تقریبا دیگر هیچکس در فوتبال ایران حوصله گفتن و نوشتن و شنیدن از گزارشگران تلویزیونی را ندارد. همه میدانیم این انتقادها هیچ سودی نداشته و تاثیری در تصمیمات مدیران تلویزیون و نحوه انتخاب افراد نمیگذارد. آنها که خود با کارنامه و تخصص نیامدهاند، طبیعی است که برای انتخاب زیر مجموعه نیز کاری با تخصص و کارنامه نداشته باشند!
اما باز دوستان در هر برنامه چنان ادبیات محیرالعقولی را به کار میبرند که هر کار میکنی، نمیتوانی ساده از آن بگذری و کاری به کارشان نداشته باشی! البته که وقتی جواد خیابانی میشود الگو، دیگران نیز برای کشف اکسیر بقا و ماندگاری به او تاسی میکنند، چه جوان تازه وارد و چه کسی مثل پیمان یوسفی با تجربه بیش از چند دهه فعالیت!
نگاه کنید به گزارش دربی ۱۰۶ که جناب ایشان به دلایل کاملا مشخص، جانشین گزارشگر و انتخاب همیشگی یعنی محمدرضا احمدی شد، چون شبکه ۳ به جز او و میثاقی مجری دیگری هم ندارد و مشکل دایره بسته فقط در گزارشگران نیست! در تمام دنیا استاندارد گزارشگری یعنی ۹۰ درصد شرح ماوقع بازی و مسائل فنی و ۱۰ درصد حواشی، آن هم حواشی پیرامون متن، یعنی آنچه درون زمین و یا مربوط به افراد درون زمین میشود.
چون در فوتبال ما حاشیه محبوبتر از متن است، ابتدا از حواشی در گزارش پیمان یوسفی شروع کنیم؛ در اولین اتفاق این بازی و زمانی که به فاصله یکی دو دقیقه ابتدا استقلال و سپس پرسپولیس در سمت مقابل دوربین، صاحب ضربه کرنر شده و هواداران دو طرف با پرتاب سنگ و بطری یاسر آسانی و امید عالیشاه را تحت فشار گذاشتند، جناب یوسفی به جای اینکه سنگ پرتاب کردن طرفداران دو تیم را تقبیح کند، به عالیشاه گیر داد که چرا مثل آسانی سریع کرنر را نمیزنی تا سنگ و بطری به کلهات نخورد؟!
این یعنی پذیرش تمام مشکلات فنی و اخلاقی و دنبال راهی برای فرار از پیامدهای آن بودن! تا جایی که هرچه ممکن است، کمتر آسیب ببینید! درست همان روشی که در تمام شئونات مدیریت در کشور ما مرسوم و در فوتبال -با توجه به علاقه جوانان و جامعه- بیشتر نمود دارد. اینکه تا جایی که بتوانیم مسئلهای را انکار کنیم و وقتی که همه دیدند و لو رفت، با پاک کردن صورت مسئله به اصطلاح مدیریت کنیم!
جناب یوسفی با چند دهه تجربه گزارشگری و اجرا چشم و همچشمی هواداران استقلال و پرسپولیس را در کار زشت ندید و راحت آن را پذیرفت! بجایش سرعت کرنر زدن آسانی را به سر عالیشاه کوبید! یعنی تمام مرزهای تخصصی و اخلاقی و فرهنگی را جابجا کرد! در نیمه دوم هم در توضیح پویش مصرف آب گفت: «مصرف آب را نصف کنیم، نه اینکه خودمان را نصف کنیم!»
جایی دیگر در اواخر بازی هم گفت: «خودمون رو دعوت میکنم به کمبود مصرف آب، برای بار سوم عرض میکنم.» انگار منتظر بود یکی از پشت دوربین بگوید: «رفته گل بچینه و گلاب بیاره!» همین اندازه چندش و بیجا، اما لطفا جملهبندی را فراموش نکنید، کمبود مصرف آب!
اینکه شما هم مثل ما هیچ طنزی در این جمله پیدا نمیکنید، قطعاً مشکل من و شماست وگرنه از جناب یوسفی با چند دهه تجربه بعید است که طنز بدون مزه یا جمله بدون معنا روی آنتن زنده به کار گیرد! آن هم دربی که سالی یک بار، میلیونها بیننده را پای تلویزیون مینشاند. آن هم به اجبار، چون کس دیگری اجازه پخش ندارد!
حالا نگاه کنید به میزان تسلط استاد به متن و بدیهیات بازی فوتبال، دقیقه ۹۰ پورعلی گنجی با دست به پیام میگفت از دروازه بیرون نیا و اشاره میکرد که سر جایش بماند. کل تیم پرسپولیس در حمله، در زمین استقلال بود و کاملا طبیعی است که دروازهبان بیاید پشت دفاع را جمع کند. اما آقای یوسفی ماجرا را اینجور دید که پورعلی به پیام میگوید: «توپ را به تو پاس میدهم!» چیزی که فقط جناب ایشان دید و هیچکس دیگر نفهمید!
اینجا را بخوانید: پیمان یوسفی هم در ماراتن مجریهای بیمزه صداوسیما عرضاندام کرد: همدیگر را نصف نکنید! +ویدیو












