همشهری آنلاین- زهرا رفیعی: چند سالی میشود که درخت «شکسته و افتاده» عامل آتش سوزی در جنگلهای هیرکانی معرفی میشود؛ درست از زمانی که طرح تنفس جنگل پس از سالها بهرهبرداری یکطرفه از جنگل، اجرایی شد؛ همین شده است که عدهای به دنبال برداشت درختان شکسته و افتاده از بستر جنگل هستند و این موضوع را به برنامه هفتم توسعه هم کشاندهاند.
تبصره ۱ماده ۳۶ برنامه هفتم توسعه
«برداشت درختان ریشهکن، شکسته و افتاده تجمعی ناشی از بروز عوامل طبیعی (طوفان، سیل، برف سنگین، لغزش و رانش وسیع) و آفت زده غیرقابل احیای جنگلها (خارج از مدیریت شهرداریها) و همچنین درختان خطرساز در حاشیه جادههای جنگلی و پارکهای جنگلی فقط توسط سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور با تایید رئیس سازمان مزبور انجام میشود.»
آدرس اشتباه ندهیم
مدیران سازمان منابع طبیعی در دولت پیشین و مدیران سازمان حفاظت محیطزیست در همه ادوار، مخالف اجرایی شدن این بخش از قانون هستند چون ایده عاملیت درختان شکسته افتاده در آتشسوزیها را فاقد توجیه فنی و کارشناسی میدانند؛ برداشت درختان شکسته و افتاده آدرس اشتباه دادن است.
هادی کیادلیری بارها گفته است که برداشت درختان شکسته و افتاده در جنگلهای شمال نه تنها توجیه فنی و اکولوژیک ندارد، بلکه میتواند زمینهساز گسترش قاچاق چوب شود. به گفته معاون آموزش و مشارکتهای مردمی سازمان حفاظت محیط زیست، چوبهای شکسته حاشیه جادهها از نظر حجم و کیفیت نقشی در تأمین نیاز کشور ندارند و استناد به خطر آتشسوزی یا آفتزدگی نیز علمی نیست، زیرا این درختان بخشی از چرخه طبیعی جنگل و زیستگاه گونههای مفید هستند. مدرس دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه آزاد هشدار میدهد که ابهام در مفاهیمی مانند «درخت خطرساز» راه را برای برداشتهای غیرقانونی باز میکند و تأکید دارد هر تصمیمی باید مبتنی بر ارزیابی دقیق کارشناسی باشد.
بر اساس آمارهای سازمان منابع طبیعی از میزان برداشت چوبی از جنگلهای کشور از ۶.۵ میلیون متر مکعب چوب مورد نیاز کشور فقط حدود ۵۰۰ هزار متر مکعب آن در سالهای اخیر از جنگلها استفاده شده و این مقدار معادل با ۱۰ درصد چوب کشور است. با این تفاسیر آیا کل بهرهبرداری از درختان شکسته و افتاده که کیفیت چندانی هم ندارند و به لحاظ اکولوژیکی نیز باید مقداری از آن در جنگلها باقی بماند، مقدار قابل توجهی میشود که ما از مشکلاتی همچون چرای بیرویه دام، تجاوزهای بیشمار، زباله، آتشسوزی و تغییر کاربری چشمپوشی کنیم و تمام انرژی خود را صرف درختانی کنیم که ارزش مادی ندارند؟ مگر اینکه به دنبال گشایش راهی برای چنگاندازی بیشتر این منابع باشیم.
۶ دهه برداشت، جادهسازی و واگذاری بدون نظارت
سهیل اولادزاد، فعال محیطزیست هم در گفت و گو با همشهری میگوید: بهرهبرداری از درختان شکسته افتاده در برنامه هفتم توسعه و حتی «طرح تنفس جنگل»، همراه با ضمانتهای اجرایی بوده که هیچ کدام تا کنون عملی نشده است. جنگل بعد از طرح تنفس به حال خود رها شده است. در دهه ۴۰ نیز طرح «جنگلداری» با هدف بهرهبرداری و مدیریت جنگل مطرح شد. بر اساس این طرح شرکتهای تولید کننده چوب و کاغذ، کارتن و ... برای دسترسی کامیونها و بولدزرهایشان به درختان بیش از ۶ هزار کیلومتر جاده جنگلی با عرض حداقل ۶ متر ساختند، این مستلزم قطع همه درختان در مسیر جاده بود. در منطقه حفاظت شده «بولا» بین ساری و سوادکوه که یکی از بکرترین مناطق هیرکانی است، سه جاده به موازات هم در دل جنگل کشیدهاند هر کدام ۵۰ کیلومتر. هیچ نظارتی در این سالها روی آنها نبوده است. در آن زمان قرار بود که علاوه بر جنگلهایی که بهرهبرداری میکنند، جنگل نیز بسازند. یعنی با گونههای بومی بخشهای دیگر را احیا کنند.
