محمدصادق جعفری، در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره پنجمین سوگواره «یاس یاسین» همزمان با ایام فاطمیه (س) در خوانسار اظهار کرد: در این سوگواره، وقایع مرتبط با زندگی حضرت زهرا (س) در قالب تصویرو با روایت راویان به تصویر کشیده میشود.بازدید از کوچههای مدینه، قبر مطهر پیامبر (ص)، منزل حضرت رسول (ص)، قبرستان بقیع، غرفه کودکان و بخش عکاسی از جمله بخشهای این سوگواره است که همراه با سخنرانی و روضهخوانی برگزار میشود.
براساس نقلهای تاریخی، مشرکان در عصر جاهلی به دلیل نداشتن فرزند پسر برای پیامبر اکرم (ص) طعنه میزدند. وی افزود: در آن دوران، دختران در فرهنگ جاهلی جایگاهی نداشتند و بسیاری از آنان حتی زندهبهگور میشدند. در چنین فضایی، خداوند سوره کوثر را نازل کرد و «کوثر» را به عنوان خیر فراوان و همچنین تداوم نسل پیامبر از طریق حضرت فاطمه (س) معرفی فرمود.
جعفری تصریح کرد: بر اساس منابع تاریخی، زمانی که حضرت خدیجه (س) باردار حضرت زهرا (س) بود، زنان مکه به دلیل حسادت و دشمنی حاضر به همراهی و یاری او نشدند. وی گفت: در هنگام ولادت نیز پیامبر اکرم (ص) برای کمک گرفتن از زنان قابل آن زمان اقدام کردند که آنان نیز از حضور امتناع کردند.
مسئول بخش راوی سوگواره افزود: طبق نقلهای اسلامی، در لحظه ولادت حضرت زهرا (س)، چهار بانوی بهشتی به نامهای آسیه، مریم، حوّا و کلثوم به عنوان نمایندگان الهی بر حضرت خدیجه (س) ظاهر شده و او را در این رویداد یاری دادند.
جعفری بیان کرد: در روایتها آمده است که ولادت حضرت زهرا (س) در نهایت طهارت و پاکیزگی رخ داد و از وجود مبارک ایشان نوری منتشر بود. وی توضیح داد: این مجموعه روایتها بخشی از محتوای ارائهشده در سوگواره است که برای معرفی جنبههایی از زندگی حضرت زهرا (س) بازخوانی میشود.

وی با اشاره به زندگی حضرت زهرا (س) و اهمیت شناخت والدین این بانو، تصریح کرد: برای درک شخصیت والای حضرت زهرا (س) باید به پدر و مادر ایشان توجه کنیم. پدر ایشان، پیامبر اکرم (ص) نبی خاتم، همگان میشناسند و مادر ایشان، حضرت خدیجه کبری (س)، بانویی بود که در شکوه، مکنت مالی و اعتبار در مکه بینظیر بود. کاروانهای تجاری مهم از شامات و سرزمینهای مختلف با مدیریت خدیجه کبری تجارت میکردند.
جعفری ادامه داد: در لحظات پایانی عمر حضرت خدیجه کبری، وقتی هنوز حضرت زهرا (س) حدود چهار یا پنج سال داشتند، به عنوان واسطه عمل کرد و درخواست کرد که مادرشان با عبای پیامبر کفن شود. پیامبر اکرم (ص) این امر را پذیرفتند و همان لحظه جبرئیل نازل شد و پیام خداوند برای خدیجه کبری آورد: خداوند از تو راضی است و تو نیز از خدا راضی هستی؟
وی افزود: کفن بهشتی برای حضرت خدیجه کبری فرستاده شد و ایشان با این کفن به خاک سپرده شدند؛ اتفاقی که نشاندهنده جایگاه ویژه و نزدیکی خدیجه کبری با خداوند متعال است و نمونهای کمنظیر در تاریخ زندگی زنان میباشد.

