خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب، طاهره طهرانی: راه افتاده بود دنبال کتابهای سعدی، فقط هم تصحیح او را میخواست. اما نبود که نبود، میگفتند: تصحیح یوسفی؟ پیدا نمیشه. یکی دیگه ببر! او اما تصحیح غلامحسین یوسفی را میخواست. مردی که در کتاب «روانهای روشن» و مجموعه یادداشتهایی که به گفته خودش شامل «تصویرهایی است از روانهایی روشن و جانهایی پاک» که ساعتها و روزهای بسیاری از زندگی او را بارور کرده و خاطرش را خوش داشتهاند، نوشته بود: «امروز که با همه پیشرفتهای بشر و توسعه روابط و قوانین بینالمللی و داعیههای بیشمار تمدّن جدید میبینیم میلیونها تن گرسنه و بیخانمان بر روی زمین به سر میبرند، درمییابیم که عالم بشری هنوز نیازمند آن است [که] به صلای انساندوستانهای که سعدی در بوستان درداده است، از صمیم جان گوش فرا دهد:
توانگر خود آن لقمه چون میخورد
چو بیند که درویش خون میخورد؟»
غلامحسین یوسفی (۱۳۰۶–۱۳۶۹) ادیب، محقق، مترجم و مصحح نامدار متون کلاسیک و از مهمترین استادان ادبیات فارسی در دانشگاه فردوسی مشهد بود. او را بهویژه بهخاطر سعدیپژوهی، تصحیحات دقیق متون کلاسیک و مقالات نقادانه و ذوقورزانهاش در باب تاریخ ادبیات میشناسند.
یوسفی در دوم بهمن ۱۳۰۶ در مشهد زاده شد. ریشه خانوادگی او به خوسفِ بیرجند میرسید. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مشهد گذراند و در سال ۱۳۲۵ برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات فارسی به دانشگاه تهران رفت. او در اواخر دهه ۲۰ خورشیدی دوره کارشناسی و سپس دکتری زبان و ادبیات فارسی را در دانشگاه تهران زیر نظر استادانی چون بدیعالزمان فروزانفر و ملکالشعرا بهار به پایان رساند و همزمان لیسانس حقوق قضایی و سیاسی دانشکده حقوق را نیز اخذ کرد. یوسفی علاوه بر فارسی و عربی، با زبانهای اروپایی، بهویژه فرانسوی، آشنایی جدی داشت و همین امر در آشنایی او با جریانهای نقد ادبی غرب مؤثر بود.
فعالیتهای دانشگاهی و فرهنگی
یوسفی از اواخر دهه ۲۰ در دبیرستانهای مشهد به تدریس ادبیات فارسی و عربی پرداخت و پس از تأسیس دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد (۱۳۳۴) به عنوان مدرس تاریخ ادبیات به این دانشکده پیوست. او سالها در دانشگاه فردوسی از دوره کارشناسی تا دکتری تدریس کرد، مدیریت گروه زبان و ادبیات فارسی را بر عهده داشت و در تأسیس دورههای کارشناسی ارشد (۱۳۴۹) و دکتری (۱۳۵۵) ادبیات فارسی در مشهد نقش محوری ایفا کرد.
یوسفی مدتی نیز مدیر تربیت معلم خراسان بود و برای مطالعه امور تربیتی سفری مطالعاتی به آمریکا انجام داد. او به دلیل دقت علمی، سختگیری روشمند در آزمون ورودی دورههای عالی و تأکید بر تسلط دانشجو بر عربی و دستکم یک زبان اروپایی، در شکلدهی نسل تازهای از پژوهشگران ادبیات فارسی اثرگذار شد.
حوزههای تخصصی و شیوه کار
یوسفی در سه حوزه عمده شناخته میشود: تصحیح متون کهن، تاریخ و نقد ادبی، و سعدیپژوهی. در تصحیح متن، روش انتقادی سختگیرانهای داشت؛ تا نکتهای برای او بهطور قطعی روشن نمیشد، آن را در متن نهایی وارد نمیکرد و تهیه متن منقح را شرط هرگونه پژوهش ادبی میدانست. در نقد و مقالهنویسی، نثر او روشن، موجز و در عین حال لبریز از ذوق و اشارتهای میانمتنی بود و توجه ویژهای به پیوند ادب فارسی با تاریخ و فرهنگ ایران داشت.

او از نظر شخصیتی متواضع، با دقت و وسواس علمی، منظم و با مهر و سعهصدر او نسبت به شاگردان بود، پارهای از جوایز و حقالتألیفهای خود را صرف کمک به دانشجویان مستعد میکرد.
