به گزارش خبرآنلاین، «سید احمد سجادی» کارشناس مسائل افغانستان نوشت: در روزهایی که تنش میان کابل و اسلامآباد به یکی از مهمترین چالشهای امنیتی منطقه تبدیل شده، منابعی به رسانه های افغانستان خبر دادهاند که عربستان سعودی آمادگی خود را برای میانجیگری میان طالبان و پاکستان اعلام کرده است؛ اقدامی که اگرچه غافلگیرکننده نیست، اما نشاندهنده تغییراتی چشمگیر در نقشه دیپلماسی منطقهای است.
بنا بر گزارش تسنیم، این تحولات در پی آن صورت میگیرد که ایران نیز پیشتر طرح برگزاری یک نشست منطقهای را برای بررسی تنش میان دو کشور مطرح کرده بود؛ طرحی که تهران امیدوار است بتواند از طریق آن نقش فعالتری در مدیریت بحرانهای پیرامونی خود ایفا کند. اکنون با ورود عربستان و احتمال ورود ترکیه، این پرونده به عرصه رقابت و همکاری همزمان سه قدرت مهم اسلامی تبدیل شده است.
به نظر می رسد که ریاض قصد دارد نقش فعالتری در نزدیککردن دیدگاههای کابل و اسلامآباد ایفا کند و انتظار میرود از دو طرف بخواهد اختلافاتشان را از راه گفتوگو حل کنند. این در حالی است که یک هیئت بلندپایه از ترکیه نیز قرار است هفته آینده به پاکستان سفر کند تا در مورد راههای کاهش تنش با طالبان رایزنی انجام دهد. ترکیه از سالها پیش روابط امنیتی و نظامی نزدیکی با پاکستان داشته و تلاش میکند در کنار قطر، نقش میانجیگر سنتی خود را در پرونده افغانستان حفظ کند.
با اینحال، فشارهای امنیتی، افزایش حملات در مناطق قبایلی پاکستان و بستهشدن مرزها، فضای مذاکرات پیشین را مختل کرده و میانجیگریهای قبلی قطر و ترکیه نیز نتیجه ملموسی در پی نداشته است.
ریشههای تنش موجود به چند عامل اساسی بازمیگردد:
نخست، افزایش حملات در داخل پاکستان است که اسلامآباد آن را به «پناه گرفتن عناصر تحریک طالبان پاکستان (تی تی پی) در خاک افغانستان» نسبت میدهد. طالبان افغانستان این ادعا را رد میکنند، اما پاکستان معتقد است کابل میتواند علیه تی تی پی اقدامات بیشتری انجام دهد.
دوم، اختلاف بر سر مدیریت مرزها و ادعاهای تاریخی درباره خط دیورند است؛ موضوعی که از زمان تأسیس پاکستان تا امروز بارها به منبع بیاعتمادی میان دو طرف تبدیل شده است.
سوم، مسائل اقتصادی و تجارت مرزی است که با بستهشدن گذرگاهها، فشار قابل توجهی بر اقتصاد افغانستان وارد کرده و نارضایتی بازرگانان و ساکنان مناطق مرزی را افزایش داده است.
ورود همزمان ایران، عربستان سعودی و ترکیه نشان میدهد که این بحران صرفاً یک اختلاف دوجانبه نیست، بلکه به یک پرونده امنیتی منطقهای تبدیل شده است. هر سه کشور انگیزههای خاص خود را برای حضور در این پرونده دارند.
برای ایران، بحران مرزی کابل–اسلامآباد تهدیدی برای امنیت شرق کشور است و تهران تلاش میکند یک چارچوب امنیت منطقهای مستقل از قدرتهای فرامنطقهای طراحی کند. عربستان سعودی نیز با در نظر گرفتن روابط استراتژیک با پاکستان و تلاش برای بازیابی نقش میانجیگر در منطقه، به دنبال نفوذ بیشتر در تحولات افغانستان است؛ بهویژه پس از آن که قطر نقش محوری در مذاکرات طالبان–آمریکا به دست آورد. ترکیه نیز که در سالهای اخیر سیاست «دیپلماسی فعال» را پیگیری میکند، ورود به این بحران را فرصتی برای تقویت نقش خود در جهان اسلام میبیند.
برای افغانستان و پاکستان، پیام ورود این سه قدرت روشن است: روند مدیریت اختلافات به مرحلهای رسیده که بدون میانجیگری خارجی، احتمال مهار بحران کاهش مییابد. با اینحال، موفقیت این تلاشهای دیپلماتیک به عوامل مهمی بستگی دارد. از جمله، میزان تمایل طالبان به کاهش تنش، سطح فشارهای امنیتی داخل پاکستان و توانایی سه قدرت منطقهای برای هماهنگی با یکدیگر بدون تبدیل شدن این پرونده به عرصه رقابت ژئوپولیتیکی.
سناریوهای پیش رو
در بهترین حالت، میانجیگری تهران–ریاض–آنکارا میتواند به گشایش مرزها، کاهش حملات و ازسرگیری کانالهای ارتباطی منجر شود؛ امری که برای ثبات اقتصادی افغانستان و کنترل بحران امنیتی پاکستان ضروری است. اما در سناریوی بدبینانه، این تلاشها ممکن است به دلیل بیاعتمادی عمیق طرفین، رقابتهای سیاسی میان میانجیها، و نبود سازوکار رسمی دیپلماتیک از سوی طالبان، به نتیجه نرسد. در چنین حالتی، منطقه با خطر تشدید درگیری، افزایش حملات در دو سوی مرز و حتی گسترش رقابتهای نیابتی مواجه خواهد شد.
با این وجود، ورود همزمان سه قدرت منطقهای امیدواریهایی تازه ایجاد کرده است. اگر این تلاشها بهجای رقابت، بر همکاری متمرکز شود، بحران کابل–اسلامآباد میتواند نخستین پروندهای باشد که در آن یک مدل جدید از همکاری امنیتی منطقهای شکل میگیرد؛ مدلی که در بلندمدت میتواند به کاهش تنشها در جنوب و غرب آسیا کمک کند.
315












