در یاکوتیا؛ استخراج از سالهای اخیر با روش روباز.
وانگ (بوتسوانا): ذخایر ۱۶۶ میلیون قیراط، ۲۸۶ کیلومتری جنوب غربی گابورون؛ یکی از غنیترین معادن آفریقایی.
اوداچی (روسیه): سومین معدن بزرگ با ۱۶۴ میلیون قیراط در یاکوتیا؛ بهرهبرداری مداوم.
نوربا (روسیه): روباز با عمق ۳۴۵ متر و ذخایر ۱۳۲ میلیون قیراط، ۲۰۰ کیلومتری شمال غربی نوربا.
کاتوکا (آنگولا): گودال باز نزدیک سائوریمو با ۱۳۰ میلیون قیراط؛ از ۱۹۹۳ فعال.
ونتیا (آفریقای جنوبی): بزرگترین در آفریقای جنوبی با ۹۲ میلیون قیراط و لوله کیمبرلیت ۱۲ کیلومتری؛ تولید ۴.۲ میلیون قیراط در ۲۰۱۸.
این معادن از طریق فرآیندهای تکتونیکی و فورانهای باستانی (میلیونها سال پیش) شکل گرفتهاند و روسیه نیمی از بزرگترین آنها را در اختیار دارد.
کوه نور و دریای نور و ماجراهایشان
الماسهای کوه نور و دریای نور از مشهورترین جواهرات جهان هستند که هر دو از معادن گلکنده (Kolur) در جنوب هند استخراج شدهاند و به عنوان نماد قدرت و ثروت شناخته میشوند.
الماس کوه نور یکی از مشهورترین جواهرات تاریخ است که داستانهای متعددی پیرامون آن وجود دارد. نادرشاه افشار به هنگام فتح هند در ۱۷۳۹ میلادی در مجلسی در دهلی از پنهان کردن این الماس در سربند محمد شاه آگاه شد و با حیله تعویض تاج که آن را سنت شاهان نامید الماس را به دست آورد، او این جواهر را به خاطر شکل قله مانندش «کوه نور» نامید. پس از نادرشاه، کوه نور به شاهرخ، نوه او، رسید. اما شاهرخ در دوران حکومتش بر خراسان مورد شکنجه قرار گرفت تا محل نگهداری این الماس را فاش کند. در این میان، احمد شاه درانی، یکی از سرداران شاهرخ، او را نجات داد و به عنوان پاداش، الماس کوه نور را دریافت کرد و آن را به افغانستان برد. در ادامه، الماس کوه نور به شاه شجاع منتقل شد. اما پس از شکست شاه شجاع، این جواهر گرانبها به دست سردار هندی معروف به شیر پنجاب افتاد و به تصرف او درآمد.

در ۱۸۴۹ ایالت پنجاب زیر پوشش کمپانی هند شرقی قرار گرفت و الماس کوه نور به ملکه ویکتوریا هدیه شد که به صورت گل سینه به کار میرفت، و از آن زمان در زمره جواهرات سلطنتی انگلستان به شمار میرود. الماس کوه نور، پس از آخرین تراش در ۱۸۵۲، حدود ۱۰۹ قیراط یا ۲۲ گرم وزن دارد؛ این الماس همچنان یکی از نمادهای قدرت و ثروت در تاریخ باقی مانده و امروز در میان تاج ملکه الیزابت قرار گرفته است.
الماس دریای نور که ششمین الماس بزرگ دنیاست، سفرهای زیادی داشته و بین پادشاهان دستبهدست شده، این جواهر به رنگ صورتی بیعیب و نقص بوده و وزنی حدود ۱۸۲ تا ۱۸۶ قیراط دارد. این الماس هم در سال ۱۱۵۱ قمری به عنوان غنیمت جنگی توسط نادرشاه به ایران آورده شد. پس از مرگ نادرشاه، این الماس میان افراد مختلفی از جمله شاهرخ، علمخان عرب خزیمه و کریمخان زند دست به دست شد. در سال ۱۲۰۹ قمری، آغا محمدخان قاجار این الماس را از بازوبند لطفعلیخان زند جدا کرد و آن را در بازوبند پادشاهان قاجار قرار داد. روی یکی از وجوه این الماس، عبارت «السلطان صاحبقران فتحعلی شاه قاجار» حک شده است. در دوران ناصرالدین شاه، این الماس در جقه همایونی و در میان قاب طلایی مزین به تخت کیانی قرار گرفت. این قاب با ۴۷۵ الماس کوچک و ۴ یاقوت تزیین شده بود.