از آثار شاخص او میتوان به اینها اشاره کرد: «فرخی سیستانی» (پژوهشی در احوال و روزگار و شعر او) «نامه اهل خراسان» «کاغذ زر» (یادداشتهایی در ادب و تاریخ) «روانهای روشن» و «چشمه روشن» (مقالات در ادب و فرهنگ) «دیداری با اهل قلم» در حوزه تصحیح متون کلاسیک، تصحیح «بوستان» (۱۳۵۹)، «گلستان» (۱۳۶۸) و نیز «قابوسنامه» از مهمترین کارهای اوست که به دقت و اتقان متن شهرت یافتهاند. او همچنین در تصحیح غزلهای سعدی کوشید، اما به دلیل درگذشت در ۱۴ آذر ۱۳۶۹ در تهران، کار او ناتمام ماند و بعداً به همت دیگر پژوهشگران کامل شد. یوسفی با ترجمه و تحقیق بر کتابی درباره سعدی اثر هانری ماسه نیز در گسترش سعدیپژوهی نوین در ایران اثر گذاشت.
در«فایده انس با زبان فارسی در ترجمه» میگوید: «در ترجمه آثار گوناگون به زبان فارسی نیاز به زبانی توانا و مایهور زود احساس میشود. صرفنظر از لزوم تسلّط مترجم به موضوع اثر و زبانی که از آن ترجمه میکند، مهارت او در ادای معانی به زبان فارسی نکته بسیار مهمّی است که به حدّ کفایت مورد توجّه واقع نشده است و درست همینجاست که مترجم با دشواریهای بسیار روبهرو میشود و غالباً از تنگمیدانی زبان فارسی شکایت میکند. شکایت او از این است که مطلب را درک کرده؛ ولی در بیان آن به زبان فارسی به واسطه فقدان کلمه و ترکیب و تعبیر لازم یا اصطلاح مورد نیاز، احساس ناتوانی میکند.
نویسنده این سطور تصوّر میکند کلید مشکل، به طور بسیار خلاصه به فارسیدانی و مهارت مترجم در زبان فارسی وابسته است و اگر این قدرت و شایستگی احراز گردد مشکلات به تدریج آسان خواهد شد. الهام گرفتن از تجربه پیشینیان در هر باب از جمله در این زمینه نیز مددکار تواند بود. باید دید آنان چه کردهاند که توانستهاند در اوج تمدّن ایران دوره اسلامی پیشرفتهترین مظاهر معارف عصر را به زبان فارسی درآورند و در زمینههای گوناگون الهیات، فلسفه، علوم عقلی، ریاضیات، طبیعیات، پزشکی و دیگر شاخههای دانش آثاری ارجمند به قلم آورند.
تأمل در کتابها و رسالاتی از نوعه تصنیف و تألیف و ترجمه که از پیشینیان به جا مانده به ما نشان میدهد که آنان از میراث زبان، استعداد زبان فارسی در گسترش واژگان و ادای معانی و مفاهیم به شایستگی تمام مدد جستهاند و این کاری است که ما نیز توانیم کرد.
یکی از راههای توانایی بخشیدن به زبان فارسی غور در متون گذشته و فایده برگرفتن از آنهاست. این استفاده از دو نظر عمده صورتپذیر است: یکی سود جستن از واژهها و ترکیبات و تعبیرات آنها برای ادای مفاهیم گوناگون؛ دیگر آنکه میتوان دید دستگاه واژهسازی زبان فارسی در دست نویسندگان آنها بر چه منوال در حرکت و پویایی بوده است و سرمشق و شیوه کار در این زمینه چیست.》
یوسفی در زمره اساتید و چهرههای برجسته «احیای متون» و «نقد ادبی نو» در ایران معاصر دانستهاند که با جمعکردن ذوق ادبی، تسلط زبانی و دانش روششناختی، الگویی از محقق ادبیات کلاسیک به دست داد. بسیاری از شاگردان او بعداً خود به استادان نامدار ادبیات در دانشگاههای ایران بدل شدند و به این ترتیب نفوذ علمی او از محدوده آثار مکتوب فراتر رفت. به گفته سلمان ساکت: «سیوپنج سال از درگذشت استاد زندهیاد دکتر غلامحسین یوسفی میگذرد و هنوز دانشکدهه ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد از روشنی و گرمای اندیشهورزیها، بزرگواریها و اخلاقمداریهای او بهرهمند است.»
او در ۶۳ سالگی به علت بیماری سرطان ریه درگذشت و در کنار مرقد علیابنموسیالرضا به خاک سپرده شد.میراث او امروز در قالب تصحیحات مرجع متون، مقالات تأثیرگذار در باب سعدی و دیگر شاعران، و نیز سنتی از دقت و سختگیری علمی در گروههای ادبیات فارسی استمرار دارد.












