سرویس جهان مشرق - در اقدامی که میتواند نشانهای از بحرانهای عمیق درونی سیستم امنیتی رژیم صهیونیستی باشد، داوید بارنیا، رئیس فعلی سازمان تروریستی موساد، درخواست کنارهگیری از سمت خود را در به بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر این رژیم، ارائه کرده است.
رسانههای عبری گزارش دادند که داوید بارنیا، رئیس موساد، در آینده نزدیک از سمت خود کناره گیری خواهد کرد. شبکه تلویزیونی ۱۲ رژیم صهیونیستی گزارش داد که رئیس موساد از «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر این رژیم، خواسته است پس از پایان دوره خدمتش در ماه ژوئن ۲۰۲۶ بازنشسته شود و مأموریتش تمدید نگردد. طبق این گزارش، نتانیاهو با این تصمیم موافقت کرده و در جلسه اخیر خود با بارنیا، درباره نحوه پایان دوره و روند انتقال مسئولیت گفتوگو کرده است.
این تصمیم، که علیرغم امکان تمدید دوره پنجسالهاش اتخاذ شده، موجی از گمانهزنیها را در محافل رسانهای اسرائیل برانگیخته است. بارنیا که از ژوئن ۲۰۲۱ جانشین یوسی کوهن شده، دوران ریاست خود را با عملیاتهای مختلف مانند "عملیات پیجر" علیه حزبالله لبنان و مدیریت عملیاتهای پنهان علیه ایران سپری کرده، اما حالا به نظر میرسد فشارهای انباشتهشده، او را به سمت استعفا دادن زودتر از موعد از مسئولیت خود رانده است.

اما مسئلهای که در این میان اهمیت دارد، علت این درخواست استعفای ناگهانی است، چرا که عدهای این سوال را عنوان میکنند که باوجود عملکرد نسبتا موفقیت آمیز وی در جایگاه رئیس موساد، چرا داوید بارنیا تصمیم به استعفا گرفته است؟
حدس و گمانها پیرامون کناره گیری رئیس موساد
در وهله اول، شاید اینگونه عنوان شود که اصلی ترین علت درخواست استعفای رئیس موساد از سمت خود، شکست ۷ اکتبر و ناکامی در دستیابی به اهداف جنگ غزه باشد، همانطور که در رابطه با استعفا یا برکناری سایر مقامات نظامی و امنیتی این رژیم مانند هرتزی هالوی، گالانت و روننبار و ... مطرح شد.
شاید در رابطه با برکناری و استفعای اشخاصی همچون هرتزی هالوی، گالانت و روننبار بتوان این مسئله را عنوان کرد که شکست ۷ اکتبر و ناکامیهای گسترده در جنگ غزه، مهم ترین علت استعفای این افراد عنوان کرد، اما در رابطه با سازمان موساد این مسئله لزوما درست و منطقی نمیباشد، چرا که سازمان موساد نقش مستقیمی در شکست اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در ۷ اکتبر و یا جنگ غزه ندارد، چرا که تمرکز اصلی این سازمان بر اساس تقسیمبندههای از پیش تعیین شده، بر روی مسائل و عملیاتهای خارجی و از جمله تقابل با ایران است و مسئولیت امور و تحولات امنیتی و نظامی در سرزمینهای اشغالی مشخصا با دو سازمان شاباک (השב"כ) و آمان (אמ"ן) میباشد، نه به این معنا که موساد در موضوعات امنیتی داخلی نقش ندارد، اما نقش اصلی آن مرتبط با مسائل خارجی و خصوصا ایران است.