مظفرالدین شاه در سفر خود به اروپا در سال ۱۳۲۱ قمری این الماس را بر کلاه خود داشت. در زمان محمدعلی شاه، او این گوهر ارزشمند را همراه دیگر جواهرات سلطنتی به سفارت روسیه برد، اما تحت فشار مشروطهخواهان مجبور به بازگرداندن آن به موزه کاخ گلستان شد. در دوران پهلوی، رضاخان در مراسم تاجگذاری خود در سال ۱۳۰۵ و پهلوی دوم در سال ۱۳۴۶ این الماس را بر روی شنل نظامی خود استفاده کردند. امروزه، الماس دریای نور به عنوان یکی از گنجینههای ملی ایران در موزه جواهرات بانک مرکزی ایران در تهران نگهداری میشود.
سخت ترین گوهر جهان در لطافت ادب فارسی
از آنجا که الماس را هیچ چیز جز خودش نمیتواند تراش بدهد، الماسهای نامرغوب و خرده الماسها را در در هاونی از فولاد آبدیده میسایند و میکوبند و نرم میکنند و آن را برای تراش شیشه و انواع گوهرها از جمله خود الماس به کار میبرند. این خاصیت الماس موجب شده است که چارلز اول پادشاه انگلستان نیز _بعد از محکومیت و اسارتش در سال ۱۶۴۷ میلادی_ این شعر را بسراید:
با قدرت خودم به سلطنتم ضربه میزنند،
با نام شاه تاج از سرم برمیگیرند،
و چنین است که الماس را خُردهالماسها خُرد میکنند.
در شعر فارسی نیز از این خاصیت الماس _تیزی و برندگی_ بسیار استفاده شده است. در شاهنامه فردوسی بارها تیزی تیر و خنجر و شمشیر در تشبیهات و استعارات به کار رفته است:
تو با او بسنده نباشی به جنگ!
نبینی که الماس دارد به چنگ؟
یا این بیت:
تو گفتی که الماس جان داردی
همان گرز و نیزه روان داردی
در این استعارهها شمشیر تیز به الماس مانند شده است، در بیتی دیگر در توصیف خونریزی و سرافشاندن با شمشیر در میانه داستان جنگ کاموس کشانی میگوید:
تو گفتی که الماس، مرجان فشاند
چه مرجان، که در کین همی جان فشاند
یا در این بیت که تیزی پیکان تیر را به تیزی الماس مانند میکند و زره را پیش تیزی آن مانند کاغذ میداند:
به تیری که پیکانش الماس بود
زره پیش او همچو قرطاس بود
و این دو بیت از مثنوی:
نکته ها چون تیغ پولاد است تیز
گر نداری تو سپر واپس گریز
پیش این الماس، بی اِسپر میا
کز بریدن تیغ را نبوَد حیا
از سوی دیگر، کاربرد الماس برای سوراخ کرده هر گوهر دیگر به خصوص مروارید (که به خاطر شکنندگی مروارید کاری بسیار دقیق و ظریف است) باعث شده نظامی در این ابیات از الماس استفاده کند، نخست وقتی فرهاد از عشق شیرین کوه را میتراشد و در همین حال اشک خونین به رنگ یاقوت میریزد:
به الماس مژه، یاقوت میسفت
ز حال خویشتن با کوه میگفت
در جای دیگر وقتی شیرین مانع زیاده طلبیهای خسرو میشود و عقیق لبانش را با الماس تیز دندانش گاز میگیرد، نظامی در توصیف زبان بدن شیرین اینطور میگوید:
و زان پس بر عقیق الماس میداشت
زمرد را به افعی پاس میداشت
