به گزارش مشرق، ۸۴ روز است که معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد بدون معاون اصلی اداره میشود؛ دورهای طولانی که اگرچه با حضور یک سرپرست مدیریت میشود؛ اما همچنان برای جامعه هنری، نشانهای از بلاتکلیفی و نبود تصمیم قطعی در یکی از حساسترین کرسیهای فرهنگی کشور است. جایگاهی که نقش مستقیم در سیاستگذاری، بودجهریزی و برنامهریزی بسیاری از رویدادهای هنری دارد، از موسیقی و تئاتر گرفته تا هنرهای تجسمی و جشنوارههای مهم ملی.
وجود سرپرست، طبیعتاً بخشی از امور را از توقف نجات داده، اما نمیتوان انکار کرد که «سرپرستی» هیچوقت جای «مدیریت تثبیتشده» را نمیگیرد. بسیاری از تصمیمهای کلان، نیازمند حکم قطعی و اختیار کامل مدیریتی هستند؛ اختیاراتی که معمولاً سرپرست بهدلیل موقتی بودن جایگاهش، یا نمیتواند اعمال کند یا ترجیح میدهد از آن عبور نکند. همین مسئله باعث شده فرایندهایی مثل سیاستگذاری جشنوارهها، برنامهریزی بودجه سال آینده، پاسخ به مطالبات صنفی و حتی تعیین مدیران زیرمجموعه با کندی و احتیاط پیش برود.
این خلأ طولانی، پرسش مهمی را شکل داده: چه چیزی مانع از معرفی معاون اصلی شده است؟ کمبود گزینه مناسب؟ اختلاف نظرهای درونی؟ یا اینکه انتخاب معاون هنری در اولویت مدیریت کلان فرهنگی نیست؟ نبود پاسخ رسمی، فضای حدس و گمان را بیشتر کرده و حساسیت جامعه هنری را بالا برده است.
برای هنرمندان، این ۸۴ روز بیش از آنکه یک مسئله اداری باشد، نشانهای از وضعیت فعلی مدیریت فرهنگی کشور است؛ وضعیتی که در آن هنر با مشکلات مالی، ساختاری و حمایتی روبهروست و حالا یک بلاتکلیفی مدیریتی نیز به آن اضافه شده است.
در این گزارش به سراغ این رفتیم این دوره طولانی سرپرستی چه پیامدهایی داشته، چه چیزهایی متوقف یا کند شده و جامعه هنری از مدیری که هنوز نیامده، چه انتظاری دارد.
نگاه محتاطانه یا اختلاف نظر
خلأ ۸۴روزه در معاونت هنری، سؤالی کلیدی را پیش روی فعالان فرهنگی قرار داده؛ چرا وزارت ارشاد هنوز نتوانسته فرد نهایی را منصوب کند؟ عوامل این تأخیر را میتوان در چند محور اصلی بررسی کرد؛ مجموعهای از دلایل که هرکدام بخشی از این پازل را تشکیل میدهند.
معاونت هنری جایگاهی است که با مجموعه گستردهای از ذینفعان مواجه است؛ هنرمندان، خانههای صنفی، مدیران جشنوارهها، نهادهای فرهنگی موازی و... همین تنوع سلایق سبب میشود انتخاب معاون هنری نه یک انتخاب ساده اداری، بلکه یک انتخاب حساس و حتی سیاسی باشد. شنیدههای «فرهیختگان» حاکی است که چند نام برای این صندلی مطرح شدهاند اما هنوز به جمعبندی نهایی نرسیده؛ دلیل آن هم این است که هر گزینه حامیانی دارد و از آن طرف مخالفانی جدی.
وزارت ارشاد در شرایطی قرار دارد که کوچکترین انتخاب اشتباه میتواند حاشیه و انتقاد گسترده ایجاد کند؛ خصوصاً در حوزه هنر و انتخاب معاون هنری که حساسیت و واکنشها بالاست. در چنین فضایی، وزارتخانه ترجیح میدهد زمان بیشتری صرف کند تا انتخابی کمحاشیهتر و قابل دفاعتر داشته باشد. این احتیاط، اگرچه از منظر مدیریتی قابل فهم است، اما عملاً روند تصمیمگیری را کند کرده است.
