به گزارش ایرنا به نقل از این اندیشکده آمریکایی، وقتی دونالد ترامپ رئیسجمهور ایالات متحده در اواخر سپتامبر برای سخنرانی در برابر عالیترین افسران نظامی کشورش ایستاد، هیچ نشانهای از برنامههای او درباره چین، ایران یا روسیه ارائه نکرد؛ حتی به کره شمالی نیز اشارهای نداشت. تنها نگرانی امنیتی او بهظاهر مربوط به ونزوئلا بود.
از آن زمان تاکنون، ترامپ دیدار خود با «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهوری روسیه را اعلام و سپس لغو کرده، مجوز عملیات پنهان در داخل ونزوئلا را افشا و یک ناوگان ضربتی به کارائیب اعزام کرده و احتمالاً دستور ازسرگیری آزمایشهای هستهای را صادر کرده است. این ابهام درباره نیتهای امنیتی رئیسجمهوری، سطح نگرانی و تردید پیرامون «استراتژی امنیت ملی» (NSS) و «استراتژی دفاع ملی» (NDS) دولت را افزایش داده است؛ هر دو سند به دستور کنگره نیاز دارند. ترامپ در استراتژی امنیت ملی، دیدگاه خود را درباره تهدیدها، اولویتها و راهبردهای ملی تبیین میکند و پنتاگون آن را در استراتژی دفاع ملی به برنامههای نظامی، ساختار نیرو و بودجه تبدیل میکند.
ترامپ هیچگاه طبق دستورالعملی از پیشنوشتهشده عمل نکرده است. اما برای افکار عمومی آمریکا، دستگاه امنیت ملی و متحدانش، انتشار این دو راهبرد میتواند حداقل اندکی شفافیت ایجاد کند و روشن سازد مشاوران ارشد او چگونه تهدیدها را تعریف و اولویتبندی میکنند.
در دوره نخست ریاستجمهوری ترامپ، اسناد این دو راهبرد تحت نظارت «جیم متیس» وزیر دفاع و «اچ. آر. مکمستر» مشاور امنیت ملی تهیه شدند؛ هر دو به ارزش اتحادها باور داشتند و کشورهایی مانند روسیه را تهدیدی خطرناک میدیدند. اما این بار، با حذف تقریباً تمام آن صداهای محتاط از کاخ سفید و پنتاگون، انتظار میرود راهبردهای جدید بازتاب مستقیم دیدگاه درونگرایانه و معاملهمحور خود ترامپ باشد و تغییرات تند و آشکاری را که در سیاست امنیت ملی و اتحادهای آمریکا در جریان است، رسمیت بخشد.
در اسناد پیشین، تمرکز از دو دهه جنگ با تروریسم به رقابت قدرتهای بزرگ تغییر یافت. با چین که در پی جایگزینی قدرت آمریکاست و روسیهای که میکوشد سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) را درهم بشکند. در استراتژی جو بایدن [رئیس جمهوری سابق آمریکا] نیز چین «چالش تعیینکننده» و روسیه «تهدید حاد» توصیف شد. اما در نسخه جدید [راهبرد] ترامپ، انتظار میرود تمرکز آمریکا بهطور چشمگیری محدود شود بر چین و دفاع از آمریکا، هرچند هنوز معلوم نیست کدامیک در اولویت خواهد بود.
در مورد چین، مسئله کلیدی آن است که آیا استراتژی جدید به صراحت متعهد به دفاع از تایوان خواهد شد یا نه. ترامپ در این زمینه بسیار محتاطتر از مشاورانش سخن گفته و تایپه را متهم کرده که برای دفاع از خود تلاش کافی نمیکند. همچنین، موضع سند درباره گسترش زرادخانه هستهای چین چه خواهد بود؟ آیا از توافق کنترل تسلیحات میان آمریکا، چین و روسیه حمایت میکند یا تهدید به آغاز یک رقابت تسلیحاتی جدید قرن بیستویکمی خواهد کرد؟
همه رؤسایجمهور آمریکا سوگند دفاع از سرزمین مادری یاد میکنند، اما ترامپ با سپردن وظایف پلیسی داخلی به ارتش و تصویرسازی از کشوری در حال جنگ با خود، هنجارهای اساسی را شکسته است. او در سخنرانی خود گفت: «سامان دادن به شهرهای تحت اداره دموکراتهای رادیکال چپ، قرار است مأموریت اصلی برخی از افراد حاضر در این اتاق باشد، این هم جنگی دیگر است.»
