پرونده ویژه خوزستان تشنه (بخش اول): مرگ خاموش باران در جلگه حاصلخیز زاگرس |چگونه مدیریت نادرست، چرخه آب خوزستان را متلاشی کرد

خبرآنلاین شنبه 01 آذر 1404 - 11:05
دهه‌ها سوءمدیریت، سدسازی‌های فاجعه‌بار و کشاورزی ویرانگر، چرخه حیاتی آب را در جلگه خوزستان متلاشی کرده است. این گزارش تحقیقی نشان می‌دهد چگونه تصمیمات اشتباه مدیران، باران را از آسمان این استان حاصلخیز ربود و آن را به کانون بحران آب و ریزگرد تبدیل کرد.

نوید احمدپور ، این یک داستان جنایی است، اما قربانی آن یک انسان نیست؛ یک پدیده است. قربانی، «باران» نام دارد و محل وقوع جرم، جلگه زرخیز خوزستان و سرچشمه‌های آن در زاگرس است. قاتلان، دهه‌هاست که با کلنگ مهندسی کور، بیل کشاورزی بی‌برنامه و قلم سیاست‌های کوته‌بینانه، شریان‌های حیاتی این سرزمین را بریده‌اند و امروز، در جایگاه متهم، انگشت اتهام را به سوی یک پدیده جهانی به نام «تغییر اقلیم» نشانه می‌روند. اما شواهد و مدارک این پرونده، روایتی دیگر را بازگو می‌کند: باران در ایران یک مرگ طبیعی نداشته، بلکه به قتل رسیده است.

برای فهم عمق این فاجعه، باید به کالبدشکافی ماشین تولید باران در ایران پرداخت. تا همین چند دهه پیش، ایران یک چرخه آب تقریباً خودکفا داشت. بر اساس یک مطالعه دقیق در دانشگاه تهران که نتایج آن در سال ۱۴۰۴ منتشر شد، در سال ۱۳۵۵، میانگین بارندگی کشور حدود ۵۰۰ میلی‌متر بود. نکته تکان‌دهنده اینجاست: حدود ۷۰ درصد از این بارش، منشأ داخلی داشت. به بیان ساده، ایران باران خود را تولید می‌کرد. موتورهای این کارخانه عظیم، تالاب‌های وسیعی چون هورالعظیم، جنگل‌های انبوه زاگرس و هیرکانی، و مراتع سرسبز بودند. این اکوسیستم‌ها مانند پمپ‌های غول‌پیکر، رطوبت را به جو می‌فرستادند و سامانه‌های بارشی مدیترانه‌ای و سودانی را که وارد کشور می‌شدند، تقویت و پرباران می‌کردند. اما امروز، این کارخانه به ویرانه‌ای تبدیل شده است. میانگین بارش به ۲۱۵ میلی‌متر سقوط کرده و سهم رطوبت محلی، این عنصر حیات‌بخش داخلی، از ۴۸ درصد به تنها ۱۲ درصد کاهش یافته است. ماشین تولید باران ایران خاموش شده و این خاموشی، بیش از هر کجا، در خوزستان احساس می‌شود.

سلاح اول: گیوتین‌های بتنی بر گردن رودخانه‌ها

داستان قتل باران در خوزستان با «تب سدسازی» آغاز شد. تفکری که به جای مدیریت تقاضا و همزیستی با طبیعت، به دنبال مهار و کنترل بی‌قید و شرط آن بود. رودخانه‌های خروشان کارون، دز و کرخه نه به عنوان شریان‌های زندگی، بلکه به عنوان منابع خامی دیده شدند که باید تا آخرین قطره مهار شوند. در این میان، دو پروژه بیش از همه نقش «سلاح‌های کشتار جمعی» زیست‌محیطی را ایفا کردند.

۱. سد کرخه و شلیک به قلب هورالعظیم: رودخانه کرخه، شاهرگ حیاتی تالاب بین‌المللی هورالعظیم بود. با ساخت بزرگترین سد خاکی کشور بر روی این رودخانه، این شاهرگ به طور کامل قطع شد. سازمان آب و برق خوزستان، به عنوان متولی سد، با عدم رهاسازی حق‌آبه قانونی تالاب، عملاً حکم مرگ آن را صادر کرد. هورالعظیم که زمانی با تبخیر آب خود، آسمان منطقه را مرطوب و بارور می‌کرد و سپر دفاعی خوزستان در برابر بادهای عربی بود، به تدریج خشک شد و به یکی از بزرگترین کانون‌های تولید ریزگرد در خاورمیانه تبدیل شد. بر اساس آمارها، خشک شدن هورالعظیم به تنهایی موجب کاهش ۶۰ درصدی بارندگی در خوزستان و ایلام شده است. این یعنی شلیک مستقیم به قلب یکی از اصلی‌ترین موتورهای تولید باران محلی.

