به گزارش خبرآنلاین به نقل از یورونیوز، در این مقاله که به قلم اریک لاب، پژوهشگر بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی و استادیار سیاست و روابط بینالملل در دانشگاه بینالمللی فلوریدا نوشته شده، آمده است که حتی پس از توقف مذاکرات و شعلهور شدن «جنگ ۱۲روزه» ، در دیپلماسی هستهای بهطور کامل بسته نشد.
به نظر میرسد که دونالد ترامپ همچنان مشتاق است به وعده انتخاباتی خود مبنی بر حصول توافقها و ترویج صلح در جاهایی چون اوکراین و خاورمیانه عمل کند.
ایران نیز با توجه به امکان ازسرگیری خصومتها و تهدید بازگشت خودکار تحریمها، از تهدیدهای خود مبنی بر خروج از معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) و دستیابی به سلاح هستهای کاست. تهران همچنین درباره تحریمها و بازرسیها، گفتگوهایی را با تروئیکای اروپایی و آژانس بینالمللی انرژی اتمی انجام داد.
واشنگتن و تهران در مقاطع مختلفِ حین و پس از جنگ تمایل خود را برای ازسرگیری مذاکرات ابراز کردند.
با این حال، به گفته این تحلیلگر، پیش از ازسرگیری مذاکرات، هر دو طرف باید با چهار عاملی که طی گفتگوها چالشآفرین بود و مانع دستیابی به توافق شد، دستوپنجه نرم کنند.
چرخه معیوب «اجبار و مقابله»
نخست اینکه ایالات متحده و ایران باید چرخه معیوب «اجبار و مقابله» را در طول مذاکرات پایان دهند. گذر زمان نشان خواهد داد که آیا واشنگتن پس از تایید حملات هوایی اسرائیل و بمباران تاسیسات هستهای ایران میتواند اندکی از اعتماد تهران را احیا کند یا نه.
یکی از راهها این است که واشنگتن تضمین دهد بار دیگر حمله نخواهد کرد و از اسرائیل بخواهد به آتشبس پایبند بماند.
اگر ایالات متحده و ایران به میز مذاکره بازگردند، باید «اجبار و مقابلهای» را که در پنج دور نخست سبب تشدید تنشها و فرسایش اعتماد شد، کاهش دهند یا از میان بردارند. در همین راستا، دولت دونالد ترامپ میتواند مهلت ۶۰ روزهای را که تهران با توجه به زمان لازم برای مذاکره و امضای برجام غیرواقعبینانه میدانست، تعدیل یا حذف کند. همچنین باید به وعده خود برای تعلیق وضع تحریمهای جدید در طول مذاکرات عمل کند.
سرانجام، واشنگتن و تهران باید از تهدید متقابل به اقدام نظامی خودداری کنند و تا دستیابی به پیشرفت و توافق، اظهارات عمومی را به حداقل برسانند. اجرای این تدابیر به ایجاد اعتماد و اطمینان کمک میکند؛ اموری که به اندازه، و چهبسا بیش از، فنیات توافقهای دیپلماتیک اهمیت دارند.
تفاهم در قالب مذاکرات و انتظارات
مساله دوم این است که واشنگتن و تهران باید پیش از ادامه مذاکرات، درباره قالب و انتظارات آن به تفاهم برسند. آنها میتوانند تداوم گفتگوهای غیرمستقیم با میانجیگری عمان و لحظات گاهبهگاهِ تبادل مستقیم را در نظر بگیرند. این قالب، اگر در گفتگوهای غیرمستقیم پیشرفتی حاصل شود و دو طرف بخواهند برای نهاییسازی جزئیات بخشی از توافق مستقیما تعامل کنند، انعطافپذیری لازم را فراهم میکند.
علاوه بر قالب، ایالات متحده و ایران باید درباره انتظارات خود از نتیجه توافق نیز همنظر شوند. در پنج دور نخست، دولت ترامپ در پی دستیابی به توافقی جامع بود که در برابر «غنیسازی صفر» و «برچیدن کامل» برنامه هستهای از سوی تهران، «کاهش تحریمها» و «عادیسازی روابط با واشنگتن» را عرضه کند. چنین شرایطی برای ایران از ابتدا پذیرفتنی نبود.
در مقابل، تهران میکوشید به یک توافق موقت یا مجموعهای از توافقهای موقت با اقدامات اعتمادساز و امتیازدهی مرحلهای دوطرفه دست یابد.
پیش از ادامه مذاکره، ایالات متحده و ایران باید تصمیم بگیرند که خواهان امضای توافقی «جامع» هستند یا «مرحلهای». در هر حال، پنج دور نخست نشان داد که دامنه مذاکرات هستهای و توافق بالقوه به مجموعه مشخصی از موضوعات محدود است. برای واشنگتن، این موضوعات عمدتا امنیتی بود و شامل سطح غنیسازی، ذخایر اورانیوم، بازرسیهای آژانس و نیروهای نیابتی منطقهای میشد. برای تهران، محور مسائل اقتصادی بود و شامل تحریمهای اقتصادی، داراییهای مسدود شده و صادرات نفت، در کنار کسب تایید کنگره آمریکا بود.