وی با اشاره به وقایع زندگی حضرت فاطمه زهرا (س) و شب عروسی ایشان گفت: برای هر خانمی شب عروسی یکی از مهمترین و خاصترین روزهای زندگی است، اما شب عروسی حضرت فاطمه زهرا (س) با رفتارهای نیکوکارانه ایشان و پیامبر اکرم (ص) عجین بود.
پیامبر اکرم (ص) لباسی نو برای حضرت زهرا (س) تهیه کرده بودند تا در شب عروسی بپوشند، اما پیش از مراسم، فقیری بر در خانه آمد و درخواست کمک کرد. آنچه در منزل بود تنها همان لباس نو بود. پیامبر اکرم با نگاه به ارزش انسانیت و کمک به مستمند، لباس نو را به فقیر دادند و لباس کهنه را بر تن حضرت زهرا (س) کردند.
به گفته وی: در آن زمان، لباسها کالاهای ارزشمند و دستساز بودند و تولید آن به آسانی امروز نبود؛ هر جامه با زحمت فراوان و با تلاش شخصی تهیه میشد. این اقدام پیامبر و حضرت زهرا (س) نشاندهنده اهمیت کرم، سخاوت و توجه به نیازمندان حتی در لحظات خاص زندگی است.
وی ادامه داد: این رفتار نمونهای از اخلاق نیکو و انساندوستی است که باید برای نسل امروز الگو قرار گیرد و نشان میدهد که لطف و کرم حضرت فاطمه زهرا (س) محدود به مناسبتها و مناسبات شخصی نبود و همواره در خدمت دیگران بود.

وی خاطرنشان کرد: روزی پیامبر اکرم (ص) هنگام ورود به خانه فرمودند که در بدنشان احساس ضعف دارند و خواستار عبای مخصوص خود شدند. حضرت زهرا (س) عبای پدر را آوردند و در همین لحظات، امام حسن (ع)، امام حسین (ع) و امیرالمؤمنین (ع) نیز حضور یافتند و خانواده در کنار یکدیگر جمع شدند. پیامبر اکرم (ص) دست به دعا برداشت و از خداوند درخواست کرد تا صلوات، رحمت، برکت و مغفرت خود را بر این خاندان نازل فرماید.
وی ادامه داد: جبرئیل از آسمان نازل شد و پیام خداوند را به پیامبر رساند: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل بیت وطهرکم تطهیرا»؛ یعنی خداوند اراده کرده است تا از اهل بیت پیامبر هرگونه پلیدی و رجس را تا ابد دور کند. این پیام به اثبات حقانیت شیعه و تصدیق طهارت و عصمت اهل بیت تا روز قیامت است و سندی الهی برای پیروان آنان محسوب میشود.
جعفری یادآور شد: این واقعه که به ماجرای حدیث کسا و آیه تطهیر معروف است، یکی از مهمترین رویدادهایی است که مکتب فکری شیعه را شکل داده و جایگاه اهل بیت (ع) را در هدایت جامعه مشخص میکند. این اطلاع الهی، تضمینی برای پاکی، عصمت و راهنمایی آنان برای پیروانشان ا ست.

جعفری ادامه داد: سال آخر عمر پیامبر، ایشان به قصد حج حرکت کردند و در مسیر، بارها بر جانشینی علی (ع) تأکید کردند تا هیچکس پس از وفاتشان نتواند این حق را نادیده بگیرد. منافقین و مشرکین که از صداقت پیامبر آگاه بودند، برای مقابله با این اعلامیه الهی، در کنار کعبه پیماننامهای نوشتند تا از خلافت علی (ع) جلوگیری کنند. اما سفر حج با موفقیت انجام شد و مردم به مدینه بازگشتند.
وی گفت: در مسیر بازگشت، پیامبر اکرم در صحرای سوزان خم، جایی که برکهای در کنار آن بود، جمعیت عظیمی حدود ۱۲۴ هزار نفر را گرد هم آوردند و خطبه خواندند.
در این خطبه، پیامبر به صورت رسمی اعلام کردند: من کنت مولاه فهذا علی مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه؛ یعنی هر کس من مولای او هستم، علی نیز مولای اوست و خداوند دوستان علی را دوست بدارد و دشمنان او را دشمن.
به گفته وی: این اعلامیه که به غدیر خم مشهور است، اسناد روشنی برای جانشینی امیرالمؤمنین (ع) و حقانیت اهل بیت پیامبر ارائه میدهد و نقش تاریخی آن در تثبیت مکتب شیعه و هدایت جامعه اسلامی بینظیر است. پس از این واقعه، منافقین و سران برخی گروهها تلاش کردند با وعده و تطمیع افراد، نقشههای خود را عملی کنند، اما موفق نشدند.

