در این میان خبر یک پیروزی، قهرمانی تیم فوتسال کشورمان، خبرساز و جنجال برانگیز شد. علت این جنجال نه نتایج مسابقات مربوطه بلکه حاشیه آن بود. پس از پیروزی تیم ملی ایران بر تیم عربی (و سنی) مراکش در فینال مسابقات، سرمربی و کادر مربی گری تیم ایرانی به سوی تماشاگران عربستانی رفته و با بلند کردن دستها به شکلی خاص اعتقاد شیعی به ولایت امیرالمومنین علی (ع) را به رخ تماشاگران سنی کشیدند. در تکمیل این حرکت و توضیح آن سرمربی محترم فریاد می زد: «فقط حیدر امیرالمومنین است».
این حرکت در ایران مورد انتقاد برخی از صاحبنظران قرار گرفت. براساس این انتقاد، به رخ کشیدن ارزشهای شیعه و تقابل با میزبانان سنی مذهب از طریق به چالش کشیدن ارزشهای مذهبی آنان در بازیهایی که به منظور تقویت همبستگی اسلامی یا درواقع نزدیک کردن و تقویت تفاهم میان جوامع اسلامی، از جمله جوامع شیعی و سنی، برگزار می شود، خلاف مصلحت و در واقع مغایر و متضاد با هدف و روح این بازیها بود.
این انتقاد به سختی مورد اعتراض سرمربی تیم ملی فوتسال و جمع دیگری از همفکران ایشان قرار گرفت. آنها در دفاع از اقدام خود به اعتقادات شیعی خویش و افتخار به آن استناد کرده و در ضمن این حرکت را ضد اعتقادات یا ارزشهای سنی ندانستند و فقیهانه استدلال کردند واقعه غدیر محل اجماع همه مسلمانان است و هیچ سنی نباید از چنین حرکتی احساس ناراحتی یا دلخوری نماید. براساس این برداشت، در واقع این حرکت نه تنها ضد سنی نبود بلکه نوعی ابراز دوستی نسبت به اهل تسنن حاضر در سالن و احتمالا چیزی شبیه فرستادن قلب یا بوسه برای برادران سنی مذهب بود!
اعتراض مسئولان تیم فوتسال کشورمان و برخی حمایتها از آنها نشان می دهد فهم عواقب واقعی این حرکت برای آنها آسان نیست. برای این منظور بررسی یک سناریوی مشابه می تواند آنها را به واقعیت موضوع نزدیکتر نماید. فرض کنید این مسابقات، ششمین دوره بازیهای همبستگی اسلامی، در تهران (پایتخت جمهوری اسلامی ایران) در جریان بود. در مسابقات فوتسال این بازیها تیم ملی جمهوری اسلامی ایران و تیم ملی عربستان به فینال راه می یافتند و در مسابقه فینال عربستان ایران را شکست می داد. پس از پایان مسابقه کادر مربی گری عربستان به سوی تماشاگران ایرانی رفته و با نماد یا نشانه ای اعتقاد خود به خلفای راشدین، را به نمایش می گذاشتند.
در صورت وقوع این اتفاق در ورزشگاه آزادی تهران، احساس تماشاگران ایرانی و واکنش آنها چه بود. اصلا آقای شمسایی، مربی موفق و پرافتخار فوتسال ایران، در صورت حضور در این صحنه چه واکنشی نشان می داد؟ آیا این حرکت و واکنشها به آن جشنواره ای از همبستگی اسلامی به وجود می آورد؟ یا این همبستگی را در معرض فروپاشی و نابودی قرار می داد و طرفداران دو تیم را به جان هم می انداخت؟ چه بسا در پس این اتفاق یک بار دیگر سفارت عربستان در تهران به آتش کشیده می شد!
تصور این سناریو می تواند به خوبی نشان دهد این حرکت کاملا مغایر اهداف اساسی این بازیها یعنی تقویت همبستگی اسلامی و در حقیقت از این چشم انداز یک «فاجعه» بود. بعید می داند در تمامی این بازیها بتوان حرکتی یافت که بیش از این حرکت به آرمان همبستگی اسلامی بازیها لطمه و صدمه زده باشد. این واقعه ای نیست که بتوان به آسانی از کنار آن گذشت. تیم ملی جمهوری اسلامی ایران نماینده یک کشور و نماینده فرهنگ و تمدن آن به حساب می آید. چنین حرکتهایی به پای یک کشور و یک ملت نوشته می شود و از اینرو مسئولین ورزشی کشور باید موضع خود را نسبت به آن روشن نموده و در صدد تصحیح این اشتباه و جلوگیری از عدم تکرار آن باشند. اگر در این مقطع اقدام قاطعی صورت نگیرد این فهم نادرست از تعامل با سایر مذاهب اسلامی می تواند در آینده به مشکلات بزرگتر و چه بسا ویرانگری منجر شود.
ممکن است برخی تحت تاثیر استدلالهای نادرست، این حرکت را واقعا حرکتی افتخارآمیز، وحدت طلبانه و در عین حال خوشایند همگان تصور نموده، به تکرار آن در میادین دیگر ورزشی مبتلا شوند. اگر خدای ناکرده در پی این حرکت تقابل آفرین، تنش و تصادمی میان دو تیم پیش می آمد و خونی از بینی مسلمانی، چه شیعه و چه سنی، جاری می شد، چه بر سر «همبستگی اسلامی» می آمد. آیا می توان نقش این کج فهمی ها را در بروز و ظهور تندرویهای ضدشیعی در جوامع سنی مذهب نادیده گرفت؟ آیا این حادثه دستمایه جدیدی برای آتش افروزی ضدشیعی در عربستان و سایر جوامع اسلامی فراهم نمی آورد؟ اگر واعظی تندرو بر سر منبر رود و این حادثه را نشانه ای دیگر از خصومت و نمک ناشناسی شیعیان به حساب آورد، چه کسی مسئول است؟ آیا این حرکت، از سوی آنان، جسارت میهمان علیه میزبان و انگشت کردن در چشم آن در حالیکه در حال پذیرایی از میهمان است، تفسیر نمی شود؟
* استاد دانشگاه تهران












