5 نکته درباره صدور حکم کفر برای یک روحانی که روایتی دیگر از شهادت حضرت زهرا (س) داشت: دارید با اسلام چه می کنید؟!

عصر ایران چهارشنبه 12 آذر 1404 - 14:46
از منظر شرعی، در جامعه ای که حاکم آن، مجتهد است و عنوان ولی فقیه دارد و دستگاه قضایی نیز زیر نظر او اداره می شود، نمی توان پذیرفت که فقهای دیگر در  امور عمومی جامعه مداخله کنند و مثلاً فرمان جهاد دهند یا حکم تکفیر و اعدام دیگری را صادر کنند و نظایر این ها.

عصر ایران - چندی پیش، مناظره ای علمی و دینی بین دو روحانی انجام شد و در آن، یکی از آن دو یعنی حجه الاسلام عبدالرحیم سلیمانی اردستانی ، درباره شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، دیدگاهی را مطرح کرد که چندان موافق نظر مشهور فقهای شیعه در این باره نبود. او البته استدلال های خود را هم در این باره بیان داشت و روحانی دیگر نیز جواب هایی داد که ذکر جزئیات این مباحثه علمایی، موضوع این بحث نیست.
نکته اینجاست که بعد از این مناظره علمی، عده ای نامه ای به یک روحانی سوم به نام آیت الله علیرضا سنجری اراکی نوشته و با اشاره به این مناظره چنین استفتاء کرده اند: «آیا عبدالرحیم سلیمانی اردستانی که به‌عنوان یک شیعه منکر شهادت حضرت فاطمه (س) شده و بسیاری از فضائل و ولایت مطلقه اهل البیت علیهم السلام را کاملاً رد می کند، خارج از مذهب حقه شیعه است یا حکم به مسلمانی او می کنید؟»

آیت‌الله سنجری اراکی هم چنین پاسخ داده است: «کسی که به وضوح و با علم، شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام‌ الله‌ علیها و فضائل و ولایت مطلقه اهل‌ بیت علیهم‌ السلام را انکار کند، از اصول مذهب شیعه خارج شده و حکم به کفر یا خروج از دین بر او صادق است».

سنجری اراکی و سلیمانی اردستانی

سنجری اراکی و سلیمانی اردستانی

به نظر می رسد در این باب می توان چند نکته را متذکر شد و محل تأمل جدی دانست:

1 - اگر حوزه علیمه و مذهب شیعه، در گذر سالیان و کوران حوادث، بالیده اند و مانده اند به دلیل این بود که همواره محل آزاداندیشی و نقد و نظر بوده اند. مقام معظم رهبری نیز بارها بر لزوم برگزاری کرسی های آزاد اندیشی تاکید داشته اند که البته این توصیه ایشان مغفول مانده است. شاید یکی از علت های شکل نگرفتن این کرسی ها، محدودیت هایی است که ممکن است بعد از برگزاری مناظرات و مباحثات، دامن شرکت کنندگانی که دیدگاهی خلاف نظر غالب یا حاکم را مطرح کرده اند، بگیرد و برایشان دردسرهای جدی به بار آورد.

نمونه اش همین گفت و گوی دو روحانی است که هر کدام دیدگاه های خود را بیان کرده اند و چون حرف های یکی، یه کام برخی خوش ننشسته، فوری دست به قلم شده و از فرد خاصی استفتا کرده اند که آیا او از دین و مذهب خارج شده است؟!

اگر قرار بود که در مناظرات و مباحثات فکری، همه یک حرف را بزنند که اساساً گفت و گوهای دو یا چند طرفه محلی از اعراب نداشتند و اگر قرار باشد بعد از هر گفت و گویی، عده ای بخواهند برای یک از طرف های گفت و گو، دردسر درست کنند، که باز هم محلی برای مباحثه و کرسی آزاداندیشی باقی نمی ماند.
جامعه بی گفت و گو هم هرگز روی رشد و توسعه را به خود نخواهد دید.

2 - این که آیت الله سنجری اراکی، فوراً حکم به کفر یک روحانی شیعه داده هم از عجائب روزگار است ؛ بیایید اصل را بر این بگذاریم که آنچه حجه الاسلام عبدالرحیم سلیمانی اردستانی گفته، منطبق بر واقعیت نیست. آیا جوابش این است که بگوییم حالا که تو درباره این واقعه تاریخی، نظر دیگری داری، کافر هستی و از دین خارج شده ای و باید تو را بکشیم؟ (حکم مرتد در فقه مرگ است) یا این که باید با دلیل و منطق، او را نقد کرد ولو آن که خودش هم نپذیرد؛ چرا که علاوه بر خود او، شاید دیگرانی نیز هم رأی او باشند و با استدلال های امثال آیت الله سنجری متوجه واقعیت شوند. 

یک زمانی در همین جامعه، آیت الله شهید بهشتی، حتی به کمونیست ها هم در صدا و سیما آنتن می داد و بی آن که از شنیده شدن آنها بیمناک باشد، در برابر میلیون ها ایرانی با ایشان مناظره می کرد. مردم و جوانان نیز که این سعه صدر و روشن بینی و دانش دینی را می دیدند، شیفته او و راه و روش و دین و مسلک اش می شدند.
 ولی حالا که یک روحانی، روحانی دیگری را که در یک مناظره محدود اینترنتی، حرفی خلاف مشهور زده را تکفیر می کند چه علامتی به جامعه می دهد؟ چه نوع دینی را به مردم معرفی می کند و چه تصویری از مذهب را در برابر دیدگان جوانان ترسیم می کند؟!

3 - از منظر شرعی، در جامعه ای که حاکم آن، مجتهد است و عنوان ولی فقیه دارد و دستگاه قضایی نیز زیر نظر او اداره می شود، نمی توان پذیرفت که فقهای دیگر در  امور عمومی جامعه مداخله کنند و مثلاً فرمان جهاد دهند یا حکم تکفیر و اعدام دیگری را صادر کنند و نظایر این ها. آنان، چنان چه مقلدانی داشته باشند، در حد رساله احکام فقهی شخصی می توانند فتوا دهند و نمی توانند وارد حریم حکومتی ولی فقیه شوند. 
اگر قرار باشد امور جامعه با فتواهای فقهای مختلف که هر کدام دیدگاه فقهی خودشان را دارند و در جای خود محترم اند اداره شود، آن وقت دیگر چه جایی برای قانون می ماند و چه جای برای حاکم دینی جامعه؟!

4 - آیا به عواقب فتواهای این چنینی اندیشده شده است؟ اگر فردا روزی جوانی مذهبی به خیال خود بخواهد حکم خدا را اجرا کند و تفنگ یا دشنه به دست، آن روحانی را به قتل برساند، حتماً هزینه سنگینی هم بر جمهوری اسلامی تحمیل می شود و هم بر فقه و مذهب شیعه. آیا رواست که یک اختلاف دیدگاه تاریخی را این گونه به یک هزینه بزرگ سیاسی، احتماعی و دینی تبدیل کرد؟

5 - و آیا خردمندانه تر آن نیست که طبق سیره امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری که وارد حوزه های اختلافی بین مذاهب اسلامی نمی شوند و همواره بر اشتراکات بسیار در برابر افتراقات اندک تاکید دارند، عمل شود؟ آیا صدور فتواهایی این چنین، نافی وحدتی نیست که باید بین شیعیان و اهل سنت برقرار باشد؟ به راستی با این رویکردها، آب به آسیاب که می ریزند؟ حامیان اتحاد مسلمانان یا تفرقه افکنان در امت حضرت محمّد که سلام و صلوات خدا بر او و خاندان منزهش باد!

 

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.