به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از آفتابنیوز : تیم مسعود کیمیایی برای فیلم جدید در حال تستگیری از میان هنرجویان بازیگری است؛ پولاد کیمیایی تستها را میگیرد و احتمالاً نتیجه را به پدر نشان میدهد.
تا اینجای ماجرا چیز غیرعادی نیست. بسیاری از فیلمسازان از میان هنرجویان نزدیکشان استعداد کشف میکنند.
اما زمانی که شنیده میشود بابت هر تست مبلغ یک میلیون تومان از هنرجو دریافت میشود، قصه رنگ دیگری میگیرد؛ رنگی که نه شبیه تجربه غنی سینمای ایران است و نه در شأن نامی که نیمقرن تاریخ این سینما را با خود حمل کرده است.
این یک میلیون تومان دقیقاً قرار است چه بخشی از ماجرا را پوشش دهد؟ آموزشگاهی که نام «کیمیایی» را یدک میکشد، مگر تا این اندازه محتاجِ پول تست هنرجویان است؟ و هنرجویانی که برای یک شانس دیدنشدن، بیهیچ مکثی پول واریز میکنند، قرار است چه تجربهای کسب کنند؟ در کدام مدرسه معتبر سینمایی، برای تستِ صرفاً دیدن اکت و شنیدن چند دیالوگ پول دریافت میشود؟
واقعیت این است که تست بازیگری ذاتاً بخشی از پروسه جذب است.
شناسایی استعداد، وظیفه کارگردان و تیم انتخاب بازیگر است؛ نه کالایی برای فروش. هیچ جای دنیا بلیت ورود به تست فروخته نمیشود.
راستی از چند نفر تست گرفته میشود؟ ۱۰۰۰ نفر؟ ۲۰۰۰ نفر؟ اگر این عددها درست باشد، یعنی میلیاردی پول از جیب کسانی گرفته شده که با هزار امید و ذوقِ خام، تنها میخواهند دیده شوند.
نکند هزینۀ اجاره دوربین تست و دستمزد مسعود سلامی، فیلمبردار معروف است، نکند قرار است بخشی از بودجه فیلم به این روش تأمین شود!... نه حتما «پول چای» کادر آموزشگاه است.
حمید سمندریان سالها پیش جملهای ماندگار با این فحوا گفت: «هرجا برای تست از شما پول خواستند، همانجا بایستید و برگردید؛ آنجا هنر نایاب است.» و امروز این توصیه بیش از همیشه مصداق دارد.
مسعود کیمیایی یکی از ستونهای سینمای ایران بوده وهست؛ بخشی از حافظه جمعی، بخشی از سینمای معترض، بخشی از دورهای که فیلمسازانش برای معنا فیلم میساختند نه برای فاکتور.
پشت نام او دههها سابقه ایستاده، نسلی از بازیگران و سازندگان سینما به روایتهای او قد کشیدهاند. آیا سزاوار است چنین نامی به روشهایی تن بدهد که بیشتر به استثمار امید شباهت دارد تا به کشف استعداد؟
این ماجرا خطر دیگری هم دارد: فرزندسالاری. جناب کیمیایی خامِ این مشاورۀ نورچشمتان نشوید. تجربه نشان داده هرجا خانوادهگرایی بر تصمیمهای هنری سایه انداخته، حاصل آن چیزی جز فرسایش اعتبار نبوده.
نه برای پدر چیزی عاید میشود، نه برای فرزند. چنانکه «از دردهایم برای کدام ابر بگویم تا آبروی یک مرد را چند فصل نگه دارد!»
حقیقت تلخ این است که نسل جوان عاشق سینما امروز بیش از هر زمان دیگری آسیبپذیر است؛ دسترسی زیاد شده، اما فرصت واقعی کم. در چنین وضعیت شکنندهای، یکمیلیون تومان گرفتن برای چند دقیقه تست، چیزی نیست جز کیسه کردن مشتِ بزرگی از علاقهمندان بیسرمایه.
این کار را نکنید آقای کیمیایی! بگذارید کسانی که سینما را دوست دارند همچنان دوست داشته باشند. نگذارید عشقشان کالایی شود که در صفِ تست فروخته میشود.
مسعود کیمیایی اگر بخواهد هنوز هم میتواند نویدبخش سینمایی باشد که اعتبارش را از مردم گرفته، نه از هنرجویانی که برای لحظهای دیده شدن، پولی میدهند که شاید دستمزد یک ماهشان هم نباشد.
اکنون زمان آن است که این مسیر را متوقف کنید؛ نه فقط برای هنرجویان، بلکه برای حفظ جلال و حرمت نامی که بخشی از شناسنامه سینمای ایران است. سینما را به خاطر سینما پاس بدارید، نه به بهای فروختن رؤیاهای کسانی که تازه به این جهان پا گذاشتهاند.












