گاهی در نقد دوره روحانی، مشخصاً وقایع موسوم به اعتراض بنزین یا آبان98، لغزشی پدید میآید که اگرچه در ظاهر متوجه یک دولت است، در باطن به ستونهای جمهوری اسلامی ضربه میزند. توهم استقلال نقد، یعنی کسی گمان کند میتواند دولت را بکوبد و از زیرساختهای مشروعیت و اقتدار نظام عبور نکند؛ حال آنکه این دو در موقعیتهای بحرانی از هم جداشدنی نیستند. رسانههای معاند سالهاست میکوشند فاصلهای ساختگی میان «نظام» و «دولت» بسازند تا هر ضعف اجرایی، به اسم ناکارآمدی ساختار کلان جا زده شود. نقدهایی از این دست، ناخواسته در همان مسیر حرکت میکنند.
در آبان 98، نه نظام و نه دولت ارادهای برای خشونت نداشتند. شوک اقتصادی، بیخبری جامعه و خطاهای مدیریتی زمینه التهاب را فراهم کرد. اما هیچیک از اینها، خشونت سازمانیافته و مسلحانه برخی عناصر را مشروع نمیکند.
در این میان، خطای برخی منتقدان اصولگرا این بوده که برای کوبیدن دولت، روایت دشمن درباره کلیت جمهوری اسلامی را تکرار کرده اند؛ روایتی که برخلاف نیت منتقدان مذکور، ممکن است امنیت را محصول «دست سنگین» جلوه دهد و مردم را قربانی تصمیمات حاکمیت معرفی کند. این بیاعتنایی به جنگ ادراکی، از هر اشتباه اجرایی پرهزینهتر است.
رهبر انقلاب اسلامی بعد از آشکار شدن پیامدها، از اصل تصمیم حمایت کردند؛ نه برای پوشاندن خطا، بلکه برای جلوگیری از شکستن استخوانبندی امنیت. این حمایت، از جنس مصلحتاندیشی متعارف سیاسی نبود، بلکه نشان میداد که ثبات کشور بهاندازه تصمیم درست اهمیت دارد. در نظامی که دشمن مترصد هر شکاف کوچک است، گاه هزینه سوءتفاهم را باید پذیرفت تا انسجام بماند. این همان نقطهای است که دولتداری از شعاردهی و ساده اندیشی جدا میشود.
در نهایت باید گفت جمهوری اسلامی در چنین بزنگاههایی خود را نشان میدهد؛ نه با سرکوب روایتهای مخالف، بلکه با پاسداری از ساختار و جلوگیری از فروریزی اعتماد. نقدِ دولت حق است، اما نقدی که در نهایت به تضعیف امنیت ملی و بازتولید عملیات روانی بیرونی بینجامد، دیگر نقد نیست؛ اشتباهی است که دشمن از آن استقبال میکند.