بیشتر بخوانید:
وابستگی حیات جنگل ها به درختان شکسته و افتاده
آفت در جنگلهای شمال قد میکشد
آفت دامن 600 هکتار از جنگل های هیرکانی را گرفت
از معدنکاوری در هیرکانی تا دامسراهایی که به نسل بعد به ارث رسیده است
او با اشاره به اینکه جنگلکاری با موضوع زراعت چوب که سالها بعد مطرح شد به کلی فرق میکند، میگوید: جنگلها را پارسلبندی (بخشبندی زمین) کردند که بخشهای مخروبه جنگلها را در ازای میزان بهرهبرداری احیا کنند، اما هیچ یک از برنامههای احیا را اجرایی نکردند به طوری که طبق ارائههای مسئولان وقت از زمان اجرای طرح جنگلداری در دهه ۴۰ تا سال ۹۶ که طرح تنفس اجرایی شد، سالانه متوسط یکمیلیون متر مکعب چوب از هیرکانی برداشت کردهاند و در عوض به جای درختان بومی، کاج، اقاقیا و سایر گونههای مهاجم را کاشتند. در نتیجه، ترکیب خاک و پوشش گیاهی جنگلهای هیرکانی از بین رفته است و با ورود آفات مربوط به درختان جدید، برخی گونهها مانند ممرز و شمشاد به شدت در معرض نابودی قرار گرفتهاند. اهمالکاری دیگری مانند درجهبندی جنگلها باعث شد جنگلهای درجه چهار را به اسم بوتهزار در اختیار معدنکاران بگذارند. ما شاهد بودیم که در طرح جنگلداری، اراضی زیادی برای پرورش مرغ، مرغ مادر و دامپروری به افراد واگذار کردند. جنگلها که بیتالمال و متعلق به همه مردم ایران است این چنین واگذار شده است. حتی دامسراهای سنتی را مردم گرفتهاند و برای خود جاده اختصاصی احداث کردهاند و اراضی جنگلی را که متعلق به همه مردم ایران است را به ارث هم گذاشتهاند. در منطقه بندپی، «طرح خروج دام» در مناطقی که به امانت در اختیار دامداران سنتی بود اجرا نکردند. جنگل به طور معمول با قاچاقچی و ویلاساز و طرح توسعهای و طرح گردشگری دست به گریبان است، کسانی که به دنبال برداشت چوب شکسته و افتاده هستند. اصلا بیایند بگویند چه به جنگلهای هیرکانی در این ۶۰ سال اضافه کردهاند که همچنان میخواهند از آن بهرهبرداری کنند؟
سهیل اولادزاد در مهار چند آتشسوزی در مازندران حضور داشته است و معتقد است: کمترین عاملیت در آتشسوزی را درختان شکسته و افتاده دارند. مناطق بسیار زیادی از جنگلهای آتش گرفته وجود دارند که اصلا هیچ درخت شکسته افتادهای در آن نیست؛ حتی منطقه گردشگری یا دامسرا هم نیست. منطقهای کاملا بکر که حتی نزدیک روستاها هم نیست تا بگوییم افراد به دنبال الحاق جنگل به اراضی شخصی خود هستند. وقتی پس از این آتش سوزیهایی که عمدتا در پای قلهها رخ داده، یک عده بر طبل بهرهبرداری از درختان شکسته افتاده میزنند، باید بر اصرار آنها شک کرد. این شائبه در ذهن مردم ایجاد شده است که چرا نقاط بیارتباط با هم و بدون رهگذر آتش گرفته است. دسترسی به این مناطق عمدتا صخرهای و صعب العبور است و آتش در حالی میتواند در آنجا گسترش بیابد که تاج یک درخت سوخته باشد و به منطقهای دیگر گسترش یابد. الگوی آتشسوزی در گلستان، الیت و سوادکوه یکسان و مشکوک است.
اولین تصاویر از الیت آرام و خاموش | ویدئو
آتش جنگل الیت بالاخره خاموش شد
او معتقد است جنگل الیت اگر یکسال دیگر هم در آتش میسوخت به کابوسی که سازمان منابع طبیعی و شرکتهای برداشت چوب در این ۶۰ سال بر سر هیرکانی آوردند نزدیک هم نمیشد. سهیل اولادزاد، فعال محیط زیست میگوید: جنگلهای هیرکانی بیش از ۳ میلیون هکتار بود و در این سالها به ۱.۹ میلیون هکتار رسیده است. عمده این کاهش ناشی از عملکرد شرکتهای بهرهبردار بوده است. سازمانی که جنگل را به متر مکعب میزان چوب میسنجد، با ما محیط زیستیها که حتی یک سنگ را درون جنگل موثر در اکوسیستم زندهاش میدانیم، متفاوت است. ما در مورد جنگل طبیعی حرف میزنیم که باستانی و چند میلیون ساله است و تنوع زیستی بسیار بالایی دارد. وظیفه دولت حفظ این اکوسیستم است. هیرکانی مثل جنگلهای دستکاشت چند ساله اروپا نیست و ما نمیتوانیم به اسم مشکلات اقتصادی چوب حراج به آن بزنیم.
همدلی برای هیرکانی
سهیل اولادزاد به تجربه آتش سوزی اخیر در جنگلهای هیرکانی سوادکوه اشاره میکند و میگوید: در آتش اخیر از سراسر کشور نیروهای مردمی برای اطفاء حریق راهی هیرکانی شدند. یک روز از روزهای طولانی اطفاء، یک شاخهروییده از پایۀ درخت راش را دیدیم که در حال سوختن بود. اره برقی نداشتیم آن یک تنه مجزا را قطع کنیم. بچهها با تبر روی آن میزدند و ممکن بود هر آن روی سرشان بیفتد، ولی حاضر نبودند که درخت در حال سوختن را رها کنند؛ میگفتند ما حاضریم بمیریم ولی بقیه درخت نسوزد. مطمئنم در گلستان و الیت هم اوضاع همین بوده است. به همین دلیل معتقدیم که مردم حاضر نیستند که به خاطر سود یک عده حتی یک درخت از دل هیرکانی کم شود. همین موجب شده است که روستاییان داوطلبانه و خودجوش گشت و پایش راه انداختهاند و مواظبند کسی آتش روشن نکند. مردم ایران خشک شدن دریاچه ارومیه را دیدهاند و حالا خط قرمزشان جنگلهای هیرکانی است. مردم امروز بسیار هوشیارترند و فقط منافع ملی برایشان مهم است.