وی ادامه داد: بر اساس نقلهای تاریخی موجود، گروهی از منافقان که از آغاز بعثت پیامبر با ایشان دشمنی پنهان داشتند، در سالهای پایانی عمر رسول خدا نقشهای برای حذف ایشان طراحی کردند. این گروه که در ماجرای صحیفه نیز نقش داشتند، با هدف جلوگیری از رسیدن خلافت به امیرالمؤمنین علی (ع)، به دنبال حذف بیسروصدای پیامبر بودند.
وی بیان کرد: نقلهای مختلفی درباره نحوه وفات پیامبر در منابع اهل سنت وجود دارد؛ از جمله داستان مسموم شدن چهار سال پیش از رحلت در خیبر. اما این روایت از نظر عقل و شواهد تاریخی قابل پذیرش نیست؛ زیرا چگونه ممکن است سم سالها بدون هیچ نشانهای در بدن باقی بماند و ناگهان اثر کند؟
وی گفت: بنابر دیدگاه شیعه، شهادت پیامبر اکرم در ادامه همان توطئه منافقان و مشرکان رخ داد و سم توسط افرادی ریخته شد که کمتر کسی به آنها ظن داشت؛ دو زن از خاندان سران منافقین که به مصلحت سیاسی با پیامبر ازدواج داده شده بودند. پیامبر پس از مسمومیت به بستر بیماری افتاد و در واپسین لحظات عمر، درخواست قلم و دوات کردند تا موضوع جانشینی امیرالمؤمنین (ع) را مکتوب کنند.
این راوی تصریح کرد: با وجود اینکه برآورده کردن خواسته فرد بیمار امری بدیهی است، در حضور پیامبر آشوبی ایجاد شد و یکی از افراد با جسارت بیسابقهای گفت: این مرد هذیان میگوید. پیامبر پس از این جسارت، فرمان دادند افراد حاضر اتاق را ترک کنند و همان روز به شهادت رسیدند.
وی شهادت پیامبر را نقطه آغاز تمام مصائب اهلبیت دانست و گفت: اگر پیامبر در میان امت باقی میماند و جریان خلافت مطابق خواست الهی به امیرالمؤمنین سپرده میشد، هیچیک از حوادث تلخ پس از آن رخ نمیداد. از نگاه شیعه، شهادت پیامبر نه تنها کمتر از دیگر مصائب نیست، بلکه ریشه همه آنهاست.

در ادامه بازدید از بخشهای مختلف این مجموعه، روایتگر سوگواره توضیح داد: که از این بخش به بعد، مسیر به فضای روایی و تجسمی ماجرای شهادت حضرت زهرا (س) وارد میشود؛ فضایی که در آن وقایع قبل و بعد از شهادت صدیقه طاهره با بازسازی تاریخی به نمایش درآمده است.
وی با اشاره به نقش ماجرای «صحیفه» در رویدادهای پس از رحلت پیامبر (ص) گفت: بر اساس نقلهای تاریخی شیعه، پس از شهادت پیامبر اکرم، نخستین مرحله از نقشه طراحان صحیفه تحقق یافت؛ یعنی حذف پیامبر و دور کردن جامعه از مسیر اصلی خلافت. مرحله بعدی این جریان جلوگیری از بیعت مردم با امیرالمؤمنین (ع) بود.
در این بخش از سوگواره، کوچههای مدینه عصر رحلت پیامبر بازسازی شده است. راوی ادامه داد: با رحلت پیامبر، امیرالمؤمنین (ع) مشغول غسل و کفن رسول خدا بود. گروهی از منافقان برای جلوگیری از مراجعه مردم به خانه حضرت علی (ع) و بیعت با ایشان، در کنار خانه پیامبر غوغا به پا کردند. یکی از آنها با فریاد اعلام کرد که پیامبر از دنیا نرفته تا کسی جرئت ورود به خانه را نداشته باشد. این رفتار به این دلیل بود که ابوبکر هنوز در مدینه حضور نداشت و باید زمان خریده میشد.
به گفته راوی، پس از رسیدن ابوبکر به مدینه، جریان صحیفه یاران خود را فراخواند و همگی در «سقیفه بنیساعده» گرد آمدند؛ جایی که بهصورت سنتی محل تجمع و مشورت قبایل بوده است.
وی افزود: در سقیفه میان مهاجرین و انصار درباره انتخاب جانشین پیامبر اختلاف ایجاد شد. انصار میگفتند خلیفه باید از ما باشد و مهاجرین نیز مدعی بودند که این جایگاه باید به آنها برسد. در نهایت با اصرار و فشار جریان صحیفه، بیعت با ابوبکر صورت گرفت.
راوی این رویداد را «کودتایی سازمانیافته» خواند و گفت: در منابع تاریخی آمده است که برای تثبیت بیعت، از قبیله بنیاسلم استفاده شد؛ قبیلهای که به راهزنی شهرت داشت و حضور نظامی آنها در مدینه موجب ارعاب مردم میشد. این نیروها زمینه را برای بیعتگیری اجباری از مردم فراهم کردند.