۲. سد گتوند، تزریق سم به شریان اصلی: اگر سد کرخه یک قتل از طریق خفگی بود، سد گتوند یک قتل از طریق مسمومیت است. فاجعه گتوند علیا، که به درستی «موزه عبرت محیط زیست ایران» نام گرفته، نماد اوج بی‌توجهی به مطالعات زمین‌شناسی و هشدارهای کارشناسان است. این سد دقیقاً بر روی سازند نمکی گچساران، یک توده عظیم نمک، ساخته شد. تمام هشدارها مبنی بر اینکه آب مخزن، این کوه نمک را در خود حل کرده و کارون را برای همیشه شور خواهد کرد، نادیده گرفته شد. راه‌حل عجیب «پتوی رسی» نیز با هزینه‌ای هنگفت شکست خورد و امروز، یک دریاچه آب فوق اشباع از نمک در عمق مخزن سد تشکیل شده که به آرامی در حال تزریق شوری به تنها رودخانه قابل کشتیرانی ایران است. این سد نه تنها هزاران هکتار از مرغوب‌ترین اراضی کشاورزی پایین‌دست را به شوره‌زار تبدیل کرده، بلکه با تغییر کیفیت آب، اکوسیستم رودخانه را نیز دگرگون ساخته است. این یک اشتباه مهندسی نبود؛ یک جنایت مهندسی بود که مسئولیت آن مستقیماً بر عهده سازمان آب و برق خوزستان و وزارت نیرو است.

سلاح دوم: مکیدن خون زمین با کشاورزی بی‌برنامه

در حالی که سدها شریان‌های سطحی را قطع می‌کردند، سلاح دوم، یعنی کشاورزی بی‌برنامه، به جان منابع آب زیرزمینی افتاد. سازمان جهاد کشاورزی خوزستان، به عنوان متولی این بخش، در این جنایت نقش یک شریک جرم کلیدی را ایفا کرده است. آمارها تکان‌دهنده‌اند: بخش کشاورزی ۹۲ درصد از منابع آب کشور را می‌بلعد، اما تنها ۳۵ درصد از غذای مورد نیاز را تولید می‌کند. این یعنی یک ناکارآمدی محض که به قیمت نابودی آینده آبی کشور تمام می‌شود.

در خوزستان، این ناکارآمدی در قالب ترویج کشت محصولات به شدت آب‌بری مانند برنج و نیشکر در اوج خشکسالی نمایان شد. اما فاجعه بزرگتر، در زیر زمین رخ داد. با صدور مجوزهای بی‌رویه و عدم نظارت بر حفر چاه‌ها، یک مسابقه مرگبار برای مکیدن آخرین قطرات آب از سفره‌های زیرزمینی آغاز شد. بیش از ۴۲۰ هزار حلقه چاه غیرمجاز در کشور، در کنار چاه‌های مجاز، سالانه حدود ۲۰ میلیارد متر مکعب آب، بیش از ظرفیت تغذیه آبخوان‌ها، از زمین بیرون می‌کشند.

این برداشت بی‌رویه دو پیامد مرگبار برای چرخه باران دارد. اول، رطوبت لایه‌های سطحی خاک که در تشکیل ابرهای محلی نقش داشت، از بین رفت. دوم و مهم‌تر از آن، پدیده «فرونشست» زمین است. با خالی شدن آبخوان‌ها، خاک فشرده می‌شود و زمین برای همیشه قابلیت جذب آب خود را از دست می‌دهد. زمین خوزستان که زمانی مانند یک اسفنج غول‌پیکر، آب باران را در خود نگه می‌داشت و به تدریج به جو بازمی‌گرداند، اکنون به یک سطح سخت و نفوذناپذیر تبدیل شده است. در نتیجه، حتی اگر بارانی ببارد، به جای نفوذ در خاک، به سرعت به شکل رواناب از دسترس خارج شده یا تبخیر می‌شود.

به بیان ساده، با تولید هر ۱۰۰ کیلوگرم گندم در ایران، ۱۰۰۰ لیتر از باران آینده از بین می‌رود. کشاورزی ایران نه تنها آب موجود را مصرف می‌کند، بلکه قابلیت سرزمین برای تولید باران در آینده را نیز نابود می‌سازد.

صحنه جرم: سرزمینی که دیگر باران نمی‌سازد

ترکیب این دو سلاح – سدسازی کور و کشاورزی ویرانگر – اکوسیستم خوزستان را به طور کامل دگرگون کرده است. جنگل‌های زاگرس، به عنوان سرچشمه رطوبت، با جنگل‌زدایی گسترده نابود شده‌اند. هر هکتار جنگل می‌توانست سالانه تا ۱۰۰۰ میلی‌متر بخار آب به جو بازگرداند؛ این پمپ‌های طبیعی اکنون خاموش شده‌اند. تالاب‌ها، کولرهای طبیعی منطقه که سامانه‌های هوایی را مرطوب و بارانی می‌کردند، به گودال‌های داغ و کانون‌های گرد و غبار تبدیل شده‌اند. آبخوان‌ها تخلیه شده و زمین قابلیت نگهداری آب را از دست داده است.

آنچه امروز در خوزستان شاهد آن هستیم، صرفاً یک خشکسالی اقلیمی نیست؛ بلکه فروپاشی یک سیستم پیچیده و خودکفاست. سیستمی که با تصمیمات اشتباه مدیرانی که امروز پشت مفاهیمی چون «تغییرات اقلیمی» پنهان شده‌اند، به طور سیستماتیک نابود شد. آن‌ها قاتلان باران هستند و شواهد جرمشان در بستر خشک هورالعظیم، در آب شور سد گتوند و در ترک‌های عمیق زمین‌های فرونشسته خوزستان به وضوح قابل مشاهده است. در بخش دوم این گزارش، به پاسخ اینسوال خواهیم پرداخت که چه کسانی و با چه انگیزه‌ای، از این قتل سود برده‌اند.


منبع خبر "خبرآنلاین" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.