از سوی دیگر، گوهر سفتن (سوراخ کردن) به کنایه از سخن و کلام نغز بر زبان راندن هم هست، یعنی واژه ها مانند مرواریدها با الماس فکر تیز سوراخ میشود و با زبان برنده به رشته کلام در میاید، مانند این بیت از عطار:
پدر بگشاد الماسِ زبان را
بسُفت آنگه گهرهای بیان را
یا این بیت از سلمان ساوجی:
به الماس سخن یاقوت سفتند
سخن زآغاز تا انجام گفتند
در ادبیات غنایی و داستانهای عاشقانه دُر یا عقیق سُفتن با الماس را به صورت تمثیلی از ازدواج و وصل با معشوق دوشیزه در زبانی خیال انگیز و عفیفانه به کار بردهاند. از سوی دیگر سوده یا ریزه الماس بر دست یا دل یا جگر یا زخم افشاندن هم برای نشان دادن شدت درد و ناراحتی (مانند نمک بر زخم ریختن) به کار میرود، مانند این بیت از سیدای نَسفی:
تیغ خونین به میان، سودۀ الماس به مُشت
زده ای زخم و به دلپرسیِ داغ آمده ای؟
الماس از جهت درخشندگی نیز دستمایه تشبیهات زیادی _از قطرات شبنم و اشک گرفته تا ستارگان درخشان آسمان شب_ قرار گرفته است. مشهورترینش شاید این بند از دیباچه گلستان سعدی باشد که: «یک شب تأمل ایام گذشته میکردم و بر عمر تلفکرده تأسف میخوردم و سنگ سراچهٔ دل به الماس آبدیده میسُفتم و این بیتها مناسبِ حالِ خود میگفتم…» یا این بیت از خاقانی که در بیان بسیار اشک ریختن و با انگشت اشک از مژه برداشتن خود میگوید:
شد ناخنِ من سُفته ز بس کز سرِ مژگان
انگشت مرا شیوه شد الماسربایی
یا این بیت از قاآنی که قطرههای شبنم به الماس مانند شدهاند:
عذارِ گل خراشیده، رخ ریحان تراشیده
ز بس الماس پاشیده به باغ از ژالۀ بیضأ
یا این بیت فردوسی:
سنانهای الماس در تیره گرد
ستاره ست گفتی شب لاجورد

جدای از تشبیهات و استعارهها و تمثیلها درباره الماس، داستانی از شیوه گردآوری الماس در اسکندرنامه نظامی آمده که بیانش خالی از لطف نیست، طبق نقلی از ارسطو و باوری کهن، در سرندیب (سریلانکا) در نزدیکی هندوستان، در میان دره و مسیری کوهستانی معدن الماسی هست و راهی صعبالعبور است که از شدت سختی سنگها (الماسها) سم اسبان را آسیب میزند، اسکندر موقع عبور فرمان میدهد با نمدها و پارچههای ضخیم و محکم پای مرکبهایشان را بپوشانند، اما سودای به دست آوردن الماسها او را رها نمیکند و راهی میاندیشد. فرمان میدهد گوسفندان زیادی را بکشند و گوشتهای گرم و خونین و شقه شده را به کف دره پرتاب کنند تا الماسها در گوشت فرو برود و بچسبد، باز و عقاب و دیگر پرندگان شکاری به طمع گوشت تازه به کف دره میرفتند و از روی سنگها و صخره های تیز گوشتها را به منقار میگرفتند و بالا میآوردند، سپس روی خاک میانداختند تا سنگها و الماسها را ازشان جدا کنند و بتوانند گوشت را بخورند؛ به این ترتیب سپاهیان اسکندر میرفتند و الماسها را از محل فرود پرندگان شکاری جمع میکردند و نزد اسکندر میآوردند. این ماجرا بعدها توسط مارکوپولو هم روایت میشود. هرچند ابوریحان در الجماهر فی الجواهر این داستان و شیوه جمع کردن الماس را رد میکند.