وی در توضیح این وقایع گفت: برخی نقلها میگویند آنقدر هیزم به درِ خانه حضرت زهرا آورده شد که مدتها اهالی مدینه برای تأمین سوخت خانههایشان از همان هیزمها استفاده میکردند. این مقدار هیزم برای آتشزدن یک در کافی نیست؛ این برای آتشزدن یک خانه با همه وسعتش بوده است.
به گفته راوی، در نامهای منسوب به عمر خطاب به معاویه آمده است که هنگام آتشزدن در، حرارت چوب بهحدی بود که احساس کردم از داخل پوک شده است. صدای ناله فاطمه (س) را میشنیدم. لحظهای دلم به رحم آمد، اما حس کینهای که از علی داشتم دوباره مرا بازگرداند. عقب رفتم، هرچه توان در پا داشتم جمع کردم و با شدّت به در زدم.
راوی افزود: با این ضربه، صدای ناله حضرت زهرا بلند شد. ایشان با صورت بر زمین افتادند و در باز شد. در این میان حضرت فاطمه (س) خطاب به فضّه گفتند: به فریادم برس، کودکی که در رحم داشتم امام محسن، فرزند امیرالمؤمنین از دنیا رفت.
بر اساس این روایتها، پس از باز شدن در، گروهی وارد خانه شدند و طنابی بر گردن امیرالمؤمنین (ع) انداختند تا ایشان را به مسجدالنبی ببرند. راوی گفت: خانه حضرت زهرا دو در داشته؛ یکی به کوچه و یکی به مسجد. پس از بیهوششدن حضرت، ایشان لحظاتی بعد به هوش آمدند و با تمام توان میان علی (ع) و مهاجمان ایستادند و گفتند: تا جان دارم نمیگذارم دست شما به علی برسد.
وی ادامه داد: وقتی دیدند مهار امیرالمؤمنین با وجود این مقاومت ممکن نیست، دستور داده شد دست حضرت زهرا را جدا کنند. در برخی نقلها آمده است که ضربه بر بازوی حضرت چنان شدید بود که سالها بعد امام حسن (ع) در مجلسی خطاب به مغیره فرمود: تو همان کسی هستی که بازوی مادرم را با تازیانه سیاه و ورم کردی.
صحنه بازسازیشده ادامه مسیر انتقال امیرالمؤمنین به مسجد نیز برای بازدیدکنندگان نمایش داده شد؛ تصویری که راوی آن را «یکی از دردناکترین لحظات تاریخ اهلبیت» توصیف کرد؛ لحظهای که حضرت علی (ع) را با طناب بهسوی مسجد میبردند و حضرت زهرا (س) با بدنی مجروح و ناتوان همچنان در تلاش برای دفاع از همسرخود بودند.

