عصر ایران ؛ احسان محمدی - ناهار را به صورت آنلاین سفارش دادم، از یک رستوران نزدیک محل کارم. به این فکر کردم که ما نوادگان انسانهایی هستیم که روزی برای شکار خرگوش مجبور بود کوه و کمر را طی کند، تیر بیندازد، آیا بخورد، آیا نخورد و گاهی دست خالی به غار برمیگشت.
از این منظر احتمالاً نسل خوششانسی هستیم که با چند کلیک میتوانیم هر غذایی دلمان بخواهد سفارش بدهیم و بیاورند و با احترام تحویل بدهند!
اما از منظری دیگر ما نسلی هستیم که عمرمان را به کارفرماها میفروشیم، به جای نیزه، هر کداممان خودکار یک کیبوردی پیش رو داریم و به جای تعقیب و گریز شکار و تاول پا و زخمی شدن دست، مجبوریم ساعتها یکجا روی صندلی بنشینیم، قوز کنیم، مهرههای گردنمان و کمرمان سابیده شود، چشمهایمان کم سو و انگشتهای دستمان در نتیجه تایپ کردن طولانی مدت کج و معوج!
ما برخلاف اجدادمان که برای یک وعده غذا مجبور بودند سرما و گرما را به جان بخرند، کولر و شوفاژ داریم، راحتتریم، لباسهای بهتر و کفشهای سالمتری پوشیدهایم اما آیا ترازویی هست که میزان «آرامش»مان را وزن کند؟ حتی سلامتیمان را؟ آنها کمتر عمر میکردند، بیماری، حیوانات وحشی و بلاهای طبیعی و جنگهای بین قبیلهای میانگین عمرشان را کوتاهتر میکرد و ما عمر بلندتری داریم با آلودگی هوا، استرسهای روزانه، قسط و قرضها و جنگهایی که توی مغزمان رخ میدهد، رقابتها و حسادتهای جانگاه و جعبه قرصهایی که از تراپیست گرفتهایم!
کدام یک خوشبختتریم؟ کدام یک خوشحالتریم؟ کدام یک آرامش بیشتری داریم؟ سوالهای ساده با جوابهایی به شدت عمیق هستند. امروز وقتی زرشک پلو با مرغ میخوردم به همه اینها فکر میکردم!