روزنامه واشنگتنپست گزارش داد که در سند راهنمای موقت دفاعی امضاشده توسط «پیت هگست» وزیر جنگ آمریکا آمده است: ایالات متحده آماده است خارج از دو اولویت اصلی یعنی چین و دفاع از وطن، در سایر جبههها ریسک بپذیرد و از متحدان منطقهای بخواهد بار مقابله با ایران، کرهشمالی و روسیه را بر دوش گیرند. این موضع گرچه اروپاییها را به افزایش هزینههای نظامی واداشته، اما خطرهای جدیدی در بر دارد.
اوایل اکتبر، دولت ترامپ به برخی اعضای کنگره اطلاع داد که آمریکا اکنون درگیر مبارزه مسلحانه با کارتلهای مواد مخدر و قاچاقچیانی است که «مبارزان غیرقانونی» خوانده میشوند. هنوز توضیح روشنی درباره استقرار گسترده نیروهای آمریکایی در منطقه داده نشده است. گزارشها حاکی است استراتژی امنیت ملی ممکن است به «دکترین مونرو» استناد کند، اقدامی که واکنش تند کشورهای آمریکای لاتین را در پی خواهد داشت.
همزمان با درونگرایی بیشتر آمریکا، آیا استراتژی دفاع ملی کاهش قابل توجه نیروهای مستقر در خارج را پیشبینی میکند؟ در اکتبر، ارتش آمریکا خروج حدود ۷۰۰ نیرو از آلمان، لهستان و رومانی را اعلام کرد. این تصمیم با انتقاد روسای جمهوریخواه کمیتههای نیروهای مسلح مجلس نمایندگان و سنای آمریکا روبهرو شد که هشدار دادند چنین اقدامی در بحبوحه تجاوزات روسیه، بازدارندگی را تضعیف میکند.
ترامپ هرگز با اسناد دو راهبرد یادشده خود در دور نخست ریاست جمهوری احساس راحتی نکرد. او حتی هنگام معرفی سند امنیت ملی، مسیر را عوض کرد و از گفتوگویش با پوتین سخن گفت. رقابت قدرتهای بزرگ با چین نیرومندتر و روسیه تهاجمیتر، الگوی اصلی سیاست خارجی آمریکا شد. اما نتایج واقعی محدود ماند، زیرا بوروکراسی سنگین و تغییرات پیدرپی در رهبری، انسجام را از بین برد. از سال ۲۰۱۸ تاکنون، سرمایهگذاری دفاعی آمریکا افزایش یافته، اما تغییر چشمگیری در ساختار نیرو یا حضور خارجی دیده نشده است. طبق دادههای مؤسسه بروکینگز، حتی پس از خروج آمریکا از افغانستان و اعزام نیرو به اروپای شرقی، مجموع حضور خارجی ارتش ایالات متحده در حدود ۲۵۰ هزار نفر ثابت مانده است.
در مقابل، دولت بایدن شبکه اتحادها را در آسیا تقویت کرد؛ پیمان امنیتی «آکوس» میان آمریکا، بریتانیا و استرالیا، فروش زیردریاییهای هستهای به کانبرا را شامل میشد و همکاری با فیلیپین و ژاپن نیز گسترش یافت. با این حال، متحدان منطقهای نگراناند که دولت ترامپ این تعهدات را محدود یا لغو کند.
گمان میرفت ترامپ از توافق زیردریاییهای آکوس عقبنشینی کند، اما پس از دیدار با نخستوزیر استرالیا، اعلام کرد آمریکا «با تمام سرعت» به پیش میرود. با این حال، اختلافات با کنگره و متحدان درباره مشورتناپذیری تیم سیاستگذاری پنتاگون ادامه دارد.
در نهایت، شکاف میان سیاست، استراتژی و واقعیتهای بودجه و سیاست داخلی همچنان بزرگ است. در دولتی با رهبری غیرقابل پیشبینی، حتی مفصلترین اسناد امنیتی نیز شاید تصویر روشنی از آینده ندهند. بااینحال، شاید استراتژی دوره دوم ترامپ نزدیکترین نشانهای باشد از آنکه واقعاً چگونه به جهان مینگرد.