بیشینهگرایی دولت ترامپ
موضوع سوم این است که واشنگتن و تهران باید موضوع «بیشینهگرایی آمریکا» درباره سطح غنیسازی ایران و ذخایر اورانیوم را حلوفصل کنند. پس از دور پنجم، دولت دونالد ترامپ پذیرفت که تا پیش از تشکیل یک کنسرسیوم منطقهای، به ایران اجازه داده شود در سطوح غیرنظامی و صلحآمیز غنیسازی کند. با این حال، خیلی زود مسیر خود را معکوس کرد و به بیشینهگرایی بازگشت و دوباره «غنیسازی صفر» و «برچیدن کامل برنامه هستهای» را مطالبه کرد.
به گفته این پژوهشگر، واشنگتن میتواند با پذیرش غنیسازی در سطوح پایینتر و کمک به ایران برای ساخت رآکتورهای هستهای با مقاصد غیرنظامی و صلحآمیز، روزنه و مسیری برای یک توافق بالقوه بگشاید.
دولت ترامپ همچنین درباره ذخایر اورانیومِ ایران موضع حداکثری حفظ کرد و اصرار داشت که پیش از هرگونه رفع تحریم، این ذخایر نابود یا از کشور خارج شود. این موضع با «طرح سهمرحلهای» که ایران در دور نخست ارائه کرده بود، در تعارض بود.
در گام دوم آن طرح، تهران پیشنهاد داده بود در ازای توقف غنیسازی، بازگرداندن بازرسیها و اجرای پروتکل الحاقی، بخشی از تحریمها کاهش یابد. تنها در گام سوم و نهایی بود که ایران ذخایر را نابود یا منتقل میکرد و در مقابل تحریمها بهطور کامل رفع میشد.
پس از دور پنجم، تهران اعلام کرد آماده است در برابر کاهش تحریمها از ذخایر اورانیوم چشمپوشی کند؛ هرچند مشخص نکرد که آیا بدون دریافت کاهش بخشی از تحریمها از سوی واشنگتن، به سبب اجرای امتیازات مرحله دوم نیز چنین خواهد کرد یا نه.
در چارچوب توافق آتی و بهصورت «امتیاز در برابر امتیاز»، میتوان متصور بود که واشنگتن در سطح غنیسازی و تهران در موضوع ذخایر، پیش از هرگونه رفع تحریم، به مصالحه برسند.
نفوذ و مداخله اسرائیل
به گفته این پژوهشگر، دولت دونالد ترامپ باید نفوذ و مداخله افراد و نهادهایی در اسرائیل و کنگره آمریکا را که مانع مذاکرات شدند و تنشها را افزایش دادند، مهار کند.
در طول پنج دور گفتگوی پیشین، اسرائیل و برخی اعضای کنگره بهویژه در لحظات حساسی که ترامپ آماده سازش به نظر میرسید، بر او فشار آوردند تا بر موضع حداکثری «غنیسازی صفر» و «برچیدن کامل برنامه هستهای» بماند.
آنها همچنین با سوق دادن ترامپ به سمت اعمال تحریمهای بیشتر علیه تهران کوشیدند گفتگوها را تخریب کنند.
نهایتا، اسرائیل با حمله به ایران و آغاز جنگ، مذاکرات را مختل کرد. این اقدام نهتنها برای مذاکرات ایران و آمریکا، بلکه برای رژیم عدماشاعه بهطور کلی، عقبگردی جدی بود.
تهران در طول مذاکرات از این مسئله آگاه بود و از دونالد ترامپ میخواست مانع مداخله بیشتر اسرائیل شود.
به گفته آقای لاب، احتمالا این مسئله دشوارترین موضوع برای دونالد ترامپ خواهد بود. او رابطه شخصی نزدیکی با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل دارد و نمیتواند نفوذ لابیها و گروههای حامی اسرائیل را که بر کنگره و سایر نهادها اثر میگذارند، نادیده بگیرد.
حتی اگر دونالد ترامپ به مذاکره با ایران ادامه دهد، نمیتواند کنگره را کاملا دور بزند؛ زیرا برای دوام بیشتر، هر توافقی نیازمند تصویب کنگره است. با توجه به اکثریت اندک جمهوریخواهان و کثرت اعضای هر دو حزب که حامی اسرائیل و مخالف ایراناند، احتمال کسب تایید کنگره برای آقای ترامپ اندک به نظر میرسد.
اریک لاب نوشت: «اگر ایالات متحده و ایران بخواهند و بتوانند مذاکرات را از سر بگیرند، برای دستیابی به یک توافق دیپلماتیک و پرهیز از جنگی دیگر باید هر چهار عامل را مورد رسیدگی قرار دهند. در این راستا، باید چرخه اجبار و مقابله شکسته شود و تا هنگام حصول پیشرفت و توافق، اظهار نظرات عمومی به حداقل برسد. واشنگتن و تهران همچنین باید از پیش، درباره قالب و انتظارات مذاکرات به توافق برسند. افزون بر این، باید در مسائل کلیدی مانند سطح غنیسازی و ذخایر به مصالحه دست یابند. سرانجام، دولت دونالد ترامپ باید نفوذِ مخالفان مذاکرات در اسرائیل و کنگره را مهار کند و همزمان برای دوام بیشتر توافق، تایید کنگره را به دست آورد.»
او افزود: «هرچند حصول این چهار عامل کاری دشوار است، با توجه به محدود بودن دامنه موضوعات تحقق توافق ممکن به نظر میرسد؛ برای واشنگتن، امنیت در کانون توجه قرار دارد و برای تهران، اقتصاد اولویت است. در نهایت، موفقیت یا شکستِ مذاکرات آینده به اراده سیاسی دو طرف و میزان اعتمادشان به یکدیگر بستگی خواهد داشت.»
315












