همشهری آنلاین: مجله معتبر فرانسوی «کایه دو سینما» در شماره نوامبر ۲۰۲۵ خود بر روی جلد عکسی از ساختمانی ویرانه در غزه و زنی در حال گذر از جلوی آن منتشر کرده و پروندهای ویژه سینما و غزه درآورده است. در سرمقاله این مجله به قلم مارکوس اوزل که تماما به موضوع غزه و سینما اختصاص دارد میخوانیم:
در شماره ژانویه ۲۰۲۴ مجله (شماره ۸۰۵) چند ماه بعد از حملات فجیعِ ۷ اکتبر و وقتی که کشتار گسترده ارتش اسرائیل در غزه داشت هر روز وسیعتر میشد، پروندهای منتشر کردیم درباره اینکه سینما در برابر چنین فاجعهای اصلاً چه میتواند بکند. آن موقع داشتیم در فیلمهای قدیمی دنبال «قدرت/نیرو» میگشتیم، امّا آوای موگرابی (کارگردان اسرائیلی)، که همان وقت داشت اسرائیل را ترک میکرد و میرفت پرتغال، دیگر هیچ «ضرورت» ی برای سینما نمیدید. و الیاس صنبر (روزنامه نگار و مترجم و شاعر فلسطین) هم فکر نمیکرد شبکههای اجتماعی بتوانند «تصویر واقعیِ» آنچه را در غزه در حال وقوع است منتقل کنند.
حالا، بعد از تقریباً دو سال، تعداد زیادی فیلم به دست ما رسیده و دیدیم که شبکههای اجتماعی چه نقشی بازی کردند. امّا این باعث نمیشود که باور کنیم «تصاویر» میتوانند مسیر تاریخ را عوض کنند. ژیل دلوز – که این شماره یک مجموعه درباره او منتشر میکنیم – میگفت: «ضدـاطلاعات، هرگز چیزی را تغییر نداده» فقط وقتی اثر دارد که «تبدیل به عمل مقاومت شود». و اضافه میکرد «یک خویشاوندیِ بنیادی بین اثر هنری و عمل مقاومت وجود دارد».
در فلسطین، هنرِ بزرگْ «شعر» است – مخصوصاً با این شخصیت مرکزیِ فرهنگ فلسطین: محمود درویش. شاید چون شعر، با «کمترین» چیزها، میتواند «بیشترین» ارتفاع را بگیرد؛ هنری که میشود در یک جیب، در لبهٔ لباس، یا حتی در یک کفش جا داد.

دلوز نمیگوید هنر به دردِ کسانی میخورد که با اسلحه میجنگند، یا کسانی که وحشت را تحمل میکنند. میگوید ذاتش این است که «مقاومت» کند: با اینکه «استثنا» باشد در فرهنگ (بهقول گدار)، و با صرفِ «وجود داشتن» اش، در برابر نابودی، کورشدگی، مرگ، «هیچ» بایستد. و یا – اگر بخواهیم عینیتر بگوییم – در برابر حماقت، دروغپراکنی و بیفرهنگیای که امروز از طریق شبکههای خبری پخش میشود.
قبل از هرچیز، من ساده بگویم: ما خوشحالیم که این همه فیلم وجود دارد. چه داستانی چه مستند، چه محصول رسمی چه قاچاقی و از دلِ میدان کندهشده. هر نظری دربارهشان داشته باشیم، به ما «چیز» ی نشان میدهند – حتی در بدترین حالت، دشواریِ «دیدن» را.
به همین دلیل، همه این مجموعه (کم یا زیاد) یک سؤال پشت خودش دارد: ما از «کجا» این فیلمها را میبینیم؟ از چه انتظاری؟ از چه ضرورتی؟ نباید این را فراموش کرد، چون اگر فراموش کنیم، نوعِ حرفزدنمان درباره این فیلمها، میشود حرفزدن درباره «خودمان» و نیازمان به اینکه «آرام شویم» – تا جایی که «سیاست» را جایگزین «احساساتیشدن» کنیم (و فقط مخصوص سینما هم نیست).

وقتی میشنوم یک منتقد در رادیو میگوید که فیلم «روحت را در دست بگیر و راه برو» ساخته سپیده فارسی، از طریق فاطمه حسونه، «چهرهای از غزه را نشان میدهد که هرگز ندیده بودیم»، میفهمم منظورش چیست. امّا همزمان، چنین جملهای نشان میدهد که ما چقدر «دور» از فلسطینم که اینقدر نیاز داریم برای این مردم، دردشان و مبارزهشان، «چهره» بتراشیم. و ترجیحاً یک چهرهٔ زیبا، جوان و نورانی.
بین لحظهای که تصمیم گرفتیم یک مجموعهٔ جدید درباره نقشی که سینما در این جنگ نسلکُشانه داشته/دارد/میتواند داشته باشد منتشر کنیم، تا لحظهٔ بستهشدن شماره، در ۱۳ اکتبر آتشبس برقرار شد. خوشحالکننده است، ولی چیزی را در ضرورتِ دیدن این فیلمها، و ساختنِ فیلمهای جدید، عوض نمیکند. این وضعیتِ کُشنده، ۷ اکتبر ۲۰۲۳ شروع نشده بود، و بهنظر نمیرسد که زود تمام شود.
باشد که این فیلمها، حداقل کمک کنند که سرمان را برنگردانیم و فکر نکنیم «بدترین» گذشته است.
سوالی که بعد از خواندن این سرمقاله پیش میآید این است: اگر همین امروز نشریهای سینمایی در ایران پروندهای درباره غزه درآورد چه واکنشهایی به آن نشان داده خواهد شد؟
این پرونده چند مقاله مبسوط درباره تصاویری که از غزه به جهان مخابره شده دارد و نقش تصویر را در شناخت فاجعهای که در غزه رخ داده برجسته میکند.












