به گزارش خبرنگار مهر، در شامگاه آبانیِ یاسوج، زمانی که بوی خنکای کوهستان با عطر ایثار و خدمت آمیخته شد، سالن دکتر عسکریان دانشگاه یاسوج شاهد صحنهای به یادماندنی بود، بیش از هزار و ۵۰۰ نفر از دانشجویان با چهرههای مشتاق و نورانی، مسئولان دغدغهمند و جهادگرانی که خاکریز های خدمت را به دانشگاه پیوند زده بودند، گرد هم آمدند تا در «همایش شکوه هجرت» شرکت کنند.
این همایش، که به همت بسیج دانشجویی کهگیلویه و بویراحمد برگزار شد، تنها یک مراسم معمولی نبود، گویی تابلوی زندهای از یک سال تلاش بیوقفه بود، روایتی از عشق و خدمتی که در محرومترین مناطق استان رخ داده بود.
تصاویر و نماهنگها، داستان گروههای جهادی را روایت میکردند، از کلاسهای درس زیر سایه درختان تا درمانگاههای سیار در دل کوهستان، از ساخت خانههای محقر تا مرمت دلهای شکسته. در میان این همه شکوه، تجلیل از جهادگران برگزیده، صحنهای عمیقاً تأثیرگذار بود. جوانانی که نه مدعی بودند و نه منتظر تقدیر، بلکه خدمت برایشان چون نفس کشیدن، طبیعی و ضروری بود.
اما اوج شعر این شب، وقتی سروده شد که صحنه برای پایانی نمادین و باشکوه آماده شد، در مراسمی ساده و صمیمی، دو جهادگر دانشجو، که عشق به خدمت در مناطق محروم، دلهایشان را پیشتر به هم پیوند زده بود، پیمان زناشویی بستند.
این ازدواج، فراتر از یک پیوند شخصی بود، نماد عینی زندگی جهادی، پیوند «خدمت و زندگی» در سادهترین و زیباترین شکل ممکن بود، حضار با چشمانی نمناک، این پیوند مقدس را نظاره کردند، پیوندی که در آن به جای تشریفات پرهزینه، ارزشهای متعالی و مسئولیتپذیری اجتماعی سر سفره عشق نشسته بود.
همایش شکوه هجرت با این پیوند تاریخی به پایان رسید، اما این پایان ماجرا نبود، بلکه آغازی بود بر گسترش این سبک زندگی،؛ زندگیای که در آن عشق به وطن و خدمت به مردم، رکن اصلی پیوندهای انسانی است.