راوی در ادامه بخشهای مربوط به وقایع پس از رحلت پیامبر اکرم (ص)، اینبار بازدیدکنندگان را به فضای بازسازیشده مسجدالنبی و خانه امیرالمؤمنین (ع) برد؛ جایی که به گفته او «جایجای آن گواه روشنی از فضیلتهای حضرت علی (ع)» است.
وی تصریح کرد: زمانی که پیامبر به مدینه آمدند و مسجد را بنا کردند، اصحاب خانههای خود را در کنار مسجد ساختند تا رفتوآمدشان آسان باشد؛ بسیاری از آنها حتی دو در برای خانههایشان قرار دادند که یکی از آنها به درون مسجد باز میشد. مدتی بعد جبرئیل نازل شد و پیام پیامبر را آورد که: خداوند دستور داده تمام اصحاب باید درهای خانههای خود بهسوی مسجد را ببندند، مگر درِ خانه علی بن ابیطالب.
راوی افزود: این دستور به دلیل طهارت آن خاندان بود؛ خانوادهای که آیه تطهیر دربارهشان نازل شده است. تنها خانهای که اجازه داشت درِ آن به مسجد باز بماند، خانه امیرالمؤمنین بود.
وی سپس به فضای بازسازیشده مسجد اشاره کرد؛ جایی که به روایت او «ابوبکر بر منبر نشسته بود و با وجود تهدید شمشیر بر بالای سر امیرالمؤمنین، موفق به گرفتن بیعت نشد.»
راوی ادامه داد: وقتی ابوبکر احساس کرد موقعیت متزلزل میشود، گفت: اگر علی دستش را برای بیعت دراز نمیکند، من دستم را بر دست علی میگذارم. دست امیرالمؤمنین را گرفت، در حالیکه حضرت دست خود را مشت کرده بود. سپس بیعت را تمامشده اعلام کردند.
بازدیدکنندگان در ادامه وارد بخشی شدند که حجره پیامبر اکرم (ص) و خانه امیرالمؤمنین (ع) را بازنمایی میکند؛ خانهای که به گفته راوی «تمام لحظات خوش زندگی امیرالمؤمنین و حضرت زهرا در آن رقم خورده بود، اما پس از آن به ماتمکده علی (ع) تبدیل شد.»
وی با اشاره به روایتهای تاریخی گفت: حضرت زهرا (س) آنقدر عبادت کردند که پاهایشان ورم کرد. اما در روزهای پایانی عمر، حالشان بهسرعت رو به وخامت میرفت و فرزندانشان شاهد این ضعف و درد بودند.
راوی سپس به شب شهادت حضرت زهرا (س) پرداخت و گفت: حضرت سه وصیت داشتند؛ شبانه غسل داده شوند، شبانه کفن و دفن شوند و هیچیک از دشمنانشان بر پیکرشان حاضر نشوند. مخفیبودن قبر حضرت زهرا، پرسشی تاریخی است که خود گواه اتفاقاتی است که ایشان نمیخواست شاهدان آن در تشییع حضور داشته باشند.
بر اساس این روایت، پس از وقوع شهادت هنگام غروب، جمعیتی بر در خانه امیرالمؤمنین اجتماع کردند، اما تشییع بهدلیل وصیت حضرت به تأخیر افتاد و مردم به خانههایشان بازگشتند.
راوی افزود: نیمهشب، امیرالمؤمنین محل غسل را آماده کردند. اسماً آب میریخت و حضرت بدن فاطمه را غسل میدادند. امیرالمؤمنین به کودکان توصیه کردند آرام گریه کنند تا دشمنان متوجه نشوند و مانع عملبهوصیت نشوند.
اسماً نقل کرده است که امیرالمؤمنین هنگام غسل ناگهان با صدایی بلند گریست. راوی گفت: وقتی اسماً دلیل را پرسید، حضرت فرمود دستم به پهلوی فاطمه رسید، دیدم هنوز خون از جای جراحت جاری است؛ فاطمه حتی یکبار از دردهایش برای من شکایتی نکرده بود.
پس از پایان غسل و کفن، هنگام وداع، کودکان امیرالمؤمنین خود را روی بدن مادر انداختند و صدای گریهشان بالا رفت.
راوی گفت: در نقلها آمده که ندا از آسمان رسید: علی جان، فرزندان را از پیکر مادر جدا کن، گریه این کودکان اهل آسمان را نیز به گریه انداخت.

وی با اشاره به وقایع پس از شهادت حضرت زهرا (س) گفت: پس از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، جنازه ایشان به صورت مخفیانه و بدون اطلاع دشمنان تشییع و دفن شد و هیچ نقل تاریخی دقیقی از محل قبر ایشان در دست نیست. این امر نشاندهنده شرایط خاص و فشارهایی است که اهل بیت (ع) در آن دوران متحمل شدند.
جعفری ادامه داد: هنگامی که امیرالمؤمنین علیه السلام جنازه حضرت زهرا را مشاهده کردند، غم و اندوه بیپایانی بر دل ایشان نشست و خود فرمودند: «فاطمه جان، از این به بعد، غم و اندوه من، علی، بعد از تو دائمی و ادامهدار است تا روز قیامت.
پس از این واقعه، امیرالمؤمنین به خانه بازگشتند، اما خانهای که پیشتر مرکز حضور و محبت حضرت زهرا بود، اکنون خانهای ماتمزده و غمانگیز شده بود.