البته این را هم نمیتوان از قلم انداخت که در ماههای اخیر، تمرکز دولت و وزارت فرهنگ و ارشاد روی مسائل دیگری بوده و معاونت هنری عملاً در اولویت اصلی قرار نداشتند. برخی تحلیلگران معتقدند این تأخیر نشانهای از کمتوجهی ساختار کلان به هنر است؛ حوزهای که معمولاً آخرین سبد تصمیمگیریها را پر میکند.
وضعیت هنر در این سه ماه اخیر، از مشکلات بودجه و ساختار گرفته تا مطالبات صنفی و نارضایتیها، بسیار پیچیدهتر از گذشته شده است. طبیعی است در چنین شرایطی وزارتخانه بهدنبال گزینهای است که توان مدیریت بحران داشته باشد. مجموعه این عوامل باعث شده انتخاب معاونت هنری همچنان در هالهای از ابهام باشد!
با چه وضعیتی روبهرو هستیم؟
با وجود اینکه معاونت هنری در این مدت با «سرپرست» اداره شده، نبود یک مدیر اصلی و قطعی، فضای هنر کشور را وارد دورهای از کندی و بلاتکلیفی کرده است؛ وضعیتی که تقریباً در همه حوزهها به شکلهای مختلف خودش را نشان میدهد. نخستین اثر این خلأ، بر جریان طبیعی تصمیمگیریهاست؛ بسیاری از امور روزمره که معمولاً با امضای معاون یا تأیید نهایی او پیش میرود، این روزها یا با تأخیر انجام میشود یا اصلاً وارد چرخه بررسی نمیشود. همین موضوع باعث شده روندهایی که در تقویم هنری کشور جای ثابتی دارند؛ مثل برنامهریزی جشنوارهها، انتخاب دبیران یا هماهنگیهای کلان از زمانبندی معمول عقب بمانند.
در تئاتر، گروههای نمایشی بیش از همه از این وضعیت آسیب دیدهاند. حمایتهای تولید، هماهنگی سالنها و مسیر دریافت مجوز اجرا با تأخیر و ابهام روبهروست. همین کندی، بسیاری از گروهها را مردد کرده که آیا اصلاً برنامهریزی برای نیمه دوم سال منطقی است یا نه. تصمیمگیری سریع در تئاتر یک امر حیاتی است که در نبود یک مدیر ثابت، این سرعت به کمترین حالت ممکن میرسد.
در موسیقی نیز شرایط مشابهی دیده میشود. مجوز کنسرتها دیرتر صادر میشود، برنامهریزی جشنوارههای موسیقی در هالهای از انتظار مانده و حمایتهای مالی و صنفی که معمولاً در پایان سال به هنرمندان میرسد، در بلاتکلیفی است. موسیقی برخلاف تئاتر مستقیماً با اقتصاد و معیشت هنرمندان گره خورده، بنابراین هر روز تأخیر، پیامدی مالی برای گروهها و برگزارکنندهها دارد.
هنرهای تجسمی شاید در ظاهر کمتر به تصمیمهای روزانه وابسته باشند، اما پروژههای زیرساختی و رویدادهای ملی این حوزه نیز از بلاتکلیفی متأثر شدهاند. برنامه موزهها، خرید آثار هنری و تخصیص بودجه به گالریها یا مجموعههای دولتی، همه بدون معاون اصلی در حالت «انتظار» ماندهاند. بسیاری از گالریها نیز با احتیاط برنامهریزی میکنند؛ چون نمیدانند سیاست سال آینده چگونه خواهد بود.
