همشهری آنلاین- سحرجعفریانعصر: برای خیرالنسای پاکضمیر(کتاب خیرالنسا)، سیزیف خسته، ژانوالژان لوتی، تنتن ماجراجو، رستم اژدهاکش، گلمحمد عاشقپیشه (کلیدر)، مارگاریتای مرشددوست، کالفیلد قهرمان ناتوردشت، اِلا روبینشتاین صوفی شده، هریپاتر سوررئال، داییجان ناپلئون دشمنهراس و برای هزاران هزار شخصیت اصلی و فرعی داستانهای معروف و کتابهای کمتیراژ ایران و جهان جا بود. اما ناگهان سروکله گلدانهای کوچک، صنایعدستی، دستسازههای نقره، بشقاب و لیوان، کیف و کولهپشتی و نوشتافزارهای فانتزی میانشان پیدا شد. تازهچیدهشدهها با آنکه بیتناسب با الگوی کتابفروشیها بودند اما اغلب نگاه مشتریان کتاب را میدزدیدند و خوب به فروش میرسیدند، از اینرو شمارشان بیشتر و بیشتر شد. حالا ماگهای گوناگون روی مجلدهای گالینگور آثار برتر جهانی جا میگیرند، کتابهای پرفروش از میان کیسههای پارچهای دستدوز نمایان میشوند، مداد و خودکار و دفترهای آنچنانی کنار چندجلدیهای نفیس بهچشم میآیند و زیورآلات مسی و نقرهای نیز لابهلای تازههای نشر چیدمان میشوند. این داستان تصرف عدوانی کتاب و کتابفروشیهاست.

بیشتر خنزرپنزر و کمی کتابهای فاخر
لوازم جانبی برای فروش حالا به بخش جدانشدنی کتابفروشیها و حتی فروشگاههای زنجیرهای کتاب تبدیل شدهاند، مثل داروخانهها که قفسههایشان را محصولات بهداشتی و آرایشی گرفتهاند: «دیگر معلوم نیست مشتریها بهخاطر خرید کتاب میآیند کتابفروشی یا لوازم دکوری و فانتزی...» این را نگار یکی از فروشندگان کتابفروشیای بزرگ در مرکز شهر میگوید. بهگفته او «تا همین ۴-۳سال پیش فروش کتاب با اختلاف کمی، بیشتر از لوازم جانبی بود اما این روزها انگار به فروش برابر رسیدهاند. همانقدر که کتاب فروخته میشود نشانهگذاری کتاب، شمع و زیرفنجانی هم مشتری دارد. گاهی در مناسبتهای شخصی یا عمومی پاخور کتابفروشیمان از همین خنزرپنزرهای شیک است.» مشتریانی که در قسمت عرضه لوازم جانبی و وسایل تزئینی کتابفروشی محل کار نگار مشغول انتخابند، شاهدانی از غیب هستند که گفتههای او را تأیید میکنند چون تعدادشان بیشتر از مشتریانی است که مقابل قفسههای کتاب همان کتابفروشی ایستادهاند.
ایبوک و اُفستهای ارزان
مقابل قفسه مربوط به کتابهای ادبیــات کلاسیــک جهــان اینپاوآنپا میکنند؛ ٣دختر جوانی که از قرار، دانشجوی ترم اولی رشته زبان و ادبیات فارسیاند. دستکم ۵-۴کتاب در قفسه، دل هر یک از دختران را برده اما وقتی چشمشان به قیمت کتابها میافتد دلدادگی یادشان میرود. یسنا، یکی از دختران است که برای دلخوشی خود و دوستانش بلندبلند میگوید: «بهنظرم بیخودی گران هستند بچهها... یک روز میرویم انقلاب و نسخه افستشان را میخریم یا اصلا از نسخه ایبوک (کتاب الکترونیکی) استفاده میکنیم.» آیدا به ناچار پی حرف یسنا را میگیرد: «شاید نسخههای چاپی کتابها، تافته جدابافتهای باشند اما نسخههای افست و پیدیافشان هم بد نیست...ارزان است و میشود با باقی پولش از آن چیزهای جینگول مینگول خرید.»

وقتگذرانی و خرید دکوری
انگار کتابها عادت دارند به حاشیهنشینی در خانهشان. روزگاری بود که بابت کتابهای کنکوری و کمکآموزشی جایشان تنگ بود و حالا هم که لوازمتزئینی در کتابفروشیها عاجنشینی میکنند. محمد، صندوقدار کهنهکار یکی از فروشگاههای زنجیرهای کتاب است: «یادم هست یک زمانی مشتریها با چند جلد کتاب از فروشگاه خارج میشدند. کاغذ که گران شد طرح اقساطی بعضی کتابهای ویژه باشگاه مشتریان و یا جشنهای رونمایی، امضا و جمعخوانی برگزار کردیم اما فایدهای نداشت. تکثیر غیرقانونی کتابهای خاص و نایاب، فروش کتابهای دستدوم، دستفروشی کتاب و همه و همه دست بهدست هم دادند تا وضع همینی شود که میبینید؛ مشتریها اغلب برای وقتگذرانی و خرید لوازم دکوری میآیند به کتابفروشی.» دوروبر صندوقش شلوغ است از چند مدل ماگ، شمع و استیکرهای رویخچالی و ظرفهای شیشهای رنگی و یک گلدان چوبی با شاخهای پتوس.

میانبری برای جبران هزینهها
«همهش تقصیر کتابنخوانهاست.» این را بارانا میگوید که پشت میز ۲نفره کافهکتابی معروف نشسته و مشتری ثابت کافهکتاب است: «وقتی کاغذ از بندی ۱۰۰یا۲۰۰هزار تومان برسد به ۲تا۳میلیون تومان و کاغذ یارانهای هم حذف شود، ناشر و کتابفروش چارهای ندارد جز جبران کاهش فروش با عرضه چیزهایی که مشتری میپسندد.» ناگفته نماند که جذابیتهای بصری بخش صنایعدستی و لوازم تزئینی و جانبی نیز علت دیگر «همزیستی کتاب و کالاهای لوکس» است. کمی دورتر از بارانا روی قفسههای پروپیمان قسمت کتابفروشی کافهکتاب، پوستر «حراجکتاب» چسباندهاند. توجه چند مشتری یا کتابخوان به آن جلب شده: «تخفیف این هفته برای همه کتابهاست؟» مسئول فروش نیز سرگرم بازارگرمی است: «تخفیف این هفته، قیمت همه کتابها را آتیش زده؛ از ۳۰تا ۶۰درصد تخفیف...» با این حال، بخش فروش لوازم تزئینی، صنایعدستی و... شلوغتر است حتی بدون پوستر تخفیف و بازارگرمی فروشندگانش.











