عصر ایران؛ علی ورامینی- به تازگی وزیر ارتباطات در افتتاحیه مرکز هوشمند ادارۀ پُست تبریز نکتۀ قابل تأملی بیان کرد. او "پُست" را یکی از قدیمیترین راهکارهای ارتباطی جهان و ایران برشمرد. راهکاری که به نظر میرسید حتی بعد از آمدن تلگراف دیگر کلا کارکرد ذاتی خود را از دست بدهد و به تاریخ سپرده شود. پست اما ماند و حتی امروز با وجود همه پیشرفتهای سریع ارتباطاتی، کماکان یکی از مهم ترین نهادها، حتی در زیست بوم اقتصاد دیجیتال در همه جهان است.

نکتۀ قابل تأمل و تعمیم در سحنان سید سیتار هاشمی این بود که او بقای پست و مهم بودن آن در زنجیرۀ ارتباطی امروز را تطبیق این نهاد با تحولات فناوری دانست. این نکته به همۀ پدیدههای دیگر قابل تعمیم است.
ایستادن در برابر فناوری مانند ایستادن در برابر بادی سهمگین است. در برابر تندباد می توانید دو مسیر را انتخاب کنید: اول این که به مقابله با آن بپردازید که از پیش نتیجه مشخص است؛ باد شما را با خود خواهد برد به ناکجا. مسیر دیگر اماتعامل با باد است. مگر آسیای بادی یا کشتی بادبانی جز این بودند؟ هر ایستادگی در برابر تحولات فناوری، بی پناه رفتن در مسیر تندباد است.
جنبش خزینه در ایران در زمان پهلوی اول نمونۀ تجربۀ شکست خوردن ایستادگی در برابر تندباد فناوری است. در جنبش خزینه تعدادی از سنتیها با استفاده از حمام مدرن مخالف بودند و اصرار داشتند خزینهها کماکان به قوت قبل مورد استفاده قرار بگیرد.
تحقیقات دکتر رسول جعفریان البته نشان میدهد علمای طراز اول زمان با استفاده از دوشها مخالفت نداشتند و بیشتر برخی از روحانیون محلی پرچم مبارزه با حمام مدرن را بالا بردند.
در نهایت استدلال آنان که یکسره میخواستند با حمام مدرن مبارزه کنند رفته رفته بی اعتبار و همانند خزینه به تاریخ سپرده شد. در حین پذیرا بودن فناوری البته باید مقتضیات فرهنگی، سیاسی و به خصوص اقتصادی زمانه را هم در نظر گرفت و نمونه تلاقی نابهنگام یورش فناوری و پذیرا نبودن زمانه، جنبش لادیت ها در انگلستان است.
لادیت ها (Luddites) گروهی از کارگران و پیشه وران انگلیسی بودند (از جمله بافندگان، ریسندگان و خیاطان دستی) که در اوایل قرن نوزدهم (حدود 1811 تا 1816 میلادی) در برابر ماشین های صنعتی که شغلشان را تهدید می کرد، دست به اعتراض و شورش زدند. ورود ماشین های بافندگی و دوخت صنعتی در دوران انقلاب صنعتی باعث بیکار شدن بسیاری از خیاطان و بافندگان سنتی شده بود.
کارخانهداران دستمزدها را پایین آوردند و شرایط کار را سخت تر کردند. در نتیجه، کارگران ماهر سنتی در مناطق صنعتی (مثل ناتینگهام، منچستر و لیدز) علیه این تغییرات اعتراض کردند. اگرچه در نهایت این اعتراضها منجر به جرقه خوردن قوانین صنفی و کارگری شد، اما تلفات زیاد این تلاقی در تاریخ ماندگار شد.
گشوده بودن در برابر فناوری هم اگر مبتنی بر مسأله و برنامه نباشد، می تواند به ضد خودش تبدیل شود. مثلا این روزها هوش مصنوعی لقلقه زبان همه شده است. طبیعی است؛ این فناوری مهم ترین ترند روز است و به نظر می رسد نه فقط حباب و موج زودگذری نیست، بلکه انگار فناورییی بُن برافکنانه است.
آفت ترند شدن فناوری این است که بسیاری بیآنکه فناوری را بشناسند و بدانند کدام مسأله را با آن میتوانند حل کنند، فقط در پی فروکش کردن اضطراب خودند؛ اضطرابی که از فکر عقب افتادن نسبت به دیگران می آید و اینکه همه صحبت از فلان فناوری می کنند و چرا ما آن فناوری را هنوز به کار نبستهایم.
مورد صنعت پست در جهان که به آن اشاره شد اما نمونه تطبیق پذیری مسئله محور و مبتنی بر ذات پدیده با فناوری است.
از زمان تغییر در لجستیک تا به امروز و سیطره هوش مصنوعی، پست برای بهینه کردن خود از فناوری استفاده و سعی کرده با استفاده از تحولات فناورانه، ضمن حفظ ماهیت و کارکرد اصلی ، آن را توسعه دهد و بهینه کند.
اگر این الگو را در همه ساحات دیگر به کار گیریم، هم تمامی پدیده ها از سر تحولات فناوری دچار فروپاشی نمیشوند و هم می توانند همپای سرعت و شتاب فناوری خود را توسعه دهند.
در این میان و در فضای امروز کشور ما باید به نکتهای دیگر هم توجه داشت؛ بومی سازی اگرچه برای امروز کشور ما حتی یک ضرورت است، اما خود می تواند دامی برای اضمحلال توش و توانمان باشد.
ما هم نمونههای موفق بومیسازی را داشتهایم و هم الی ماشاء الله نمونه های ناموفق. در واقع هر وقت بومیسازی دستوری شکل گرفته و از بالا و با بودجههای بی حد و حصر سرازیر شده، بومی سازی شکست خورده و منابع نابود شده است و بالعکس هر وقت دغدغه، ضرورت و خلاقیت از سمت جامعه نخبگانی شکل گرفته، بومی سازی موفق بوده است.
البته پیش از همه اینها هم باید توجه داشت که وقتی قرار است توانی صرف خلق محصولی فناورانه محور شود، ببینیم که آیا پیش از این آن محصول خلق نشده است و آیا خرید آن با صرفه تر از خلق آن نیست؟