از این رو، مطرح شدن شکست ۷ اکتبر و یا ناکامی در جنگ غزه و یا سایر عوامل، دلیل منطقی برای این مسئله نمیتواند باشد و علت استعفای داوید بارنیا را باید در مسئله دیگری از جمله تحولات مرتبط با ایران جستجو کرد.
موساد و پرونده ایران
در وهله اول باید به این مسئله اشاره کرد که در زمان ریاست داوید بارنیا بر سازمان موساد، درگیرهای غیر مستقیم و مستقیم میان ایران و رژیم صهیونیستی به اوج خود در چهل پنج سال گذشته رسید، بهگونهای که در نقاط مختلف شاید زد و خوردهای متعددی میان این سرویس جاسوسی با نهادهای امنیتی ایران بودیم.
موساد که مسئول میدانی تقابل با ایران و اجرای پروژههای مختلف عملیاتی است، هدف اصلی خود را در کنار ترور فرماندهان و دانشمندان هستهای و خرابکاری در داخل کشور، پروژه "رژیم چنج" قرار داده است.
در واقع اصلی ترین مسئله کار ویژه این سازمان به نیابت از سران رژیم صهیونیستی و کشورهای غربی از جمله آمریکا، ایجاد شرایط آشوب و در نهایت سرنگونی حاکمیت و به دنبال آن پیش بردن تجزیه ایران است.
بر این اساس، تمام درگیریهای امنیتی میان دستگاههای اطلاعاتی ایران و این سازمان جاسوسی، بر اساس یک هدف مشخص صورت گرفته و میگیرد و آن ایجاد زمینه برای فروپاشی سیاسی در داخل و تجزیه کشور است، پروژهای که بیش از یک دهه، رژیم صهیونیستی به نیابت از غرب و آمریکا آن را در دستور کار خود دارد.

باوجود زد و خوردهای جدی میان ایران و رژیم صهیونیستی در زمینه مسائل امنیتی و اطلاعاتی، تعیین کننده ترین صحنه این تقابل و نقطه اوج درگیری میان دو طرف، در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه رخ داد، جنگی که سران رژیم صهیونیستی طی آن به دنبال یک هدف ویژه و مشخص بودند؛ کشاندن تودههای مردم به خیابان، ایجاد آشوب و درگیری داخلی و در نهایت، سرنگونی جمهوری اسلامی ایران.
اما این ماموریت ویژه که سکان هدایت آن بر عهده موساد بود، در زمان جنگ تحمیلی ۱۲ روزه به یک شکست بزرگ و غیر قابل انتظار انجامید، آن هم در طول جنگی که دیگر صهیونیستها شانس تکرار آن را ندارند، جنگی که سران این رژیم بیش از یک دهه برای آن طرح و برنامه ریزی کرده بودند و تمام امید آنها برای ضربه نهایی به جمهوری اسلامی ایران در این تقابل چهل چند ساله، به این جنگ و حوادث داخلی بود.
در این میان، ناگهان تمامی معادلات صهیونیستها برهم ریخت و آنچه که آنها تصورش را نمیکردند رخ داد. جمهوری اسلامی ساعاتی پس از تجاوز ناگهانی صهیونیستها، نه تنها ساختار فرماندهی را سریعا ترمیم کرده، بلکه اقدام به پاسخ متقابل و وارد کردن ضربات مهلک موشکی به رژیم صهیونیستی کرد، به گونهای که سران این رژیم انتظار آن را نداشتند.
اما چیزی که بیش از همه منجر به برهم خوردن طرحهای رژیم صهیونیستی شد، ناتوانی موساد در انجام عملیات ویژه خود بود، عملیاتی که طی آن باید توده های مردم به خیابانها آمده و با ایجاد آشوبهای خیابانی، اقدام به براندازی حکومت میکردند. به گفته کارشناسان و تحلیلگران و اذعان منابع امنیتی غربی، تصور رژیم صهیونیستی و سران غرب این بود که با شروع این جنگ و ترور چندین تن از فرماندهان ارشد نظامی، وضعیت داخلی کشور دچار بی ثباتی شده و نظامی جمهوری اسلامی ایران در کمتر از هفتاد و دو ساعت دچار فروپاشی کامل خواهد شد.

