ایلوش خوشابه (یا به انگلیسی Richard Lloyd) یکی از چهرههای برجسته سینما و پرورشاندام ایران بود که مسیر زندگیاش از ارومیه به استودیوهای ایتالیایی کشیده شد. او که متولد سال ۱۳۱۱ خورشیدی در شهر ارومیه بود، ابتدا با عنوان «آقای ایران» در عرصه بدنسازی شناخته شد و سپس به سینما وارد شد و با فیلمهای ایرانی و خارجی نام خود را ماندگار ساخت.
به گزارش زیسان، در ادامه، نگاهی خواهیم داشت به سه بخش از زندگی او: نخست، آغاز و مسیر ورزشی؛ دوم، ورود به سینما و آثار برجسته؛ و سوم، سالهای بینالمللی و بازگشت به ایران.

به گزارش زیسان، ایلوش خوشابه در خانوادهای آشوری در شهر ارومیه به دنیا آمد. از نوجوانی به ورزش علاقهمند بود و بهویژه در رشته پرورشاندام فعالیت خود را آغاز کرد. در سال ۱۳۲۷ خورشیدی، زمانی که تنها حدود ۱۶ سال داشت، در مسابقات زیباییاندام کشور شرکت کرد و عنوان «آقای ایران» را کسب نمود.
همچنین گزارش شده که در همان دوران باشگاه «ببر» در خیابان امیریه تهران، فعالیت ورزشی خود را پیش میبرد و شغل اصلیاش تراشکاری بود.
پس از موفقیت در رقابتهای داخلی، وی به ایالات متحده رفت و برنده عناوین قهرمانی زیباییاندام و کشتی کج در شهرهای لسآنجلس و ساکرامنتو شد. این موفقیتها در عرصه ورزشی مسیر جدیدی برای او گشود: ورود به بازیگری.

ایلوش خوشابه با وساطت صاببر رهبر و عصمت دلکش وارد سینما شد و اولین بار در سال ۱۳۳۳ خورشیدی با فیلم امیر ارسلان نامدار به کارگردانی شاپور یاسمی در نقش امیر ارسلان حضور یافت. در این فیلم، که سال ۱۳۳۴ اکران شد، او تصویر یک پهلوان ایرانی را بر پرده سینما آورد؛ پس از آن نیز در فیلمهایی نظیر قزل ارسلان (۱۳۳۶) و بیژن و منیژه (۱۳۳۷) ایفای نقش کرد.
اما زندگی حرفهای او تنها به سینمای ایران محدود نماند. خوشابه با استفاده از قد بلند (که گزارشها حاکی از قد حدود ۱۹۰ سانتیمتر دارد) و اندام ورزشکاریاش، وارد سینمای ایتالیا شد.
در آنجا با نام مستعار Richard Lloyd یا Rod Flash Ilush بازی کرد و در فیلمهای سبک ماجراجویی و حماسی «شمشیر و صندل» (Sword-And-Sandals) حضور یافت.
از جمله این آثار میتوان به Vulcan, Son of Jupiter (۱۹۶۲) و The Seven Tasks of Ali Baba (۱۹۶۲) و Hercules, Samson and Ulysses (۱۹۶۳) اشاره کرد. این آثار باعث شدند که او نه فقط در ایران، بلکه در سطح بینالمللی نیز شناخته شود.


به گزارش زیسان، در دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰، ایلوش خوشابه در سینمای ایتالیا و خاورمیانه فعال بود. به گزارش بسیاری از منابع، او عنوان «هرکول سینمای ایران» را به خود اختصاص داده بود. وی در سال ۱۳۶۹ خورشیدی به ایران بازگشت و در تهران زندگی خود را ادامه داد.

در سالهای آخر زندگی پاتوقش بیشتر کافه نادری و کافه عیاران بود و بسیار دوست داشت که در سالهای آخر در ایران زندگی و البته در فیلم هم بازی کند. یکی از فیلمهای مورد علاقه ایلوش «باشو غریبه کوچک» بود.

ایلوش به هیچ عنوان اهلهای و هوی و جنجال نبود و بیشتر دوست داشت که در خلوت خودش زندگی کند. او هیچوقت ازدواج نکرد و سالهای اخر عمر را پیش خواهرش در حوالی پل حافظ زندگی کرد. او بسیار مهربان بود و به «جنگجوی مهربان» نیز شهرت پیدا کرده بود.

در ایران پس از بازگشت، فیلمهایی مانند افعی (۱۳۷۱) به کارگردانی محمدرضا اعلامی، یاران (۱۳۷۲) و تعقیب (۱۳۷۴) را نیز در کارنامه دارد.
متعاقباً، ایلوش دوران پیری را با بیماریهای ریوی و کلیوی سپری کرد و در روز ۲۹ فروردین ۱۳۹۱ خورشیدی (۱۹ آوریل ۲۰۱۲ میلادی) در تهران در سن حدود ۸۰ سالگی درگذشت و در قبرستان ارامنه اسلامشهر به خاک سپرده شد.

میراث او از حیث ترکیب ورزش و سینما، و نیز عبور از مرزهای جغرافیایی برای فعالیت هنری، برای نسل بعدی ایرانیان بهویژه علاقهمندان به بدنسازی و ژانر حماسی سینما، الهامبخش بوده است.

به گزارش زیسان، ایلوش خوشابه با آنکه در شهری کوچک به دنیا آمد، با ارادهای بزرگ به عرصه ورزش جهانی و سینمای بینالمللی وارد شد؛ ترکیبی از ورزش، اندام، بازیگری و تلاش فرهنگی که شاید در ایران کمنظیر باشد. او نمادی از آن است که چگونه یک ورزشکار میتواند مسیر خود را به بازیگری و سپس بینالمللی شدن ادامه دهد و در عین حفظ ریشههای ایرانی، در سطح جهانی شناخته شود. از مسابقات بدنسازی تا نقشهای حماسی، زندگی او نمونهای است از عبور مرزها و تلاش در دو عرصه متضاد؛ ورزش و هنر.