در هنرهای نواحی، آیینی و سنتی، این وضعیت بیشتر خود را در «بیتوجهی» نشان داده است؛ رویدادها کمتر دیده میشوند، بودجهها دیرتر آزاد میشوند و جلسات هماندیشی کمتر از گذشته برگزار میگردند. مجموع این وضعیتها فضایی از محافظهکاری و رکود در بدنه هنر ایجاد کرده؛ مدیران میانی محتاط شدهاند، هنرمندان ناامیدتر و پروژههای بلندمدت، پشت در تصمیمهای نگرفته ماندهاند. در نهایت نبود یک معاون قطعی، هنر را متوقف نکرده، اما آن را در حالت «معلق» نگه داشته، نه جلو میرود و نه میتواند برنامهای دقیق برای آینده بنویسد.
اولویتهای مدیر بعدی چه باشد؟
این روزها چند نام بهعنوان گزینههای نهایی معاونت هنری مطرح شدهاند و به نظر میرسد یکی از آنها بیش از بقیه به مرحله انتخاب نزدیک شده است. اما فارغ از اینکه در نهایت چه کسی این صندلی را در اختیار میگیرد، سؤال اصلی این است: معاون آینده باید چه ویژگیهایی داشته باشد و با چه اولویتهایی وارد میدان شود تا بتواند این دوره بلاتکلیفی و رکود را جمع کند؟
اول و مهمتر از همه، معاون آینده باید شناخت واقعی و نه صرفاً رسمی از حوزه هنر داشته باشد. کسی که فقط از منظر اداری به این حوزه نگاه کند، در همان ماههای اول به بنبست میرسد. معاون هنری باید بدنه هنری را بشناسد، اعتماد گروههای مختلف را داشته باشد و زبان گفتوگو با هنرمندان، صنوف و مدیران میانی را بلد باشد. هنر با بخشنامه اداره نمیشود؛ با فهم، مذاکره و درک حساسیتها اداره میشود.
ویژگی مهم دیگر، قدرت تصمیمگیری و جسارت است. معاون جدید در شرایطی وارد میدان میشود که بسیاری از رویدادها عقب افتاده، پروژهها نیمهکاره مانده و مدیران میانی در انتظار تصمیم بالادستی هستند. او باید بتواند از همان هفته اول، تکلیف جشنوارهها، بودجه و اولویتها را روشن کند. دورهای که معاونت هنری برای «سازماندهی اولیه» زمان بخواهد، گذشته است؛ هنر کشور تحمل دوباره تعویق را ندارد.
از دیگر ویژگیهای ضروری، تجربه اجرایی واقعی است. معاون آینده باید کسی باشد که حداقل در یک حوزه هنری سابقه مدیریت یا فعالیت داشته باشد؛ در تئاتر کار کرده باشد، در موسیقی با سازوکار مجوز و کنسرت آشنا باشد، یا در تجسمی تجربه اجرایی داشته باشد. شخصی بیرون از میدان، بهسادگی نمیتواند گرههای درهم هنری را باز کند.
اما مهمتر از ویژگیها، اولویتهایی است که معاون آینده باید بلافاصله به سراغ آنها برود. اولین اولویت، سامان دادن به تقویم جشنوارهها و تعیین تکلیف آنها است. دومین اولویت، شفافسازی روند مجوزهاست؛ چه در موسیقی و چه در تئاتر. سومین اولویت، ایجاد توازن میان مرکز و استانهاست؛ هنرمندان خارج از تهران مدتهاست از بیتوجهی گلایه دارند. چهارمین اولویت، احیای پروژههای نیمهتمام و زیرساختهای هنری مانند سالنهای فرسوده، موزهها و خانههای هنرمندان است.
شاید مهمترین نیاز این روزها، بازسازی اعتماد است؛ معاون آینده باید گفتوگو را به صحنه هنر برگرداند؛ جلسات صنفی منظم، مشورت با بدنه حرفهای، شنیدن اعتراضها و تبدیل آنها به تصمیم. بدنه هنر امروز بیش از هر چیز دنبال مدیری است که «حاضر باشد کنارشان بایستد» نه صرفاً دستور بدهد.
در نهایت؛ معاون هنری آینده اگر میخواهد موفق باشد، باید هم «بلدِ هنر» باشد، هم «بلدِ مدیریت» و از همان روز اول، با برنامه روشن وارد میدان شود.