اما حضور مردم در صحنه به منظور حمایت از منافع عالی کشور و مقابله با تجاوز رژیم صهیونیستی و ناتوانی موساد در پیشبرد طرح آشوب و جنگ داخلی، شرایط را برای صهیونیستها به گونهای تغییر داد که در پس از پنجمین روز جنگ، کشورهای غربی و آمریکا به منظور نجات این رژیم از زیر ضرب حملات موشکی ایران به صف شده و به نیابت از اسرائیل اقدام به ارائه درخواستهای مکرر آتش بس کردند.
شکست موساد در پروژه براندازی و تبعات آن
همانطور که عنوان شد، اصلی ترین بخش شکست رژیم صهیونیستی در جنگ اخیر، ناکامی موساد در ایجاد فضای آشوب و درگیری داخلی و ایجاد زمینههای براندازی سریع بود که منجر به ناکامی رژیم صهیونیستی در جنگ تحمیلی 12 روزه شد.
از جمله عوامل شکست موساد که میتوان به آن اشاره کرد، ناکامی در مدیریت هستههای آشوب و شکست در برابر دستگاههای اطلاعاتی ایران، پیشبینی اشتباه از کنش جمعی در جامعه و نخبگان ایران در مقابل تجاوز و عدم ارزیابی صحیح از واکنش نظامی ایران است.
اولین و مهم ترین علت شکست موساد در طرح براندازی سریع، ناکامی این سرویس جاسوسی در تقابل با دستگاههای اطلاعاتی ایران بود. بر اساس برنامه ریزی های صورت گرفته، همزمان با آغاز تجاوزات گسترده به ایران، سرویس جاسوسی موساد با فعال کردن هستههای خفته داخلی، میبایست پروژه آشوب و درگیری داخلی گسترده را آغاز میکرد، اما پیش از آنکه چنین فرصتی پیش بیاید، دستگاههای اطلاعاتی ایران اقدام به دستگیری بخش گسترده ای از شبکه مرتبط با رژیم صهیونیستی در داخل کشور کردند که نشان از احاطه اطلاعاتی ایران بر فعالیتهای جاسوسان رژیم صهیونیستی بود. این اتفاق منجر به آن شد تا باقیمانده هستههای مرتبط با رژیم صهیونیستی در داخل کشور نیز از هرگونه فعالیت و حضور در میادین و خیابانها به منظور ایجاد آشوب داخلی خودداری کنند و اینگونه مهم ترین بخش طرح براندازی سریع رژیم صهیونیستی به شکست کشانده شد.

دومین علت شکست صهیونیستها، پیشبینی اشتباه از کنش جمعی جامعه و قشر نخبگان بود. بنابر پیشبینیهای صورت گرفته از سوی سرویس جاسوسی اسرائیل، پس از آغاز تجاوز به ایران، قشرهای مختلف مردم باید به خیابان آمده و با رهبری قشر نخبگان، اقدام به یک براندازی داخلی در کمترین زمان ممکن کنند. اما بر خلاف پیشبینی انجام شده، نه تنها مردم در جهت مخالفت با نظام به خیابانها نیامده، بلکه با موجی از خشم و نفرت در اقشار مختلف مردم علیه این رژیم شکل گرفته و نوعی انسجام کامل در کشور پدید آمد تا اینگونه در زمان نبرد با رژیم صهیونیستی، هیچگونه مشکلی در داخل وجود نداشته باشد.
سومین مسئله، ارزیابی اشتباه از میزان واکنش نظامی ایران بود، در واقع موساد اینگونه برای سران این رژیم عنوان کرده بود که با ترور فرماندهان ارشد نظامی کشور، قوه نظامی کشور خنثی شده و ایران طی تجاوزات این رژیم هیچ واکنشی نشان نخواهد داد و در صورت واکنش، اقدام چشمگیری وجود نخواهد داشت. اما آغاز حملات موشکی و هدف قرار دادن تعداد بالایی از مراکز مهم و حساس رژیم صهیونیستی در سرزرمینهای اشغالی، وضعیت صهیونیستها را دشوار تر از چیزی که تصورش را داشتند.

مجموع عوامل فوق نهتنها مهم ترین و حساس ترین پروژه رژیم صهیونیستی علیه ایران را به شکست کشاند، بلکه به اذعان صهیونیستها منجر به تثبیت بیش از پیش جمهوری اسلامی و از دست دادن هرگونه فرصتی برای براندازی در داخل کشور شد و حتی تبلیغات دروغین این رژیم در سالهای گذشته که بخشی از افکار عمومی ایرانیان را متوجه خود کرده بود، به شکل کامل بی اثر کرد.
از این رو عجیب نیست که رئیس فعلی موساد چند ماه پس از جنگ اقدام به درخواست استعفا کرده و نخست وزیر این رژیم با آن موافقت میکند. داوید بارنیا با ناتوانی خود، ارزشمند ترین طرح این رژیم در تقابل با ایران را به مشتی خاکستر تبدیل کرد تا اینگونه آخرین امید صهیونیستها برای نابودی جمهوری اسلامی را ناامید کند.











